

بدن فراموش نمی کند
انتشارات میلکان منتشر کرد:
کتابی ضروری برای هرکسی که میخواهد تروما را بهخوبی درک کند و راهی برای درمان آن بیابد.
مادامی که احساس کنیم جایمان در قلب و ذهن کسانی که دوستمان دارند امن است، برای به پایان رساندن طرحهایمان از کوهها صعود میکنیم، دشتها را درمینوردیم و تمام شب را بیدار میمانیم. کودکان و بزرگسالان برای کسانی که بهشان اعتماد دارند و نظرشان برایشان ارزشمند است، هر کاری میکنند.
اما اگر احساس رهاشدگی، بیارزشی یا دیدهنشدن کنیم، هیچچیز در نظرمان اهمیت ندارد. ترس کنجکاوی و بازیگوشی را نابود میکند. برای داشتن جامعهای سالم باید فرزندانی پرورش دهیم که بتوانند با خیالراحت بازی کنند و یاد بگیرند. بدون کنجکاوی امکان هیچ رشدی وجود ندارد و بدون تواناییِ واکاوی شخصیت خود و آنچه برایتان مهم است، ازطریق آزمونوخطا، امکان انطباقپذیری وجود ندارد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
دربارهی کتاب
در این کتاب، بسل ون در کولک توضیح میدهد که چگونه تجربیات دردناک و آسیبزا، بهویژه در دوران کودکی، میتوانند بر مغز و بدن تأثیر بگذارند. او میگوید که این تجربیات میتوانند ساختار مغز را تغییر دهند و باعث مشکلاتی در بخشهایی از مغز شوند که مسئول احساسات و حافظه هستند. این تغییرات میتوانند موجب بروز مشکلات روانی و جسمی در آینده شوند. به عبارت دیگر، بدن و ذهن انسان بهگونهای به آسیبهای روانی واکنش نشان میدهند که این اثرات ممکن است سالها پس از وقوع تروما باقی بمانند.
کتاب به تفصیل بیان میکند که چرا افراد مبتلا به تروما قادر به بازگشت به وضعیت طبیعی خود نیستند و چرا ممکن است به شکلی غیرقابل کنترل به یادآوری تجربیات آسیبزا یا واکنشهای جسمی و روانی در برابر محرکهای خاص دچار شوند.
«بدن فراموش نمیکند» همچنین به تأثیرات تروما بر سیستم عصبی خودمختار، بهویژه در مورد افرادی که تجربهی خشونت خانگی، تجاوز، جنگ یا هر نوع دیگری از آسیبهای جسمی و روانی را داشتهاند، میپردازد. ون در کولک نشان میدهد که بسیاری از مشکلات روانی که افراد از آن رنج میبرند، نه تنها ریشه در ذهن دارند، بلکه در سطح فیزیولوژیکی و بیولوژیکی نیز به شکلهای مختلفی نمایان میشوند.
کتاب حاضر همچنین به روشهای درمانی مختلف اشاره دارد که میتواند به افراد کمک کند تا بهبود یابند و از آسیبهای ناشی از تروما رهایی یابند. از جملهی این روشها میتوان به رویکردهای درمانی بدنی مانند یوگا، مدیتیشن و حساسسازی تدریجی اشاره کرد که به فرد کمک میکنند تا با ترمیم مغز و بدن، تعادل روانی و جسمی خود را بازیابند.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
کتاب «بدن فراموش نمیکند» بهویژه برای افرادی که درگیر مشکلات روانی ناشی از تروما هستند، مفید است. کتاب حاضر میتواند برای کسانی که خود یا عزیزانشان با مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، مشکلات جسمی ناشی از تروما و سایر اختلالات روانی ناشی از تجربیات دردناک مواجه هستند، یاریرسان باشد. همچنین، افرادی که به دنبال درک بیشتر از تأثیرات جسمی و روانی تروما بر انسان هستند، از این کتاب بهرهمند خواهند شد.
علاوه بر این، متخصصان بهداشت روان از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مشاوران و سایر درمانگران با مطالعهی «بدن فراموش نمیکند»، میتوانند درک عمیقتری از تأثیرات تروما و روشهای درمان آن داشته باشند. بسل ون در کولک به متخصصان کمک میکند تا با ابزارهایی مؤثرتر، به درمان افرادی که از آسیبهای روانی رنج میبرند، بپردازند.
افراد علاقهمند به مطالعهی آثار علمی در زمینهی علوم اعصاب و روانشناسی نیز از این کتاب لذت خواهند برد؛ چرا که محتوای آن بر اساس تحقیقات علمی و تجربیات بالینی استوار است و به خوبی پیچیدگیهای واکنش بدن و ذهن به تروما را توضیح میدهد.
تحسین از کتاب
- بسل ون در کولک در «بدن فراموش نمیکند» میگوید: «آسیب ناشی از غفلت در کودکی و سوءاستفاده جنسی یا خانگی و جنگ بدن ما را ویران میکند.» او از سی سال تجربهی خود استفاده میکند تا قویاً نشان دهد که تروما یکی از فوریترین مسائل بهداشت عمومی غرب است. این کتاب مملو از داستانهای علمی و خواندنی است و نویسنده در این کتاب مقاومت بیمارانش را نشان میدهد که بسیار تکاندهنده است. شائونی باتاچاری (Shaoni Bhattacharya)، نیو ساینتیست (New Scientist)
- مناطق جنگی ممکن است نزدیکتر از آن چیزی باشد که فکر میکنید و 25 درصد از شهروندان ایالات متحده که با اقوام الکلی بزرگ شدهاند این را تأیید میکنند. بسل ون در کولک روانپزشکی است که در کتاب بدن فراموش نمیکند استدلال میکند که ترومای شدید نیازمند رویکردهای متناسبی است که افراد را قادر میسازد تا رهایی عمیق از خشم و درماندگی را تجربه کنند. او در روایتی مملو از چندین دهه تحقیق و مطالعات موردی، سیر تکامل درمانها را به شما نشان میدهد. نیچر (Nature)
- این کتاب میزان شگفتانگیزی از اطلاعات در مورد تقریباً تمام جنبههای تجربه، تحقیقات، مداخلات و نظریههای آسیبهای روانی را جمعآوری کرده است و احساسی کاملاً جامع دارد. عنوان کتاب نشان میدهد که قرار است بررسی شود که چگونه بدن آثار آسیبها را نگه میدارد. با این حال، این کتاب بسیار فراتر میرود و به بررسی این میپردازد که چگونه مغز تحت تأثیر رویدادهای آسیبزای غافلگیرکننده قرار میگیرد و پر از بخشهایی است که بر اساس مطالعات نویسنده و همکارانش در زمینهی علوم عصبی است. علاوه بر این، تأثیرات الگوهای وابستگی منفی در دوران کودکی، سوءاستفادههای کودکانه و سوءاستفادهی مزمن و درازمدت را نیز مورد بررسی قرار میدهد. مجلهی اروپایی روانپریشی آسیبزا (European Journal of Psychotraumatology)
- آسیب روانی میتواند برای هر کسی رخ دهد، نه فقط سربازان، پناهندگان یا قربانیان تجاوز! این کتاب مهم و مفید باعث میشود که درد و رنج معنی پیدا کند و فرصتی برای درمان فراهم میآورد. کتاب لیست (Booklist)
- این اثر ارزشمند، امیدی برای میلیونها نفر است که از آسیبها رنج میبرند و خانوادههایشان در جستوجوی درمان و تسکین معنادار از درد مداوم آسیب هستند. مجلهی کتابخانه (Library Journal)
- شاهکار دکتر ون در کولک، ترکیبی است از کنجکاوی بیپایان دانشمند، تحصیلکردگی دانشمند و اشتیاق گویندهی حقیقت. جودیث هرمن (Judith Herman)، استاد روانشناسی بالینی، دانشکدهی پزشکی هاروارد؛ نویسندهی کتاب آسیب و بهبودی (Trauma and Recovery)
- یک کتاب ضروری برای هر کسی که علاقهمند به درک و درمان تروما و آگاهی از دامنهٔ تأثیر آن بر جامعه است. الکساندر مک فارلین (Alexander McFarlane)، مدیر مرکز مطالعات استرس تروماتیک (director of the Centre for Traumatic Stress Studies)
معرفی کتابهای مشابه
- کتاب وقتی بدن نه میگوید (When the Body Says No) اثر گبور مته (Gabor Maté)، به بررسی رابطهی پیچیده میان ذهن و بدن میپردازد. مته با تکیه بر تحقیقات علمی دقیق و تجربههای بالینی خود، توضیح میدهد که چگونه استرس و احساسات درونی میتوانند منجر به بروز بیماریهای مختلف جسمانی شوند. او در این کتاب به ویژه بر تأثیر استرس بر بیماریهایی مانند آرتروز و سرطان تأکید دارد. مته معتقد است که بسیاری از بیماریهای مزمن به طور مستقیم به نحوهی تعامل ما با احساسات و فشارهای روانی مرتبط هستند. او همچنین به این میپردازد که چگونه ارتباطات عاطفی و تجربیات کودکی میتوانند تأثیر عمیقی بر سلامت جسمانی ما بگذارند. وقتی بدن نه میگوید کتابی است که با استفاده از علم روانشناسی و پزشکی، به مخاطبان نشان میدهد که چگونه سلامت روانی و جسمی کاملاً جدی به هم مرتبطاند و چگونه میتوان با درمانهای جامعتر، از آسیبهای آن پیشگیری کرد.
- کتاب مغز سرخوش (Happy Brain) اثر دین برنت (Dean Burnett) کمدین و عصبشناس انگلیسی، به یکی از موضوعات جذاب در علم اعصاب میپردازد: شادی. برنت در این کتاب به بررسی مکانیزمهای مغز و علل زیستی احساس شادی و سرخوشی میپردازد. او توضیح میدهد که شادی در کدام قسمتهای مغز جای دارد و چه عواملی باعث تحریک این نواحی میشود. این کتاب نه تنها از دیدگاه علمی به شادی نگاه میکند، بلکه برنت بهعنوان یک کمدین، سبک نوشتاری خاص خود را به کار گرفته و با شوخطبعی و طنز به این موضوع میپردازد. او همچنین توضیح میدهد که چرا مغز ما تمایل دارد از برخی چیزها لذت ببرد و از برخی دیگر اجتناب کند. در این کتاب، برنت به شکلی عمیق بررسی میکند که شادی چه نقشی در زندگی انسانها دارد و چرا تا این حد به آن نیاز داریم. کتاب مغز سرخوش به کسانی که علاقهمند به فهم بهتر علم شادی و چگونگی تأثیر آن بر مغز و رفتار انسان هستند، پیشنهاد میشود.
دربارهی نویسنده
بسل ون در کولک (متولد 1943 در هلند)، روانپزشک و متخصص تروما، یکی از برجستهترین نامها در این حوزه است. او در طول سالها تحقیق و فعالیت بالینی، به درک عمیقی از نحوهی تأثیر تجربیات تروما بر مغز و بدن دست یافته است. ون در کولک موسس بنیاد تروما در بوستون است و در این مرکز، بر روی درمان و تحقیق در زمینهی تروما و اختلالات روانی ناشی از آن کار میکند.
بسل ون در کولک از پیشگامان استفاده از روشهای درمانی بدنی مانند یوگا و مدیتیشن برای درمان تروما به شمار میرود و پژوهشهای او به ایجاد رویکردهای نوین در درمان این نوع آسیبها منجر میگردد. این نویسنده به طور گستردهای در خصوص آسیبهای روانی و درمان آنها در سطح بینالمللی شناخته شده است.
کتاب «بدن فراموش نمیکند» بهعنوان یکی از مهمترین آثار در زمینهی تروما و روانشناسی، منبعی ارزشمند برای کسانی است که در پی درک عمیقتر از تأثیرات تروما بر بدن و ذهن هستند. این کتاب با ارائهی اطلاعات علمی دقیق و تجربههای بالینی مفید، به افرادی که درگیر آسیبهای روانی هستند، کمک میکند تا درک بهتری از شرایط خود داشته باشند و راههای مؤثری برای درمان بیابند. مطالعهی این کتاب برای متخصصان سلامت روان، بیماران و عموم مردم میتواند گامی مهم در مسیر بهبود و درمان تروما باشد.
فهرست مطالب
پیشگفتار: مواجهه با تروما
بخش اول: واکاوی مجدد تروما
فصل اول: درسهایی از کهنهسربازان جنگ ویتنام
فصل دوم: تحول در فهم ذهن و مغز
فصل سوم: نگاهی به مغز: انقلاب علوم اعصاب
بخش دوم: مغز شما در زمان تروما اینگونه است
فصل چهارم: فرار برای نجات جان: کالبدشناسی بقا
فصل پنجم: پیوندهای بدن و مغز
فصل ششم: ازدستدادن بدن، ازدستدادن خود
بخش سوم: ذهن کودکان
فصل هفتم: همفکرشدن: دلبستگی و همنوایی
فصل هشتم: بهدامافتاده در روابط: هزینهی سوءاستفاده و بیتوجهی
فصل نهم: نقش عشق چیست؟
فصل دهم: ترومای رشدی: همهگیری پنهان
بخش چهارم: آثار بهجایمانده از تروما
فصل یازدهم: پردهبرداشتن از اسرار: مسئلهی حافظهی ترومایی
فصل دوازدهم: سنگینی تحملناپذیر بهیادآوری
بخش پنجم: مسیرهای رسیدن به بهبود
فصل سیزدهم: رهایی از تروما: مالکیت بر خود
فصل چهاردهم: زبان: معجزه و استبداد
فصل پانزدهم: دستکشیدن از گذشته: ایامدیآر
فصل شانزدهم: توانایی مأواگزینی در بدن: یوگا
فصل هفدهم: کنارهمگذاشتن تکهها: خودرهبری
فصل هجدهم: پرکردن حفرهها: خلق ساختارها
فصل نوزدهم: سیمکشی مجدد مغز: بازخورد عصبی
فصل بیستم: یافتن صدای خود: ریتمهای دستهجمعی و تئاتر
سخن آخر: انتخابهای پیشِ رو
در بخشی از کتاب میخوانیم
- سهشنبهی پس از تعطیلات آخرهفتهی جشن استقلال آمریکا در سال 1978، اولین روز کاریام بهعنوان روانپزشک در درمانگاه ادارهی امور کهنهسربازان بوستون بود. همینطور که داشتم نسخهای بدلی از تابلوی «کوری عصاکش کور دگر» بروگل را روی دیوار اتاق جدیدم نصب میکردم، همهمهای در بخش پذیرش در انتهای سالن به گوشم رسید. لحظهای بعد، مرد گُنده و ژولیدهای با کتوشلوار سهتکهی رنگورورفتهای که نسخهای از مجلهی سولجر آو فورچون را زیر بغلش نگه داشته بود، بهزور از در وارد شد. بهقدری آشفته و مشخصاً خمار بود که با خودم گفتم احیاناً برای این نرهغول چه کمکی از دستم برمیآید. از او خواستم بنشیند و بگوید چهکاری میتوانم برایش انجام دهم. اسمش تام بود. ده سال قبل عضو تفنگداران دریایی آمریکا بوده و در ویتنام خدمت میکرده است. بهجای آنکه تعطیلات آخر هفته را در کنار خانوادهاش بگذراند، در دفتر وکالتش در مرکز شهر بوستون محبوس شده بود و به میخوارگی و تماشای عکسهای قدیمی پرداخته بود. با توجه به تجربهی سالهای گذشتهای میدانست که سروصدا، آتشبازی، هیجان و پیکنیک در حیاطخلوت خانهی خواهرش در پسزمینهی شاخوبرگهای متراکم اول تابستان که همگی خاطرات ویتنام را زنده میکرد، برایش آزاردهنده خواهد بود. وقتی غمگین بود، میترسید کنار خانوادهاش باشد؛ چون با همسر و دو پسر کوچکش مثل هیولا رفتار میکرد. سروصدای بچههایش بهقدری آشفتهاش میکرد که با عصبانیت از خانه خارج میشد تا مبادا آسیبی به آنها برساند.
- اولین مطالعهام در ادارهی امور کهنهسربازان با این پرسش سازمانیافته آغاز شد که در ویتنام چه بر سرشان آمده بود. قصد داشتم بدانم چهچیزی کاسهی صبرشان را لبریز کرده و چرا عدهای در اثر چنین تجربهای از پای درآمدهاند، حال آنکه بقیه توانستهاند به زندگیهایشان ادامه دهند. بیشتر مردانی که با آنها مصاحبه کردم درحالی به جنگ اعزام شده بودند که خود را کاملاً آماده میدانستند. سختیهای آموزشهای مقدماتی و خطر مشترک، آنها را به هم نزدیک کرده بود. عکس خانوادههایشان را به هم نشان میدادند؛ با معایب یکدیگر کنار میآمدند. علاوهبر این، آمادگیاش را داشتند تا جان خود را بهخاطر دوستانشان به خطر بیندازند. بیشترشان رازهای پنهانی خود را با دوستی صمیمی در میان میگذاشتند و عدهای تا آنجا پیش میرفتند که لباسها و جورابهای هم را میپوشیدند. بیشتر آنها رفاقتهایی شبیه دوستی تام با الکس داشتند. تام در اولین روز حضورش در ویتناک با الکس، یک ایتالیاییِ اهل ملدن ماساچوست، آشنا شد و آنها فوراً دوستان صمیمی هم شدند. سوار یک جیپ میشدند، به یک موسیقی گوش میکردند و نامههای یکدیگر را که خانوادههایشان فرستاده بودند، میخواندند. با هم مست میکردند و در کافهها دنبال دختران ویتنامی مشابهی میرفتند.
- درمانگاه ما مملو از کهنهسربازانی بود که خواهان کمک روانپزشکی بودند. با وجوداین، بهدلیل کمبود شدید پزشک ماهر، فقط میتوانستیم بیشترشان را در فهرست انتظار بگذاریم، حتی بااینکه به رفتار وحشیانه با خود و خانوادههایشان ادامه میدادند. رفتهرفته شاهد افزایش چشمگیر بازداشت کهنهسربازان به اتهام جرایم خشونتآمیز و زدوخورد درحال مستی و همینطور تعداد نگرانکنندهای خودکشی در بین آنان بودیم. مجوز تشکیل گروهی از کهنهسربازان جوان ویتنام را به دست آوردم. این گروه قرار بود تا شروع درمان «واقعی» بهمنزلهی نوعی مخزن ذخیره عمل کند. در جلسهی اول که با حضور گروهی از تفنگدارهای سابق برگزار شد، نخستین کسی که بنا بود حرف بزند، بیرودربایستی گفت: «نمیخواهم دربارهی جنگ حرف بزنم.» من هم پاسخ دادم که اعضا میتوانند دربارهی آنچه دلشان میخواهند بحث کنند. پس از سکوت نیمساعتهی عذابآور، بالاخره یکی از کهنهسربازان دربارهی سقوطش با بالگرد حرف زد. در کمال شگفتی، بقیه هم بلافاصله جان تازهای گرفتند و با شدت و حدت بسیاری دربارهی تجارب ترومایی خود صحبت کردند. همهی آنها هفتهی بعد و هفتهی بعدش هم آمدند. آنها در چیزی همدردی و معنا پیدا کردند که پیش از این فقط احساس ترس و پوچی بود. حس تازهای از رفاقت که برای تجربهی جنگیشان بسیار حیاتی بود بین آنها پدید آمد.
شاید بپسندید














از این مترجم













