نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر کوله پشتی منتشر کرد:
وقتی لویی کرید شغل جدیدی پیدا میکند و خانوادهاش را به شهرستان باصفای لادلو واقع در مین میبرد، شروع جدیدشان آنقدر بینقص است که باورناپذیر به نظر میرسد؛ اما با وجود آرامش لادلو، خطری در آن مخفی شده. مثلاً کامیونهایی که از کنار خانۀ زیبا و قدیمی کرید میگذرند سرعتشان کمی بیش از اندازه زیاد است… قبرستان مخروبهای در جنگلهای آن حوالی نیز این موضوع را تأیید میکند، جایی که چندین نسل از بچهها حیوانات خانگی عزیزشان را در آن به خاک سپردهاند. علاوه بر آن لویی هشدارهایی دریافت میکند، چه در واقعیت و چه در عمق کابوسهایش، که نباید پایش را از مرزهای این گورستان کوچک فراتر بگذارد و به قبرستان دیگری برسد که با وعدههایی فریبنده و وسوسههایی سیاه، او را فرامیخواند. حقیقتی دهشتناک آنجا نهفته است، چیزی وحشتناکتر و قدرتمندتر از مرگ. لویی درخواهد یافت که شاید مرگ بهتر باشد...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
غبرستان حیوانات خانگی از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
غبرستان حیوانات خانگی از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.
• نامزد جایزهٔ جهانی برای بهترین رمان فانتزیِ سال 1984
• نامزد جایزهٔ لوکوس
غبرستان حیوانات خانگی رمانی ترسناک از استیون کینگ نویسندهٔ آمریکایی است که در سال 1983 منتشر شد و بلافاصله پس از انتشار پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز شد. این کتاب داستان لوئی کرید است، پزشکی که بهخاطر شغلش، با همسر و دو فرزندش به شهری جدید در ایالت مِین نقلمکان میکند. همه چیز در ابتدا رویایی بهنظر میرسد؛ تا اینکه کمکم راز غبرستان جادویی و وحشتناکِ پشتخانهٔ آنها برملا میشود.
«کتاب غبرستان خانگی میتواند شما را به درون خود بکشد و غرقتان کند.» - گاردین
«این کتاب، ترسناکترین رمانی است که استیون کینگ تابهحال نوشته.» - پابلیشرز ویکلی
«کتاب غبرستان حیوانات خانگی وحشی، قدرتمند و آزاردهنده است.» - واشنگتن پست
«این کتاب با نیروی فوقالعادهاش، بهترین اثر استیون کینگ به شمار میرود.» - پیتسبورگ
«استیون کینگ شما را وادار میکند آنچه را باورنکردنی بهنظر میرسد، بهراحتی بپذیرید.» - دیترویت نیوز
کتاب غبرستان حیوانات خانگی کتابی با مضمونی ترسناک است که نویسنده در آن نحوهٔ مردن انسانها را به تصویر کشیده و یک کودک نیز در داستان میمیرد. بنابراین اگر به داستانهای ترسناک علاقه دارید، این کتاب را بخوانید. این کتاب مناسب کودکان یا نوجوانان نیست.
«لویی کرید، که در سهسالگی پدرش را از دست داده بود و هرگز پدربزرگ خود را ندیده بود، هیچگاه انتظار نداشت در دوران میانسالیاش صاحب پدر شود. اما این اتفاق برای او روی داد، اگرچه این مرد را دوست خود میخواند؛ مثل هر مرد عاقلی وقتی در میانسالیاش، مردی را پیدا کند که نقش پدری برایش ایفا میکند. لویی این مرد را در شامگاهی ملاقات کرد که با همسر و دو فرزندش به خانهٔ چوبی بزرگ و سفیدرنگ در لادلو رفته بود. وینستون چرچیل نیز همراه آنها بود. چرچ گربهٔ دخترش آیلین بود. گروه تحقیقات دانشگاه پیشرفت کندی داشت، یافتن خانهای نزدیک دانشگاه ترسناک به نظر میرسید و تا وقتی نزدیک محل خانهٔ جدیدشان شوند، همگی خسته و مضطرب و عصبی شده بودند. لویی با وحشت با خود فکر کرد که همهٔ نشانهها درست هستند، مانند علائم اخترشناسی در شب قبل از ترور سزار؛ گیج در حال دندان درآوردن بود و بیوقفه جیغ میزد، هر چقدر ریچل برایش لالایی میخواند، باز هم نمیخوابید. ریچل سینهاش را بهسمت دهان گیج برد، با وجوداینکه این برخلاف برنامهٔ غذایی او بود. گیج برنامهٔ تغذیهٔ خود را بهخوبی مادرش و حتی شاید بهتر از او میدانست و سریعاً سینهٔ مادرش را با دندانهای جدیدش گاز گرفت. ریچل هنوز هم از این جابهجایی از شیکاگو، جایی که تمام زندگیاش را آنجا گذرانده بود، به مِین کاملاً مطمئن نبود و همواره اشک میریخت. آیلین بیدرنگ به او پیوست و شروع کرد به گریه کردن.»
«ساعت نُه کارگران رفته بودند. الی و گیج که هر دو خیلی خسته بودند، در اتاقهای جدیدشان خوابیده بودند. گیج در تختخوابش و الی هم روی یک تشک، روی زمینی خوابیده بود که با کوهی از جعبهها احاطه شده بود، همچنین یک دنیا مدادشمعی که همگی شکسته و کند شده بودند، کتابهای مصورش، لباسهایش و خدا میدانست چه چیزهای دیگری. البته چرچ هم با او بود که درست پشت سرش خوابیده بود و میغرید. آن غرش به نظر نزدیکترین صدای چرچ به خرخر بود. کمی قبل ریچل همانطور که گیج را در آغوش داشت، با بیقراری همهٔ خانه را قدم زده بود و به سراغ جاهایی رفته بود که لویی به کارگران گفته بود وسایل را آنجا بگذراند و در ذهنش جای وسایل را پیدا کرده بود. لویی چک کارگران را فراموش نکرده بود. هنوز در جیب لباسش بود، بههمراه پنج اسکناس دهدلاری که برای انعام کنار گذاشته بود. بالاخره وقتی ون خالی شد، لویی هم چک و هم پول را تحویل داد و در جواب تشکرِ آنها سر تکان داد. قبض رسید را امضا کرد و روی ایوان ایستاد و آنها را در حالیکه بهسمت کامیون بزرگشان برمیگشتند، تماشا کرد. تصور میکرد احتمالاً در بانگور توقف میکنند و برای رفع خستگی مقداری مینوشند. دو لیوان آبجو الان خیلی میچسبید. این باعث شد دوباره به یاد جود کراندال بیفتد.»
«در حقیقت در شیکاگو مشکلی پیش آمده بود. ریچل میخواست چرچ را عقیم کند، حتی از دامپزشک هم وقت ملاقات گرفته بود. لویی آن را کنسل کرده بود. حتی حالا هم مطمئن نبود چرا. این مسئله فقط به این دلیل احمقانه نبود که لویی مردانگی خود را معادل مردانگی گربهٔ دخترش میدانست. شاید کمی هم مربوط بود به نارضایتی از اینکه چرچ باید عقیم شود تا خانم چاق همسایهٔ کناریشان برای بستن سطل آشغال پلاستیکیاش به زحمت نیفتد. بخشی از علتش این بود؛ اما بیشتر مربوط میشد به این احساس مبهم و قویِ او که با این کار ممکن است چیزی را در چرچ از بین ببرد که خودش برای آن ارزش قائل بود. این کار نگاهِ «برو به جهنم» را در چشمهای سبز گربه برمیانگیخت. سرانجام به ریچل گفته بود که به اطراف شهر منتقل میشوند و دیگر مشکلی برای گربه پیش نمیآید. حالا جودسون کراندال دراین باره میگفت که بخشی از زندگی لادلو سروکلهزدن با جادهٔ 15 است و از او میپرسید که گربهشان عقیم شده است یا نه. دکتر کرید، کمی شوخطبعی داشته باش؛ برای خونت خوب است.»
لوئی کرید پزشکی اهل شیکاگو است که شغل جدیدی در ایالت مِین پیدا کرده است. او به همراه همسرش راشل و دو فرزند خردسالشان اِلی و گیج و گربهٔ الی چرچ، به خانهای در نزدیکی شهر لودلو نقلمکان میکند. همسایهٔ سالخوردهٔ آنها جود کراندال، به لویی و ریچل در مورد بزرگراهی که از کنار خانهٔ آنها میگذرد هشدار میدهد و میگوید سرعت کامیونها در این جاده خیلی زیاد است. جود و لویی خیلی زود با هم دوست میشوند و جود خانواده را به پیادهروی در جنگل پشتخانه میبرد. آنجا مسیری است که به غبرستان حیوانات خانگی میرسد، جایی که بچههای شهر حیوانات مردهشان را دفن میکنند. گربهٔ اِلی، چرچ، در حوالی روز شکرگزاری زیر گرفته میشود. ریچل و بچهها در شیکاگو به دیدن والدین ریچل رفتهاند و لوئی نمیداند چطور این خبر بد را به اِلی بدهد. جود، لوئی را به غبرستان میبرد تا چرچ را دفن کنند اما به جای توقف در آنجا، لویی او را به سمت غبرستان واقعی هدایت میکند. یک محل دفن باستانی و لویی گربه را در آنجا دفن میکند و بعدازظهر روز بعد، چرچ به خانه برمیگردد؛ اما تغییری رخ داده است. گربهٔ معمولاً پرجنبوجوش حالا ظاهری مُردهوار دارد. او به دنبال موشها و پرندگان میکند، آنها را شکار میکند و فقط آنها را تکهپاره میکند و چنان بوی بدی میدهد که دیگر اِلی نمیخواهد کنار گربه بخوابد. تا اینکه چند ماه بعد کامیونی فرزند لوئی را زیر میگیرد و لوئی تصمیم میگیرد فرزندش را در همان غبرستان دفن کند. اما نمیداند حقیقتی در این غبرستان پنهان شده است؛ حقیقتی وحشتناکتر از خود مرگ و بهطرز وحشتناکی قدرتمندتر از مرگ.
تاکنون سه فیلم با اقتباس از کتاب غبرستان حیوانات خانگی بر اساس این کتاب ساخته شده است. اولین اقتباس در سال 1989 یعنی شش سال پس از انتشار رمان اکران شد. فیلنامهٔ این نسخهٔ آمریکایی را خودِ استیون کینگ نوشته بود و خود نیز نقش کوتاهی در آن ایفا کرد. اقتباس بعدی مربوط به سال 2019 به کارگردانی دنیس ویدمایر و کوین کولش است و جیسون کلارک در این فیلم به ایفای نقش پرداخت.
• کتاب بیلی سامرز اثر دیگری از استیون کینگ نویسندهٔ داستانهای ترسناک است. بیلی سامرز سرباز جنگ عراق است، یک تک تیرانداز ماهر که الان تبدیل به یک قاتل استخدامی شده است اما او قاتلی است که فقط آدمهای بد را میکشد اما در آخرین کارش همه چیز بهم میریزد.
• کتاب بعد اثر دیگری از استیون کینگ نویسندهٔ آمریکایی داستانهای ترسناک است. این کتاب داستان پسری به نام جیمی کانکلن است که دلش میخواهد یک بچهٔ عادی باشد و مادرش از او میخواهد تواناییهای عجیبش را پنهان کند. جیمی چیزهایی را میبیند که بقیه نمیبینند و چیزهایی را میشنود که هیچکس قادر به شنیدنشان نیست.
• کتاب تلفن همراه رمانی آخرالزمانی از استیون کینگ نویسندهٔ رمانهای ترسناک است. در این رمان از جایی سیگنالی ناشناس به شبکهٔ جهانی تلفن همراه ارسال میشود که هر دارندهٔ تلفن همراه را ناگهان تبدیل به قاتلی روانی میکند و حالا انسانها همه وحشیانه به جان هم افتادهاند و تمدن رو به نابودی میرود.
استیون ادوین کینگ نویسندهٔ آمریکایی رمانهای ترسناک، داستانهای فراطبیعی، تعلق، جنایی، علمی-تخیلی و فانتزی در 1947 به دنیا آمد. همه او را با نام «پادشاه وحشت» میشناسند که تا سال 2006 بیش از 350 میلیون نسخه از آثارش در سراسر دنیا به فروش رفته است و با اقتباس از داستانهایش فیلمها، سریالهای تلویزیونی و کتابهای کمیک بسیاری نوشته شده است. او همچنین تقریباً 200 داستان کوتاه نوشته است که بیشتر آنها در مجموعه داستانها به چاپ رسیدهاند. اولین اثر کینگ «کَری» است که در سال 1974 منتشر شد و پس از آن رمانهای «درخشش»، «سیلمز لات» و «منطقهٔ مُرده» به چاپ رسیدند. معروفترین اقتباسی که تاکنون از آثار کینگ ساخته شده است، فیلم «درخشش» به کارگردانی و تهیهکنندگی استنلی کوبریک است. چندین اثر کینگ برندهٔ جوایز برام استوکر و آگوست درلث شدهاند. او همچنین جوایزی را برای مشارکت کلی در ادبیات دریافت کرد که از جمله این جوایز میتوان به مدال 2003 برای مشارکت برجسته در آثار ادبی آمریکایی، جایزهٔ گرند مستر در سال 2007 برای نویسندگان داستانهای جنایی و مدال ملی هنر در سال 2014 اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.