

دختر سروان
انتشارات کتاب پارسه منتشر کرد:
اولین رمان تاریخی ادبیات روسیه. رمان «دختر سروان»، با عنوان اصلی Капитанская дочка، از آن دست آثار ادبی است که، علاوه بر ارزشهای ادبیشان، واجد ارزشی تاریخیاند چرا که معرف طلیعۀ شکلگیری ادبیات یک ملت، یا یک نوع خاص ادبی در یک سرزمین، هستند و دوره و مرحلهای مهم از تاریخ ادبیات یک ملت را نمایندگی میکنند.
رمان «دختر سروان» آلکساندر پوشکین در زمانی نوشته و منتشر شد که هنوز بسیاری از آثاری که آنها را بهعنوان شاهکارهای داستاننویسی روسی میشناسیم پدید نیامده بودند و از این لحاظ میتوان این رمان را یکی از نخستین آثار سنت مشهور داستاننویسی روسیۀ قرن نوزدهم بهشمار آورد؛ سنتی که با نویسندگانی چون تالستوی و داستایفسکی و چخوف و... ادامه یافت و به اوج رسید.
در ستایش رمان «دختر سروان» بسیار گفتهاند. نیکلای گوگول، که خود یکی از بزرگترین قصهنویسهای کلاسیک روسیه و جزو آغازگران داستان روسی است، دربارۀ این رمان و جایگاهش در ادبیات روسیه گفته است: «"دختر سروان" بهحق بهترین اثر منثور روسی است. در مقایسه با آن، تمامی رمانها و داستانهای بلند ما شُلهای شیرین و دلزننده بیش نیستند. بیآلایشی و سادگی در این اثر بهحدی رسیده است که خودِ واقعیت درقبال آن تصنعی و هجوآمیز بهنظر میرسد.»
همچنین داستایفسکیِ بزرگ در ستایش رمان «دختر سروان» و توصیف این رمان میگوید: «هرگز هیچ نویسندۀ روسی، چه پیش و چه پس از پوشکین، چنین صمیمانه و از دلوجان، خود را با خلقش پیوند نزده است. اصولاً کل داستان "دختر سروان" معجزۀ هنری است. و اگر پوشکین پای آن را امضا نزده بود، اینطور تصور میشد که یک انسان عجیبوغریب ناظر بر وقایع بوده و آن را نوشته است. داستان آنقدر ساده و بیپیرایه است که در این معجزۀ هنر، گویی خود هنر گم شده و از بین رفته و نهایتاً به طبیعت پیوسته است».
متن اصلی رمان «دختر سروان» اولین بار در سال 1836 در مجلهای روسی به نام «معاصر» منتشر شد. چاپ اول متن اصلی این رمان البته، بهدلایل مربوط به سانسور در روسیۀ آن زمان، یک فصل کم داشت. این فصل اما در ترجمۀ فارسی رمان «دختر سروان» در ضمیمهای با عنوان «فصل حذفشده» آمده است.
براساس رمانِ «دختر سروان» فیلم و اُپرا و انیمیشن هم ساخته شده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب دختر سروان اثر الکساندر پوشکین
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی رمان دختر سروان:
واکنشهای جهانی به رمان دختر سروان:
«آلکساندر پوشکین در کتاب دختر سروان وحشیگری و بیرحمی را به تصویر کشیده و در کنارش داستان عاشقانهٔ تأثیرگذاری را روایت کرده است.» - جاناتان میرسکی، اِسپکتر
«این کتابِ کلاسیک بسیار کامل و جادویی است و شما را محصور خود میکند... پوشکین چه بر سر ما آورده است... این کتاب شما را طلسم خواهد کرد.» - مارینا تسوتاوا
«یکی از ویژگیهای درخشان دختر سروان این است که شما نمیدانید در حال خواندن چه روایتی هستید... عاشقانه؟ تاریخی؟ این کتاب از موضع روشنگری سیاسی نوشته شده و نویسنده در آن از تأثیر خارقالعادهٔ خشونت و تعصب بر نژاد بشر میگوید.» - اِی.اِن ویلسون، دیلی تلگراف
«یکی از بزرگترین داستانهای پوشکین و رمانی هیجانانگیز در مورد شورش پوگاچف همین کتاب است. همه باید آن را بخوانند.» - مایکل دیردا، واشنگتن پست
چرا باید رمان دختر سروان را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب دختر سروان:
ـ حالا که شکرِ خدا بچه از آبوگل درآمده، برای چی پول اضافی خرج شود و مسیو استخدام کنند... آخر مگر خودیها چیشان کمتر بود؟
بُوپْره اوایل در وطنش آرایشگری میکرد. بعدها در پروس سرباز شده و دست آخر هم به روسیه آمده بود تا اوچیتِل شود، درحالیکه حتی معنی آن کلمه را هم درست نمیدانست. جوانی مهربان، اما بینهایت سبکسر و بیبندوبار بود. ضعف اساسی او هم در علاقهای بود که به جنس لطیف داشت. بارها بهخاطر همین الطافش جوری کتک میخورد که شبوروز از درد ناله میکرد. بهعلاوه (بهاصطلاح خودش)، با بطری خصومتی نداشت و این (بهقول روس جماعت) یعنی که همیشه دوست داشت یک پیک اضافهتر بزند.»
«نوجوانیِ من به کفتربازی و جفتکچارکش با بچهمحلهام گذشت. در این بین، پا به هفدهسالگی گذاشتم و سرنوشتم دگرگون شد. یک روز پائیزی بود که مادرجان داشت در اتاق پذیرایی مربّای عسلی درست میکرد و من هم که آب از دهانم راه افتاده بود، به کفِ در جوشوخروش مربّا زل زدهبودم. پدرجان کنار پنجره داشت سالنامهٔ درباری را که هرساله برایش میآوردند، مطالعه میکرد. این کتاب همیشه تأثیر عمیقی بر پدرم داشت: هرگز هم نمیشد که حتی وقتی دوباره آن را بهدست میگرفت، بیرغبت تورقش کند و مطالعهٔ آن همیشه اضطراب قهرآلود عجیبی را در او برمیانگیخت. مادرجان هم که تمام این اخلاق و رفتارش را از بر بود، همیشه سعی میکرد آن کتاب شوم را ـ تا جایی که میشد ـ دور از دسترس او بگذارد و به این ترتیب گاهی ماهها پدرجان چشمش به سالنامهٔ درباری نمیافتاد. از طرفی، وقتی اتفاقی آن را پیدا میکرد، پیش میآمد که ساعتها از دستش نمیافتاد. بله، میگفتم، پدرجان داشت سالنامهٔ درباری را میخواند و گاهی اوقات هم شانهای بالا میانداخت و بلندبلند تکرار میکرد: ـ چی؟ سپهبد!... طرفْ توی گروهان من گروهبانی بیشتر نبوده!... مفتخر به هر دو نشان شوالیهٔ روسیه!... هیِهِیهِی، بفرما، هنوز چندصباحی نگذشته که ما... بالاخره پدرجان سالنامه را روی مبل انداخت و غرق افکاری شد که نوید خبر خوشی نمیداد.»
«پدرومادر دعای خیر کردند و پدرجان گفت: ـ خداحافظ پُیوتْر. تحت امر هر کسی که سوگند خوردی، وفادارانه خدمت کن؛ از بالادستیها اطلاعت کن؛ دنبال این نباشی که خودت را توی دلشان جا کنی؛ نه بیشتر از اوامر کاری کن؛ نه در اجرای امر بهانهجویی کن؛ و این مَثل را هم یادت باشد: چو رختی/کز آغازش عزت کنند/ شرافت/ ز نوباوگی پاسدار. مادرجان غرقه در اشک سفارش کرد مراقبت سلامتیام باشم و به ساویلیچ هم سپرد حواسش حسابی جمع باشد. یک پوستین خرگوش و روی آن هم پالتوپوست روباه به من پوشانیدند. با ساویلیچ سوار کالسکه شدیم و درحالیکه صورتم خیس اشک بود، راه افتادیم. همانشب رسیدیم به سیمْبیرْسک. در آنجا باید برای وسایلی که تهیهاش را به اسویلیچ سپردهبودند، یکروزی را توقف میکردیم. من در مهمانخانه ماندم و ساویلیچ از صبح رفت بازار. خوب که پای پنجره از زلزدن به آن کوچهٔ کثیف حوصلهام سر رفت، رفتم در اتاقهای مهمانخانه گشتی بزنم. از سالن بیلیارد که سردرآوردم، مرد قدبلند روبدوشامبر پوشیدهای را دیدم حدوداً سیساله، با سبیل سیاه دراز و چوب بیلیاردی به دستش و پیپی هم لای دندانهاش.»
خلاصهٔ رمان دختر سروان:
اگر از خواندن کتاب دختر سروان لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب داستانهای بلکین اثر دیگری از الکساندر پوشکین نویسندهٔ روسی است. پوشکین در این کتاب با پرهیز از قهرمانان و خیالپردازیهای رمانیتک به سراغ زندگی روزمره رفته است و از امیدها، دلبستگیها و رنجهای مردم عادی نوشته است.
دربارۀ الکساندر پوشکین: نویسندهٔ شهیر روسی

شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













