%15


خواب دایی جان
0٫0
(0)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
178٬500 تومان
210٬000
دفعات مشاهده کتاب
1586
علاقهمندان به این کتاب
15
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
2
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات خانه هنر مد منتشر کرد:
«خواب داییجان» آینهی تمامنمای استعداد بیهمتای داستایفسکی در هجو و طنز است. شخصیت شازده ک. را باید نمود آشکار هنر هجوپردازی او دانست. شازده، پیرمردی که پیوسته میکوشد جوان جلوه کند، در واقع سوژهای است که میتوان ردپایش را تا کمدیهای قرون پیشین و حتی در بالاگان روسی هم دنبال کرد. نویسنده در قامت این اشرافزادهی سالخورده شخصیتی پرتناقض خلق کرده است، موجودی هم پیرو مد و هم فرسوده و کهنه، هم پیر و هم کودکخیم، موجودی که از یک سو فراموشکار است و از سوی دیگر دروغهای شاخدار میگوید. در یک کلام، داستایفسکی یک «داییجان» آفریده است که خود را با ناپلئون مقایسه میکند و انگلیسیها را به باد ناسزا میگیرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786225385306
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
216 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
185 گرم
سال انتشار
1403
معرفی کتاب خواب دایی جان اثر فئودور داستایوفسکی
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
خواب دایی جان از سایت گودریدز امتیاز ۳.۶ از ۵ را دریافت کرده است.
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
خواب دایی جان از سایت آمازون امتیاز ۴.۹ از ۵ را دریافت کرده است.
معرفی رمان خواب دایی جان:
خواب دایی جان رمانی از نویسندهٔ روسی فئودور داستایوفسکی است که در سال ۱۸۹۵ منتشر شد. این اولین اثری است که داستایوفسکی پس از مدتها وقفه در نوشتن آن را در زمان اقامت خود در سِمیپالاتنیسک نوشت. این رمان اولین بار در یک مجلهٔ روسی منتشر شد و یک تقلید سرگرمکننده از آداب و اخلاق شهری کوچک است. داستایوفسکی در این رمان، زنی طعمکار را به تصویر کشیده است که قصد دارد از اعتبار خود استفاده کند و زمینه را برای ازدواج دختر بیستوسه سالهاش با یک شاهزادهٔ پولدار اما سالخورده فراهم کند که در آستانهٔ مرگ است. او قصد دارد از این ازدواج به نان و نوایی برای خود برسد اما در این میان دخترش عاشق شخص دیگری میشود.
چرا باید رمان خواب دایی جان را بخوانیم؟
داستایوفسکی که به غول ادبیات روسی مشهور است، در این داستان به سمت طنزنویسی پیش رفته است ولی باز هم میتوانید تمام ویژگیهای نوشتههای روانشناختی و فلسفی داستایوفسکی را، در این اثر نیز مشاهده کنید. بنابراین اگر به ادبیات روسیه علاقه دارید، خواندن این رمان متفاوت و زیبای داستایوفسکی را با ترجمهای روان و خواندنی، از دست ندهید.
جملات درخشانی از کتاب خواب دایی جان:
«ماریا الکساندرُونا ماسکالیُوا بیتردید بانوی اول شهر مارداسُف است و هرگز نباید در اینباره شک و شبههای به خود راه داد. بانو طوری رفتار میکند که گویی به کسی احتیاجی ندارد و برعکس، این بقیه هستند که محتاج اویند. راستش را بخواهید کم و بیش هیچکس او را دوست ندارد و حتی خیلیها قلباً از ماریا الکساندرُونا متنفرند. اما در عوض همه از او میترسند و این دقیقاً همان چیزی است که بانو بدان نیاز دارد، نیازی که بر عمق سیاستمدار بودن وی گواهی میدهد. مثلاً چگونه ممکن است ماریا الکساندرُونا، این عاشق دلسوختهی غیبت که اگر روزی از زیر و بالای زندگی دیگران خبری نیاید بیشک شب خوابش نخواهد برد، بتواند طوری رفتار کند که اگر به وی نگاهی بیندازی، هرگز گمان نبری که این بانوی نجیب و باوقار خودش بزرگترین سخنچین کل دنیا یا دستکم کل مارداسُف باشد؟ کاملاً برعکس، گویی غیبت و شایعه در محضر ایشان ناگزیر باید دود شوند و به هوا روند، گویی شایعهپراکنان در پیشگاه او چارهای نمییابند جز اینکه سرخ شوند و همچون بچهمدرسهایها در برابر معلم از وحشت به لرزه بیفتند، گویی در حضور او تنها باید از والاترین موضوعات ممکن گفتوگو کرد. بانو دربارهی بعضی از اهالی مارداسُف چنان رازهای مگو و شنیعی میداند که اگر در فرصت مقتضی آنها را بر زبان آورد و با شیوهی منحصربهفرد خود اثباتشان کند، زلزلهی لیسبون در مارداسُف تکرار خواهد شد.»
«جسارتاً نکتهای را نیز بدان میافزایم: چرا ماریا الکساندرُونا هیچگاه و تحت هیچ شرایطی دچار سرگیجه نمیشود و همواره بانوی اول مارداسُف باقی میماند؟ مثلاً گاه موقعیتهایی پیش میآمد که همه از خود میپرسیدند: «یعنی ماریا الکساندرُونا در چنین شرایط دشواری چه واکنشی نشان خواهد داد؟» اما این شرایط دشوار میآمدند و میگذشتند و ... هیچ به هیچ! همهچیز به خوبیِ گذشته بر جای میماند و حتی کم و بیش بهتر از گذشته. بگذارید مثالی بزنم: همگان به یاد دارند که شوهر بانو، آفاناسی ماتوِبیچ، چگونه خون بازرس دولتی نورسیده را به جوش آورد و در نتیجه، به سبب بیلیاقتی و کودنی، شغل خود را از دست داد. همه فکر میکردند ماریا الکساندرُونا خودش را خواهد باخت و به هر خفتی تن خواهد داد و به التماس خواهد افتاد و در یک کلام سپر خواهد انداخت. اما به هیچ روی چنین نشد: ماریا الکساندرُونا خودش را خواهد باخت و به هر خفتی تن خواهد داد و به التماس خواهد افتاد و در یک کلام سپر خواهد انداخت. اما به هیچ روی چنین نشد: ماریا الکساندرُونا دریافت که دیگر کار از خواهش و تمنا گذشته است، بنابراین کارها را چنان سامان داد که حتی ذرهای هم از تأثیر و نقوذش بر جامعه کاسته نشد و خانهاش همچنان خانهی اول و نمونهی مارداسُف باقی ماند.»
«یادتان هست حدود یک سال و نیم پیش چه ماجرای شرمآوری برای زیناییدا آفاناسیِونا، دختر ماریا الکساندرُونا و آفاناسی ماتوبیچ، پیش آمد؟ البته زیناییدا دختر خوشگلی است و هیچکس در این شکی ندارد. بسیار هم عالی پرورش یافته، اما بهرغم آنکه بیستوسه ساله شده، هنوز ازدواج نکرده است. مردم دلایل زیادی را برای مجردماندن او ذکر میکنند. آنچه یکی از مهمترین این دلایل شمرده میشود شایعات بدخواهانهای است که حدود یک سالونیم پیش بر سر زبانها افتاد و از روابط غریب او با یک معلم سادهی روستایی حکایت میکرد، شایعاتی که هنوز هم دهان به دهان میچرخد. مردم همچنان از نامهی عاشقانهای به قلم زینا صحبت میکنند که گویا دستبهدست در میان اهالی مارداسُف میگشت. اما یک نفر به من بگوید چه کسی این یادداشت را دیده است؟ اگر این یادداشت دستبهدست میچرخیده، پس حالا کجا رفته است؟ همه دربارهاش چیزهایی شنیدهاید، اما هیچکس آن را ندیده است. دستکم من یکی هرگز کسی را ندیدهام که با چشمان خودش این نامه را دیده باشد. اگر حین صحبت با ماریا الکساندرُونا به این موضوع اشارهای ضمنی کنید، او از منظور شما سر درنخواهد آورد. اصلاً فرض کنیم چنین نامهای وجود داشته و خود زینا هم آن را نوشته است (من حتی فکر میکنم قطعاً همانطور هم بوده): وه که ماریا الکساندرُونا چه ذکاوتی به خرج داده!»
«جسارتاً نکتهای را نیز بدان میافزایم: چرا ماریا الکساندرُونا هیچگاه و تحت هیچ شرایطی دچار سرگیجه نمیشود و همواره بانوی اول مارداسُف باقی میماند؟ مثلاً گاه موقعیتهایی پیش میآمد که همه از خود میپرسیدند: «یعنی ماریا الکساندرُونا در چنین شرایط دشواری چه واکنشی نشان خواهد داد؟» اما این شرایط دشوار میآمدند و میگذشتند و ... هیچ به هیچ! همهچیز به خوبیِ گذشته بر جای میماند و حتی کم و بیش بهتر از گذشته. بگذارید مثالی بزنم: همگان به یاد دارند که شوهر بانو، آفاناسی ماتوِبیچ، چگونه خون بازرس دولتی نورسیده را به جوش آورد و در نتیجه، به سبب بیلیاقتی و کودنی، شغل خود را از دست داد. همه فکر میکردند ماریا الکساندرُونا خودش را خواهد باخت و به هر خفتی تن خواهد داد و به التماس خواهد افتاد و در یک کلام سپر خواهد انداخت. اما به هیچ روی چنین نشد: ماریا الکساندرُونا خودش را خواهد باخت و به هر خفتی تن خواهد داد و به التماس خواهد افتاد و در یک کلام سپر خواهد انداخت. اما به هیچ روی چنین نشد: ماریا الکساندرُونا دریافت که دیگر کار از خواهش و تمنا گذشته است، بنابراین کارها را چنان سامان داد که حتی ذرهای هم از تأثیر و نقوذش بر جامعه کاسته نشد و خانهاش همچنان خانهی اول و نمونهی مارداسُف باقی ماند.»
«یادتان هست حدود یک سال و نیم پیش چه ماجرای شرمآوری برای زیناییدا آفاناسیِونا، دختر ماریا الکساندرُونا و آفاناسی ماتوبیچ، پیش آمد؟ البته زیناییدا دختر خوشگلی است و هیچکس در این شکی ندارد. بسیار هم عالی پرورش یافته، اما بهرغم آنکه بیستوسه ساله شده، هنوز ازدواج نکرده است. مردم دلایل زیادی را برای مجردماندن او ذکر میکنند. آنچه یکی از مهمترین این دلایل شمرده میشود شایعات بدخواهانهای است که حدود یک سالونیم پیش بر سر زبانها افتاد و از روابط غریب او با یک معلم سادهی روستایی حکایت میکرد، شایعاتی که هنوز هم دهان به دهان میچرخد. مردم همچنان از نامهی عاشقانهای به قلم زینا صحبت میکنند که گویا دستبهدست در میان اهالی مارداسُف میگشت. اما یک نفر به من بگوید چه کسی این یادداشت را دیده است؟ اگر این یادداشت دستبهدست میچرخیده، پس حالا کجا رفته است؟ همه دربارهاش چیزهایی شنیدهاید، اما هیچکس آن را ندیده است. دستکم من یکی هرگز کسی را ندیدهام که با چشمان خودش این نامه را دیده باشد. اگر حین صحبت با ماریا الکساندرُونا به این موضوع اشارهای ضمنی کنید، او از منظور شما سر درنخواهد آورد. اصلاً فرض کنیم چنین نامهای وجود داشته و خود زینا هم آن را نوشته است (من حتی فکر میکنم قطعاً همانطور هم بوده): وه که ماریا الکساندرُونا چه ذکاوتی به خرج داده!»
خلاصهٔ رمان خواب دایی جان:
وقایع رمان خواب دایی جان، در شهر مارداسُف رخ میدهند؛ جایی که ماریا الکساندرُونا با دختر جوانش زندگی میکند. زمانی که دخترش پیشنهاد پاول الکساندرویچ را برای ازدواج رد میکند، ماریا به نتیجه میرسد که هیچ مرد شایستهٔ دیگری برای ازدواج با دخترش در شهر نیست و هنگامی که شاهزادهٔ سالخوردهٔ روسی به شهر مارداسُف میرسد، ماریا الکساندرُونا ماسکالیُوا، یکی از پیشکسوتان زندگی جامعهٔ محلی، او را تحت حمایت خود میگیرد و قصد دارد کاری کند که او با دختر بیستوسهسالهاش زینا ازدواج کند. ماریا نمیداند که دخترش هنوز عاشق معلم فقیر شهر است که مادرش سالها پیش به آنها اجازهٔ ازدواج نداده بود. بااینحال، با وجود رقبای زیاد برای ازدواج با هر دو طرف، نقشههای ماریا چندان بیدردسر و درست پیش نمیروند. شایعات در این دهکدهٔ روستایی کوچک میپیچند و داستایوفسکی با لحن قهرمانانهٔ ساختگی خودش، به زیبایی این داستان را به تصویر میکشد.
اگر از خواندن کتاب خواب دایی جان لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب نازنین اثر دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ روسی است. داستان نازنین در کنار شبهای روشن یکی از مشهورترین داستانهای کوتاه داستایوفسکی است که در سال 1876 منتشر شد. نازنین چیزی بین داستان و یادداشت است. در مقدمۀ داستان میفهمیم که راوی داستان خود آدمی پریشان است و میخواهد همراه ما، ماجرا را طی روند بازگویی داستان بفهمد و برای خودش هم روشن کند.
• کتاب قمارباز اثر دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ روسی است. داستان قمارباز دربارۀ معلمی جوان است که به استخدام یک ژنرال سابق در میآید. این کتاب شاهدی بر اعتیاد خود داستایوفسکی به قمار است و از جهاتی فراتر از یک کتاب است چون داستایوفسکی این رمان را در سال 1866 به سختی و به سرعت فقط در 26 روز نوشت تا بتواند بدهیهای قمارش را بپردازد.
• کتاب قلب ضعیف و بوبوک اثر دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ روسی است. داستان بلند بوبوک اولین بار در سال 1873 در خودنوشت داستایوفسکی منتشر شد. قلب ضعیف نیز در سال 1848 منتشر شد و داستایفسکی این داستان حیرتانگیز را در بیستوهفت سالگی نوشت و یکی از اولین آثار او بود که با اقبال جامعه ادبی آن روزگار روسیه مواجه شد.
• کتاب نیِه توچکا نیزوانُوا رمان کلاسیک و ناتمام فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ شهیر روسی است. با دستگیری و تبعید داستایوفسکی به اردوگاهی در سیبری به دلیل مشارکت در فعالیتهای «حلقهٔ پتراشفسکی» دیگر ادامهٔ این رمان نوشته نشد. پس از آزادی و بازگشت در سال 1859، داستایوفسکی دیگر هیچوقت به سراغ نوشتن ادامهٔ این رمان نرفت و این اثر را برای همیشه ناتمام گذاشت. این رمان به سبک «رمان تربیتی» یا «بیلدونگسرمان» نوشته شده است و نویسنده در آن شکلگیری تجربیات و احساسات شخصیت اصلی نیِه توچکا را به تصویر میکشد.
• کتاب قمارباز اثر دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ روسی است. داستان قمارباز دربارۀ معلمی جوان است که به استخدام یک ژنرال سابق در میآید. این کتاب شاهدی بر اعتیاد خود داستایوفسکی به قمار است و از جهاتی فراتر از یک کتاب است چون داستایوفسکی این رمان را در سال 1866 به سختی و به سرعت فقط در 26 روز نوشت تا بتواند بدهیهای قمارش را بپردازد.
• کتاب قلب ضعیف و بوبوک اثر دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ روسی است. داستان بلند بوبوک اولین بار در سال 1873 در خودنوشت داستایوفسکی منتشر شد. قلب ضعیف نیز در سال 1848 منتشر شد و داستایفسکی این داستان حیرتانگیز را در بیستوهفت سالگی نوشت و یکی از اولین آثار او بود که با اقبال جامعه ادبی آن روزگار روسیه مواجه شد.
• کتاب نیِه توچکا نیزوانُوا رمان کلاسیک و ناتمام فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ شهیر روسی است. با دستگیری و تبعید داستایوفسکی به اردوگاهی در سیبری به دلیل مشارکت در فعالیتهای «حلقهٔ پتراشفسکی» دیگر ادامهٔ این رمان نوشته نشد. پس از آزادی و بازگشت در سال 1859، داستایوفسکی دیگر هیچوقت به سراغ نوشتن ادامهٔ این رمان نرفت و این اثر را برای همیشه ناتمام گذاشت. این رمان به سبک «رمان تربیتی» یا «بیلدونگسرمان» نوشته شده است و نویسنده در آن شکلگیری تجربیات و احساسات شخصیت اصلی نیِه توچکا را به تصویر میکشد.
دربارۀ فئودور داستایوفسکی: نویسندهٔ روسی

فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی که نام او در ایران بهصورت فیودور، داستایِوفسکی و داستایِوسکی نیز تلفظ بزرگترین نویسندهٔ ادبیات روسی است. امروزه نام او بیشتر داستایوفسکی تلفظ یا نوشته میشود. داستایوفسکی یکی از بزرگترین رماننویسان و روانشناسان ادبی جهان است. درونمایه آثار او بیشتر مسائل عمیق سیاسی، اجتماعی و مذهبی است و زندگی شخصیتهای داستانهایش عموماً تحت لقای روانشناسی شکنجه شکلگرفته است. زندگی او به طور عمده به دو بخش کلی تقسیم میشود. قبل و بعد از زندانی شدنش. او فرزند یک پزشک بود و در سال 1821 در مسکو متولد شد. پدرش او را به آکادمی مهندسی نظامی سنپترزبورگ فرستاد و او در سال 1843 از همان آکادمی فارغالتحصیل شد. اما ازآنجاییکه روح او از ابتدا قرین ادبیات بود، بلافاصله از سمت افسری استعفا داد و تن به زندگی بسیار بیثبات بهعنوان یک نویسنده داد. اولین کتاب او که در ایران با دو نام «مردم فقیر» و یا «بیچارگان»، ترجمه شده است در سال 1846 منتشر و با تحسین منتقدان روبهرو شد. در سال 1847 اون در محافل سوسیالیستی بهقصد مخالفت با نظام رعیتداری به فعالیت پرداخت. این محفل در 23 آوریل 1849 گریبان او را گرفت و او بهخاطر مشارکت در تبلیغات سوسیالیستی غیرقانونی یک گروه سوسیالیستی دستگیر شد. او بعد از گذراندن هشت ماه در زندان، به جرم عضویت در این گروه، به اعدام محکوم شد اما بعداً مشخص شد که این ماجرا نوعی نمایش بهخاطر تنبیه روانی و شکنجه روحی زندانیان بوده است. تجربیات او درباره این اعدام ساختگی در کتاب ابله منعکس شده است. او چهار سال در یک اردوگاه کار اجباری دوران محکومیتش را گذراند و بعد از آن هم چهار سال خدمت نظامی پشت سر گذاشت. دوره محکومیت راسکولنیکوف در سیبری نیز که در انتهای کتاب جنایت و مکافات آمده، بر اساس تجربه خود داستایوفسکی در زندانی مشابه در سیبری است.
آثار داستایوفسکی:
زندان بر روی سلامت، افکار، شخصیت و عقیدههای داستایوفسکی تأثیر به سزایی گذاشت. او در زندان اولی حمله صرع را تجربه کرد و همچنین نگرش سیاسیاش تغییر یافت و موضع رادیکال سوسیالیستیاش را که منجر به دستگیریاش شده بود رها کرد و دیدگاهی محافظهکارانه نسبت به ارزشهای سنتی اتخاذ نمود. زندان و سیبری زندگی داستایوفسکی را تغییر داد. آثاری که او قبل و بعد از تبعیدش نوشته، تفاوت فاحشی با هم دارند. او با رویکرد چند صدایی داستان مینویسد و با لحنی متضاد بین شخصیتهایش، مفاهیم مختلفی را بیان کرده و به خوانندگانش یاد میدهد از قضاوتهای ساده انگارانه عبور کنند. داستایوفسکی بیشتر به خاطر سبک مخصوصش معروف است. توانایی او در بیان روانشناسانهٔ احساسات ظریف افراد شکست خورده و باز تولید وجود افراد مهجور جامعه به گونهای وحشتناک و واقعی تنها ویژگی کار داستایوفسکی است. داستایوفسکی را پیرو راه گوگول میدانند و داستایوفسکی شیفتهٔ گوگول بود و این امر بر کسی پوشیده نیست. او همواره توجهاش را به طبقهٔ پایین جامعه میداد و محیط محقر و زندگی مملو از سختی آنها را به تصویر میکشید. تنها تفاوت میان آن دو لحن کارناوالیستی (هر نوع کنش از سوی توده مردم را میتوان کارناوال نامید.) و اغراق شدهٔ او در بازتاباندن یا توصیف کردن عذابهای اعضای طبقات پایین جامعه است. داستایوفسکی سرانجام در سال 1881 و بعد از ابتلا به بیماریهای مختلفی مثل سل و برونشیت مزمن بر اثر خونریزی ریه درگذشت.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم














178٬500 تومان
210٬000
%15