با مگارتنر

(0)
نویسنده:

1,400,000ریال

1,260,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
753

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب با مگارتنر

انتشارات یکشنبه منتشر کرد :
مرد جوان روی صندلی نشست، به من نگاه کرد و گفت : « از یه جایی می شناسمت نه ؟»
جواب دادم « شناختن که اغراق آمیزه ، ولی قبلا یه بار همدیگه رو دیدیم . ماه ها قبل
تو یه مغازه ی سمساری، ده بلوک اونورتر تا جایی که یادم می آد اون روز تا زانو
قابلمه ها گیرافتاده بودی.»
گفت «خودشه! خنزرپنزری تقاطع آمستردام و نودوهشتم به هم لبخند زدیم،
درسته ؟»
بلافاصله پس از آنکه واژه ی «لبخند» را بر زبان آورد، لبخندی دیگر بر سیمایش
نشست، لبخندی پهنتر از آنکه در پاییز به من هدیه داده بود، هنگامی که من هم
با لبخندی پهن تر از لبخند قبلی خودم ، جوابش را دادم ، احساس کردم چیزی
غریب رخ داده است، نه خود لبخندها ، بلکه این واقعیت عجیب که هر دویمان ، آن
لحظه ی گذرا و ناچیز را پس از ماهها به یاد داشتیم ، و واقعیت عجیب تر آن بود .
که به سبب خاطره ی مشترکمان از آن لحظه، جوری رفتار می کردیم که انگار رابطه ای
میان ما شکل گرفته، گرچه حقیقت آن بود که هنوز هیچ چیز درباره یکدیگر
نمی دانستیم ، لبخندی کوچک در فصل پاییز و فرصتی دوباره در فصل بهار و اکنون
لبخندی بزرگتر…
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی