چگونه تصمیم بگیریم

چگونه تصمیم بگیریم از سایت گودریدز امتیاز ۴ از ۵ را دریافت کرده است.

چگونه تصمیم بگیریم از سایت آمازون امتیاز ۴.۴ از ۵ را دریافت کرده است.

چگونه تصمیم بگیریم (ابزارهایی ساده برای انتخاب‌های بهتر) اثر آنی دوک روان‌شناس و نویسندهٔ علوم تصمیم‌گیری شناختی-رفتاری و همچنین قهرمان بازی پوکر است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این نویسندهٔ پرفروش از طریق تمرین‌ها، آزمایش‌های فکری و الگوهای کارآمد که به کمک آن‌ها می‌توانید مدل‌ها و چارچوب‌های تصمیم‌گیری پیشنهادی کتاب را به کار بگیرید.؛ به شما آموزش می‌دهد تا با تعصبات خود مبارزه کنید، نقاط ضعف خود را برطرف کنید و به شما کمک می‌کند تصمیمات بهتر و مطمئن‌تری بگیرید.

«تصمیماتی که می‌گیرید مانند یک سبد سرمایه‌گذاری هستند. من معتقدم که همه‌چیز را می‌توان با همین دید نگاه کرد؛ خواه مجموعه‌ای از محصولات باشد که یک شرکت قصد خرید آن را دارد، یا مدارس، مشاغل و مهارت‌هایی که یک فرد در آن‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند و تقریباً تمام تصمیماتی که می‌‌گیریم. سؤال این است که چگونه مطمئن شویم این سرمایه‌گذاری‌ها ما را به سمت اهدافمان پیش می‌برند،‌ حتی اگر تصمیم درستی نگیریم؟ در این کتاب جدید، آنی تمریناتی را برای چگونگی تصمیم‌گیری ارائه کرده است که همهٔ ما و نه فقط سرمایه‌گذاران، باید آن را بخوانند.» - مارک اندرسون، بنیانگذار شرکت نت‌اسکوپ

«چگونه تصمیم بگیریم، یک راهنمای عملی و لذت‌بخش برای تصمیم‌گیری بهتر در دنیایی پیچیده است. آنی دوک دقیقاً توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان از تعصباتی که بسیاری از ما را از انتخاب عاقلانه بازمی‌دارد عبور کرد و ابزاری برای یادگیری از گذشته و مقابله با آن‌ها به خوانندگان ارائه می‌دهد. من مشتاقانه منتظر هستم تا خواندن این کتاب را به همهٔ دانشجویانم توصیه کنم.» - کتی میلکمن، استاد دانشگاه وارتون پنسیلوانیا

«کتاب‌های زیادی هستند که به ما می‌آموزند چرا تصمیمات بدی می‌گیریم. تعداد کمی از‌ آن‌ها به ما کمک می‌کنند تا تصمیمات بهتری بگیریم. در نهایت، آنی دوک این مشکل را حل کرده است. کتاب‌ راهنمای او برای تصمیم‌گیری فقط مبتنی بر شواهد و علم نیست، بلکه بسیار هم سرگرم‌کننده است.» -آدام گرنت، نویسندهٔ کتاب دوباره فکر کن

چطور در مورد یک مسئلهٔ مهم تصمیم می‌گیرید؟ آیا هنوز هم لیستی از نقاط ضعف و قوت تهیه می‌کنید و زمان زیادی را با وسواس صرف تصمیماتی می‌‌کنید که در انتها نتیجه‌ای ندارند؟ هنوز هم بی‌وقفه به دنبال نظرات دیگران هستید تا بتوانید بهتر تصمیم بگیرید؟ وقت آن است که روی پاهای خودتان بایستید و یک الگوی درست برای تصمیم‌گیری بسازید. این کتاب علاوه بر اشاره به خطرات درس گرفتن از تجربه، ابزارهایی را به شما ارائه می‌کند که با استفاده از آن‌ها بهتر می‌فهمید گذشته چه چیزهایی برای یاد دادن به شما دارد.

«در مورد نتیجهٔ خوب، به احتمال زیاد جزئیات تصمیم‌ برای سرمایه‌گذاری را با نگاه مثبت‌تری تفسیر کرده‌اید: از محصول شرکت تجربهٔ شخصی داشتید که موضوع بسیار مهمی است. هر چه باشد، اگر شما از خودروی ساخت شرکت خوشتان آمده باشد، احتمال دارد دیگران هم از آن خوششان بیاید. به‌علاوه، این نابغهٔ فناوری به‌عنوان فردی موفق شناخته شده است، بنابراین اگر او شرکت را اداره می‌کرد، احتمال دارد این سرمایه‌گذاریْ سرمایه‌گذاری خوبی باشد. ولی وقت شرکت ناموفق از آب درمی‌آید، نتیجهٔ ضعیف باعث می‌شود نگاه متفاوتی به همان جزئیات داشته باشید. حالا به احتمال بیشتری استدلال می‌کنید که تجربهٔ شخصی‌تان نمی‌تواند جایگزینی برای احتیاط لازم در انتخاب سهام باشد. آیا شرکت سودآور است؟ آیا شرکت ممکن است سودآوری داشته باشد؟ بار بدهی شرکت چقدر است؟ آیا شرکت تا زمان رسیدن به سودآوری به سرمایهٔ لازم دسترسی خواهد داشت؟ آیا شرکت می‌تواند همگام با تقاضا پیش برود و ظرفیت تولیدش را افزایش دهد؟ شاید به این دلیل از محصول شرکت راضی بودید که آنها برای هر محصول و فروش آن هزینهٔ خیلی زیادی می‌کردند و سود زیادی نمی‌بردند. البته این توضیحْ محدود به تصمیمات دربارهٔ سرمایه‌گذاری نیست.»

«برگشتن به موضوع کسی از یک کار به کار دیگر می‌پرد. در فلوریدا بزرگ می‌شوید و به دانشگاهی در جورجیا می‌روید. به محض فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، دو فرصت شغلی به شما پیشنهاد می‌شود، یکی در جورجیا و یکی در بوستون. کار پیشنهادی در بوستون فرصت شغلی بهتری است، ولی اوضاع آب‌وهوایی نیوانگلند به‌شدت نگرانتان کرده؛ هرچه باشد، در جنوب بزرگ شده‌اید و به آب‌وهوای آنجا عادت دارید. در فوریه به بوستون می‌روید تا ببینید آب‌وهوای زمستانی‌اش چطور است و تصمیم می‌گیرید که هوای آنجا خیلی هم بد نیست ـ نه‌آن‌قدر بد که به‌خاطرش فرصت شغلی بهتر را از دست بدهید. کار پیشنهادی در بوستون را می‌پذیرید. با این تصمیم بیچاره می‌شوید! چند ماه بعد از شروع اولین زمستانتان در بوستون، نمی‌توانید سرما و آسمان ابری آنجا را تحمل کنید. با وجوداینکه این شغل همهٔ آن چیزی است که آرزویش را داشتید، تا فوریهٔ بعدی دست از کارتان می‌کشید و به شهر خودتان برمی‌گردید. در ادامه مواردی را مشخص کنید که بعد از برگشتن به شهرتان ممکن است به خودتان بگویید یا از دیگران بشنوید:‌ می‌دانستم باید شغل پیشنهادشده در جورجیا را قبول کنم. باید می‌دانستم نمی‌توانم زمستان را تحمل کنم. کاملاً معلوم بود از آنجا بدم خواهد آمد. من در جنوب بزرگ شدم!»

«تمایلمان به قراردادن نتیجه در زمینه نامتقارن است: وقتی شکست می‌خوریم بیشتر از زمان موفقیتمان ترجیح می‌دهیم نتیجه را در زمینه قرار دهیم. از سوی دیگر، اگر ایجاد کینگدام کام منجر به فروش سریع آن به قیمت بیست‌میلیون دلار شود، احساس خوبی ندارد که بدانید ممکن است خودتان عامل همهٔ این موفقیت نبوده باشید. احساس خوبی ندارد که بدانید ایده‌تان ممکن بود به شیوه‌های بسیاری شکست بخورد و حتی امکان داشت به موفقیت‌های درخشان‌تری برسد. همهٔ ما می‌خواهیم به موفقیت‌هایمان افتخار کنیم و تا جایی که می‌شود خودمان قهرمان داستانمان باشیم. دیدن یک نتیجه در زمینهٔ سایر چیزهایی که ممکن بود اتفاق بیفتند می‌تواند شما را ـ نه فقط در مورد اتفاق‌های بد بلکه در مورد اتفاق‌های خوب ـ از مسئولیت خلاص کند. ولی کیست که بخواهد از مسئولیت بروز نتیجهٔ خوب خلاص شود؟ البته که شما می‌خواهید. شاید پذیرش موفقیتتان بدون هیچ قیدوشرطی یا بدون بررسی موضوعْ احساس خوبی ایجاد کند، ولی دراین‌صورت فرصت‌های یادگیری بسیار زیادی را از دست می‌دهید؛ نمی‌توانید ببینید نتیجه چطور ممکن بود حتی بهتر از این از آب دربیاید. نمی‌توانید بررسی کنید که اگر تصمیم دیگری می‌گرفتید، احتمال وقوع این نتیجه‌ها بیشتر می‌شد یا خیر. حتی فرصت دیدن نتیجه‌‌های بهتر یا نتیجه‌های بدتری را که ممکن بود اتفاق بیفتند از دست می‌دهید.»

ما هر روز هزاران تصمیم می‌گیریم که بعضی از آن‌ها بزرگ و بعضی دیگر کوچک هستند. بعضی از آن‌ها مثل انتخاب شغل، پیامدهای مهمی دارند و بعضی دیگر، مثل انتخاب چیزی که برای صبحانه می‌خورید، پیامد ناچیزی دارند. هر نوع تصمیمی که پیش رویتان باشد، باید فرایندی برای تصمیم‌گیری ایجاد کنید که نه‌تنها کیفیت تصمیمتان را بهتر می‌کند، بلکه کمک می‌کند تصمیماتتان را دسته‌بندی کنید تا بتوانید تشخیص دهید کدام تصمیم‌ها بزرگ‌تر و کدام‌ها کوچک‌تر هستند. چرا داشتن فرایندی باکیفیت برای تصمیم‌گیری این‌قدر مهم است؟ چون فقط شانس و کیفیت تصمیماتتان هستند که وضعیت زندگی‌تان را تعیین می‌کنند. شما فقط بر یکی از این دو مورد کنترل خواهید داشت. شانس براساس تعریف، مربوط به زمان و مکان تولدتان می‌شود و کاملاً از کنترل شما خارج است و تنها چیزی که می‌‌توانید بر آن کنترل داشته باشید کیفیت تصمیماتتان است که بر آیندهٔ زندگی شما تأثیر می‌گذارد.

تصمیم‌گیری مهم‌ترین و تنها چیزی است که بر آن کنترل دارید و به شما کمک می‌کند به اهداف‌تان برسید. هدف کتاب چگونه تصمیم بگیریم نیز همین است؛ این کتاب چارچوبی برای فکر کردن دربارهٔ نحوهٔ بهبود تصمیماتتان در اختیار شما قرار می‌دهد و همچنین مجموعه ابزاری برای اجرای تصمیمات براساس آن چارچوب خواهد بود. کتاب چگونه تصمیم بگیریم با افزایش توانایی شما در درس گرفتن از تجربه شروع می‌شود. در سه فصل اول خواهید دید تلاش برای درس گرفتن از تجربه چطور می‌‌تواند شما را از مسیر اصلی منحرف کند و به نتیچه‌گیری‌های بسیار ضعیفی دربارهٔ خوب یا بد بودن تصمیمات گذشته‌تان برسد. از فصل چهارم به بعد، تمرکز کتاب بر روی تصمیمات جدید است و چارچوبی برای نشان دادن فرآیند تصمیم‌گیری باکیفیت به شما ارائه کرده است. در فصل هفتم این کتاب، مجموعه‌ای از مدل‌های ذهنی ارائه شده است که به شما کمک می‌کنند تعیین کنید چه زمانی فرایند تصمیم‌گیری مسنجم و ساختاریافته‌ای را به کار بگیرید و چه زمانی فرایند ساده‌تری را به کار ببرید تا به کارها سرعت ببخشید.

فصل ۱: نتیجه‌گیری
فصل ۲: همان‌طور که از قدیم گفته‌اند، پس‌نگری کامل نیست
فصل ۳: چندجهانیِ تصمیم
فصل ۴: اولویت، بازده و احتمال
فصل ۵: تعیین هدف قطعی در آینده: قدرت دقت
فصل ۶: پشت‌ورو کردن تصمیمات
فصل ۷: رهایی از فلج تحلیلی
فصل ۸: قدرت منفی‌اندیشی
فصل ۹: بهداشت تصمیم

• کتاب تفکر نامطمئن اثر دیگری از آنی دوک نویسنده و روان‌شناس آمریکایی است. دوک در این کتاب دریچه‌ای تازه به سوی موفقیت گشوده است و این کتاب را براساس تجربیات سخت خود نوشته است. او در این کتاب شما را با ارزش عبارت «مطمئن نیستم» آشنا می‌کند و با تجربیات و دانش خود در رشتهٔ روان‌شناسی، تجربه‌ای گرانبها را در اختیار خوانندگان قرار می‌‌دهد.

• کتاب جادوی ذهن اثر جیمر دوتی جراح مغز و اعصاب و نویسندهٔ کتاب مغازه‌ی جادویی است. او این کتاب را براساس رشته و شغل خود نوشته و نحوهٔ استفاده از اصول عصب‌شناسی را برای رسیدن به اهداف در این کتاب بررسی کرده است. او با زبانی ساده سعی کرده با استفاده از داستان زندگی خود، پیام‌های علمی و فلسفی خود را به مخاطب انتقال دهد.