دختر بچه ای که گل ها را می خورد

انتشارات هوما منتشر کرد:
با اینکه شناخت کمی درباره ی دنیا داشت و برای چیزهایی که در اطرافش می دید پاسخی منطقی نداشت و ذهنی مبهم و ناآگاه داشت، اما با احساسش، خیلی ساده می گفت که از این دنیا خوشش نمی آید.
اگر کسی از او دلیلش را مخصوصاً می پرسید، نمی توانست پاسخ دهد. چون به یک جنبه یا یک عنصر خاص خلاصه نمی شد، بلکه مجموعه ای بود پیچیده و در ارتباط با هم که در ذهن او سیر می کرد.
(از متن کتاب)

سفری به دوره ی طفولیت، دوره ای پر از «ایده های درخشان، مغشوش و گنگ» اما تعریف نشدنی. دوره ای که سرزندگی اش همه رنج ها را می پوشاند، زیرا هنوز اسیر بدی و خوبی نشده و به آن عادت نکرده است.
کریستینا دختربچه ای کنجکاو با روحیه ای بسیار حساس و ظریف، از دیدگاه خود زندگی افراد بالغ سرخورده ی دوران پس از جنگ را تجربه می کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک