نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات دانش آفرین منتشر کرد:
دنبال چی میگردی؟ این سؤال معروفِ مرموزترین کتابدار توکیو، سایوری کوماچی است. او دقیقاً میداند کسانی که به کتابخانه مراجعه میکنند، به چه چیزی نیاز دارند. از فروشنده پوشاکی که حس میکند کار بیارزشی دارد تا مادری که شغلش را فدای فرزندش کرده است، همگی به کمک پیشنهادهای منحصر به فرد سایوری، آنچه را که برای رسیدن به رؤیاهای خود نیاز دارند، پیدا میکنند.
این داستانِ الهامبخش ژاپنی درباره قدرت شگفتانگیز کتابها، جادوی کتابخانه، دوستی و ارتباطات است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
• پرفروشترین کتاب مجلهٔ تایمز در سال 2023
• برندهٔ جایزهٔ کتابفروشان ژاپن
هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود رمانی جذاب و بسیار متفاوت دربارهٔ کتابها و جادوی آنها اثر میچیکو آئویاما نویسندهٔ ژاپنی است. این کتاب اولینبار در سال 2023 منتشر شد و پس از انتشار در فهرست 100 کتاب برتر سال 2023 مجلهٔ تایم قرار گرفت و همچنین برای مدتهای مدید صدرنشین پرفروشترین رمان در ژاپن نیز بود. داستان این رمان حول محور یک کتابدار میچرخد که میتواند به هر بازدیدکننده از کتابخانهاش کتاب مناسبی را توصیه کند و به آنها کمک کند به رؤیاهای خود برسند. این کتاب به شما نشان میدهد چگونه یک کتاب عالی میتواند زندگی یک نفر را تغییر دهد.
«من این رمان پرشور و امیدوارکننده را بسیار تحسین میکنم. رمان هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود هم اشک من را درآورد، هم مرا خنداند و هم باعث شد احساس آرامش پیدا کنم.» - دیلی میل
«این کتاب شاهکار است. خانم کوماچی کتابدار این داستان است و در طول داستان فقط یک سؤال ساده را بارها و بارها تکرار میکند؛ اما پنج شخصیت اصلی و خوانندههای کتاب با همین پرسش به گریه میافتند. این سؤال بزرگ کتابخانهای شاید معنای زندگی ما را هم مشخص کند.» - نیویورک تایمز
«کتابی دلپذیر و ملایم که امید و شادی را به دل شما هدیه میدهد.» - کایرکاس ریویوز
«اگر میخواهید ببینید شخصیتهای ساکن توکیوی امروزی چگونه معنای زندگی را پیدا میکنند حتماً رمان هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود را بخوانید.» - ژاپن تایمز
«رمانی دوستداشتنی که میچیکو آئویاما در آن به قدرت کتاب و کتابخانهها ادای دین کرده است.» - آیریش تایمز
«داستان این رمان حول محور یک کتابخانهٔ محلی در توکیو میچرخد. کتابدار این کتابخانه به هر کسی که به دنبال هدفی در زندگی است توصیهای میکند. خواستههای شخصیتهای این کتاب آنها را به پیش میبرد و نویسنده تمام شخصیتها را همدلانه و با جزئيات به تصویر کشیده است و افرادی را نشان میدهد که میخواهند زندگی را تغییر دهند. نتیجه کتابی جذاب و امیدوارکننده است که به شما قدرت کتابها و ماندگاری رؤیاها را نشان میدهد.» - آنابل گوترمن، تایمز
رمانِ هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود، دربارهٔ جادوی کتابخانهها و کشف ارتباط است. این داستان الهامبخش نشان میدهد که چطور با گوشدادن به قلبهایمان، استفاده از فرصتها و معاشرتکردن با دیگران، ما نیز میتوانیم رؤیاهای مادامالعمر خود را محقق کنیم. این کتاب هدیهای بسیار مناسب برای کتابخوانها است.
«این مسئله باعث میشود با خودم فکر کنم: بر اساس شغلی که دارم، یعنی مردم راجع به من چه فکری میکنند؟ شغل من بیانگر چه ویژگیهایی از شخصیتم است؟ من سایا را از دوران دبیرستان میشناسم. ما از وقتی که من هنوز در خانهی پدرم زندگی میکردم با هم دوست شده بودیم. او حتی پس از اینکه من برای تحصیل در دانشگاه به توکیو رفتم، رابطهاش را با من حفظ کرد و هر از گاهی برایم پیام میفرستد. کمکم داستانِ اینکه چگونه در یک مهمانی با دوستپسر جدیدش ملاقات کرده است، روی صفحهی آبی تلفن همراهم ظاهر میشود. سپس مینویسد: حالت چطوره؟ با انگشتی که جلوی صفحهی گوشی ثابتمانده است، روی حرف ع ضربه میزنم و کلمهی عالی در قسمت پیشبینی خودکار کلمات ظاهر میشود؛ بنابراین فقط آن را انتخاب میکنم و دکمهی ارسال را میزنم. گرچه در واقع میخواستم بگویم بیحوصلهام. من در عدن کار میکنم. به نظر میرسد اینجا بهشت باشد، نه؟ اما در واقع منظورم یک فروشگاه زنجیرهای کالای عمومی است که به اندازهی پاساژها و مراکز خرید مجلل نیست.»
«در حال عبور از در پشتی مخصوص کارکنان هستم که یکی از دختران بوتیک برند که با من در یک طبقه کار میکند، به سرعت از کنارم میگذرد. او یک دامن چهارخانهی زیبا به رنگ سبز خزهای و سفید پوشیده است که هنگام راه رفتن دور پاهایش پیچ و تاب میخورد. موهایش را هم به طور بانمکی بالای سرش گوجهای بسته و ظاهرش را تکمیل کرده است. با خودم فکر میکنم که احتمالاً لباسهایش مخصوص محل کارش است. پوشیدن یونیفرم برای کارکنان بوتیک الزامی نیست و آنها میتوانند لباسهای خودشان را بپوشند. وجود دخترانی مانند او باعث میشود عدن به مکان جالبتری تبدیل شود. در اتاق رختکن، از کمدم ظرفهای ناهارم ر ابرمیدارم و در ساک دستی پلاستیکی میگذارم، سپس به سمت سالن غذاخوری حرکت میکنم. منوی غذاخوری کاملاً محدود است: نودل سوبا یا اودون، کاری و یا یک ناهار مخصوص هفتگی که غذای سرخ کردنی جزء جدا ناپذیر آن است. من چند باری از آنجا ناهار سفارش دادهام، اما یک بار که به زن داخل آشپزخانه گفتم سفارشم را اشتباه آماده کرده است، طوری با من رفتار کرد که گویی به او ناسزا گفتهام. از آن موقع به بعد، از فروشگاه رفاهی که در محل مسیر محل کارم است، ساندویچ یا رولت میخرم.»
«به لطف فیلمهایی که در چهار ایستگاه تلویزیونی محدودی که در دسترسمان بودند میدیدم، تصویری از توکیو در ذهنم داشتم. توکیو آخرِ تکنولوژی بود؛ یک شهر رؤیایی که همهچیز داشت. اگر فقط میتوانستم به آنجا بروم، زندگی من نیز مانند بازیگرانی که در تلویزیون دیده بودم، جالب و مفرح میشد. حداقل این چیزی بود که به آن باور داشتم. این فکر باعث شد در دبیرستان به سختی درس بخوانم و به دانشگاهی در توکیو بروم. اگرچه وقتی به اینجا آمدم، متوجه شدم که چه دنیای تخیلیای برای خودم ساخته بودم. با این حال، توکیو هنوز هم یک شهر رؤیایی است؛ منظورم این است که خب حداقل با هر پنج دقیقه پیادهروی یک فروشگاه رفاهی جلوی پایت سبز میشود و قطارها هر سه دقیقه یک بار از راه میرسند! علاوه بر آن، وسایل مورد نیاز روزانه یا غذاهای آماده، هر زمان که بخواهید در دسترستان قرار دارند. پس از قبول شدن در دورهی آموزشی عدن، برای کار در فروشگاه منصوب شدم که تنها یک ایستگاه قطار با خانهام فاصله داشت.»
به نظرتان چطور میتوان از یکنواختی زندگی خلاص شد و دست به کاری متفاوت زد؟ اصلاً شجاعت این را دارید که روزمرگیهایتان را تغییر دهید؟ حتی اگر شجاعتش را داشتید میدانستید از کجا باید شروع کنید؟ اگر کتابی به شما پیشنهاد میشد که راهش را به شما میگفت، و ادعا میکرد میتواند دنیای کسالتبارتان را زیرورو کند، چقدر تغییر میکردید؟ اصلاً به حرفهای کسی که به شما پیشنهاد داده بود گوش میکردید و کتاب را میخواندید؟ شخصیتهای کتاب هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود آنقدر خوششانس هستند که جواب تمام این سؤالات را در کتابخانه خواهند یافت؛ البته کسی که کتاب خاصی به آنها معرفی میکند یک کتابدار مرموز و عجیب به نام سایوری کماچی است که در یک کتابخانهٔ بسیار معمولی کار میکند. این رمانِ پنج شخصیت متفاوت دارد، پنج نفری که هر کدام زندگیهای متفاوتی دارند اما با قدم گذاشتن به این کتابخانه زندگیشان دگرگون میشود. با اینکه هر فصل این کتاب ربطی به فصلهای دیگر ندارد و داستان هر شخصیت در هر فصل به پایان میرسد اما کتابدار مرموز در تمام کتاب نقشی پررنگ دارد. اولین شخصیت این کتاب توموکای بیستویک ساله و فروشندهٔ یک فروشگاه است. او که شغل و کسبوکاری معمولی دارد دلش میخواهد در زندگی پیشرفت کند و دنیای بیرون را تجربه کند اما نمیداند از کجا شروع کند، بنابراین پس از ثبتنام در کلاس کامپیوتر برای پیدا کردن کتابهای کامپیوتر وارد این کتابخانه میشود اما پیشنهاد عجیبی از طرف خانم کتابدار میگیرد و کتابی که در دوران کودکی میخواند را دوباره از کتابخانه قرض میگیرد و همین زندگیاش را کاملاً تغییر میدهد. اما سؤال اصلیای که حین خواندن این رمان ذهن شما را به خود مشغول میکند این است که این کتابدار مرموز کیست؟ از کجا میداند که چه کتابی را باید به هر کسی توصیه کند و چطور با توصیههایش به دیگران کمک میکند.
رمان هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود با عنوان «در کتابخانه پیدایش خواهی کرد» نیز ترجمه شده است.
• کتاب روزها در کتابفروشی موریساکی اولین رمانِ ساتوشی یاگیساوا نویسندهٔ ژاپنی است. این کتاب داستانی از روابط عاشقانه و خانوادگی، زندگی جدید و زن جوانی است که همهچیزش را از دست داده اما به جایش خود و هدفش را در یک کتابفروشی پیدا میکند.
• کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود اثر تویشکازو کاواگوچی نویسنده و نمایشنامهنویس ژاپنی است. این رمان داستان کافهای است که میتوانید پیش از آنکه قهوهتان سرد شود به گذشته سفر کنید. داستان اصلی دربارهٔ چهار شخصیت است که پس از سفارش قهوه در این کافه به گذشته سفر میکنند و با زندگی گذشتهشان دوباره روبهرو میشوند اما درواقع هیچچیز را نمیتوانند تغییر دهند.
• گربهای که کتابها را نجات داد اثر سوسوکه ناتسوکاوا نویسندهٔ ژاپنی است. این کتاب در ژانر فانتزی و رئالیسم جادویی نوشته شده و داستان پسری است که یک کتابفروشی را از پدربزرگش به ارث میبرد و زمانی که میخواهد کتابفروشی را که در شرف تعطیل شدن است نجات بدهد، با گربهای جادویی روبهرو میشود که به او کمک میکند این کار را بهدرستی به سرانجام برساند.
• کتاب آخرین کتابفروشی لندن اثر مدلین مارتین نویسندهٔ رمانهای تاریخی-عاشقانه است. داستان این کتاب در خلال جنگ جهانی دوم و بمباران هوایی میگذرد و نویسنده از یک کتابفروشی میگوید که در این هیاهو و جنگ سرپا مانده و امید بیپناهان میشود.
• کتابفروشی نویسندگان فقید اثر لیام کالانان رماننویس و استاد دانشگاهِ آمریکایی است. این کتاب داستان زندگی مردی گمشده است که همسر و فرزندانش سرنخهایی از او را در کتابها و فیلمهای مختلف پیدا میکنند، یکی پس از دیگری این سرنخها را دنبال میکنند تا از پاریس سردر میآورند و در خلال این جستوجوها به ماجراهای مختلفی میرسند.
• فهرست کتاب اثر سارا نیشا آدامز نویسندهٔ انگلیسی است. این کتاب داستان دختر نوجوانی به نام آلیشا است که از روی ناچاری تصمیم میگیرد تعطیلات تابستان را در یک کتابخانه کار کند. او اصلاً به سکوت علاقهای ندارد و حتی میتوان گفت از آن متنفر است. اما حین کار فهرستی لابهلای کتابها پیدا میکند و نام کتابهایی را میبیند که اصلاً تا حالا به گوشش نخورده بود و چون از کار در کتابخانه خسته شده تصمیم میگیرد شروع به خواندن کتابهای پیشنهادی این فهرست کند.
• کتاب به کتابفروشی هیونامدونگ خوش آمدید اثر هوانگ بوروم و داستان یونگجو است؛ زنی جوان که کار و زندگی مشترکش را رها کرده و به محلهای آرام نقلمکان میکند تا برای تحقق بخشید به رویاهای نوجوانیاش کتابفروشی کوچکی برای خودش باز کند. او در این مسیر با چالشهای مختلفی روبهرو میشود و دوستان جدیدی پیدا میکند. این کتاب دربارهٔ قدرت شفابخش کتابها است.
میچیکو آئویاما در سال 1970 در استان آیچی، هونشوی ژاپن به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلاتش او گزارشگر یک روزنامهٔ ژاپنی مستقر در سیدنی شد و پس از مدتی به توکیو بازگشت و بهعنوان سردبیر مجله مشغول به کار شد. اولین کتابش «هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا میشود » برندهٔ جایزهٔ کتابفروشان ژاپن و همچنین پرفروشترین کتاب این کشور شد. این کتاب به بیش از بیست زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد. آئویاما هماکنون در یوکوهامای ژاپن زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.