

آخرین کلمه
انتشارات اندیشه مولانا منتشر کرد:
زنی که ساکن خانه ساحلی دورافتادهای است، پس از ارسال نقدی منفی درباره یک رمان ترسناک به تدریج به این فکر میافتد که شاید نویسنده کتاب کمی حساس یا در واقع بسیار بسیار خطرناک باشد…
اما کارپنتر همراه سگش لایکا تک و تنها سرایداری یک خانه ساحلی قدیمی را در سواحل بارانی واشنگتن بر عهده گرفته است. تنها ارتباط انسانیاش در گفت و گوهای از راه دور با دیک همسایه پیرش و مکالمات پیامکی با جولزمالک خانه خلاصه میشود. اما روزی رمان ترسناک مزخرفی میخواند و نقدی یک ستارهای برای آن مینویسد که منجر به مشاجرهای آنلاین با شخص نویسنده میشود. مدت کوتاهی پس از آن، اتفاقاتی عجیب و نگرانکننده به ویژه شبها به وقوع میپیوندند. این از نظر اما نمیتواند تصادفی باشد.
همین که نویسنده مشاجرهای آنلاین را درباره نقد منفی اما، با او در پیش گرفته به اندازه کافی عجیب است؛ آیا امکان دارد در صدد تعقیب او هم برآمده باشد؟ این نویسنده کیست؟ چطور اما را پیدا کرده است؟ و چه تواناییهای دیگری دارد؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

معرفی کتاب آخرین کلمه اثر تیلور آدامز
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی رمان آخرین کلمه:
واکنشهای جهانی به رمان آخرین کلمه:
«یک داستان هیجانانگیز که آن را یک نفس خواهید خواند. در آخرین کلمهٔ تیلور آدامز، تنش را میتوانید کاملاً حس کنید. طرفداران تیلور توجه داشته باشید که این کتاب را باید بخوانید.» - رایلی ساگر، نویسنده
«آدامز یک داستانِ پرتعلیق خارقالعاده نوشته است و با یک دخترِ پُراراده آن را به پایان میرساند. نمیتوانید هیچکدام از شخصیتهایش را نادیده بگیرید و حتی زمانی که فکر میکنید میدانید داستان به کجا میرود، آدامز با یک راز دیگر شما را غافلگیر میکند. من این کتاب را به افرادی توصیه میکنم که عاشق خواندن داستانهای ترسناک و کمی طنز هستند.» - مجلهٔ میستری اِند ساسپنس
«یک تریلر روانشناختی فوقالعاده... با بیشترشدنِ تنشِ داستان، پیچشهای داستان باورنکردنی میشود و درعین حال هر چه تصور داشتید نقش برآب میشود. آدامز نویسندهای است که همهٔ کتابهایش را باید خواند.» - پابلیشرز ویکلی
«طرح داستانی آخرین کلمه تخیلی است و پیچوتابهای گیجکننده و عجیب و پایانی غیرمنتظره دارد. گوتیک مدرن آدامز بهطور مؤثری ترسناک و هیجانانگیز شده است و خواننده را با هیجان به جلو میراند.» - بوکلیست
چرا باید رمان آخرین کلمه را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب آخرین کلمه:
«راهپلهای به پایین، به حفرهای از تاریکی، منتهی میشود. اِما در درگاه میایستد و بوی غارمانند را به مشام میکشد. چند پله پایینتر، راهپله زیر لولهٔ مسی کمارتفاعی که به وضوح زنگ زده، پیچشی نود درجهای دارد. اِما با اینکه صدوشصتویک سانتیمتر قد دارد، مجبور میشود سرش را خم کند. ده پله پایینتر، انگار وارد معدهٔ خانه شده باشد، کپک و فضولات موش همهجا را گرفته. پایین راهپله، پاهای برهنهاش روی کف سیمانی که از شدت رطوبت لیز شده، فرود میآید. این پایین همیشه خیس است. به همین دلیل است که کم پیش میآید خانههای نزدیک ساحل زیرزمین داشته باشند. حتی باوجود پمپهای کفکش، که در این خانه نصب شده، خشک نگه داشتن زیرزمینهای ساحلی کار غیرممکنی است. تنها چراغ زیرزمین با کلید پلاستیکی روی دیوار بتنی در سمت چپش روشن میشود. فضا آنقدر تاریک است که اِما نمیبیندش. با انگشتهای درازشده در جستوجوی کلید است که ناگهان چیزی پشت سرش تکان میخورد. جریان هوا را روی گودی کمرش حس میکند. اِما بلافاصله آن را، گرمایش را، میشناسد. نفسی است که بیرون داده شده. از شدت تعجب خود را عقب میکشد و آرنجش به قفسهای میخورد. جسم سنگینی روی زمین سیمانی میافتد و صدایش مانند شلیک گلوله کرکننده است. کلید برق را گم کرده. تاریکی مطلق.»
«تا بعدازظهر، دو کتاب الکترونیکی دیگر را هم از اول تا آخر خوانده. یکی قابل قبول، دیگری خیلی خوب. خیلی سریع میخواندشان، هرکدام در عرض چهار ساعت؛ شهرفرنگهای کوچک آرامشبخشی با کارآگاههای ایراددار و مظنونهای عجیبوغریب و قتلهای بدون خونریزی. با ردگمکنیها و پیشینههای غمانگیز. کتاب دیگری را هم برای عصر دانلود کرده. حس خوبی دارد که خودت را در دنیای شخص دیگری غرق کنی، از ریزهکاریهای دستساز لذت ببری و سقفهای کاذب را تحسین کنی. اما آن زمان که شادتر بود، دوست داشت آثار تولستوی و داستایفسکی را بخواند و میداند که با استفاده از تخفیفهای آمازون و فهرستهای رایگانش سطح خود را پایین آورده. نمیتوان گفت برای لذت یا افزایش معلومات خود کتاب میخواند... ولی خب، کتاب خواندن با هدف فرار که اشکال ندارد، دارد؟ آمازون در پایان هرکدامشان از او میخواهد که نقدی بنویسد. اِما این پیشنهاد را رد میکند. اسم آن نویسندهٔ عجیب را فراموش کرده، ولی تجربهاش هنوز آزارش میدهد. اِما بهندرت با غریبهها تعامل برقرار میکند، حتی آنلاین. از سه ماه پیش که به این ساحل آمده، تلاش زیادی کرده تا تمام ارتباطات اجتماعی را قطع کند و خود را از هرگونه تماس انسانی دور نگه دارد. کتابهایش را از سایتهای مجازی دریافت میکند. خریدهای خواربارفروشیاش بهنحوی معجزهآسا پشت در خانه سبز میشوند. هروقت صدای وانت تحویل بار را در مسیر ماشینروی چهارصد متری میشنود، قایم میشود.»
خلاصهٔ رمان آخرین کلمه:
اگر از خواندن کتاب آخرین کلمه لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس داستان زندگی یک نقاش معروف است که با یک عکاس ازدواج کرده و ظاهراً زندگی خوبی دارد. تا اینکه یک شب آلیسیا وقتی شوهرش از سرکار به خانه برمیگردد پنج بار به صورت او شلیک میکند و بعد از آن دیگر کلمهای بر زبان نمیآورد. اما راز این سکوت مرگبار و این قتل چه میتواند باشد؟
دربارۀ تیلور آدامز: نویسندهٔ آمریکایی

شاید بپسندید














از این مترجم













