

صادقیه در بیات اصفهان (خشتی)
انتشارات گمان منتشر کرد:
طرزِ خواندن
متن روی بهرام صادقی، یعنی نه فقط بهرام صادقیی در متن، که متنشدهی بهرام صادقی، لاجرم باید شکلِ خودش باشد: بیقرارِ فرّارِ سرگردانِ حاشیهها، و تکّه تکّه رو به «مقصدهای نامعلوم» …
پس در بیاتِ اصفهان نواخته شود که میگویند نغمهایست گاه شاد و گاه غمگین، برای قبل از طلوع، رنگش سبز، و عنصرش آتش …
پس صفحه ها ــتو بگو سبز، سبزِ بیات که بوی نای ملالِ غروبهای اصفهان بدهدــ تقسیم و حاشیهدار میشوند، تا خطوطِ یکنواختِ موازی، خطوطِ ملالاورِ قانون، انبوهتر شوند …
پس بهتر است خواننده کُند بخواند و سنگر و قمقمههای خالیی بهرام صادقی مدام دمِ دست باشد، تا پریدن از متنی به متنِ دیگر عادت شود؛ و نیز عادت شود، بر سطحِ صفحه، از صدای درشتترِ متن پریدن به صدای ریزترِ حاشیهها، که مثلِ زمزمهی یك خود با «خود»ِ دیگرش غرقِ گفتوگوست ــبا متن: متنی که در پوستِ خود نگنجد و از خود مدام بزند بیرون، به حاشیه …
پس حاشیهی پایین صفحه، آن حروفِ ریز، که تمامن بریدهصداهای بهرام صادقیست ــدر یادداشتهای روزانه و در نامه به دوستشــ همچون نجوایی لاینقطع در سراسرِ متن دیده شود: زمزمهای که شنیدنش چشمِ تیز میخواهد …
پس، از آنجا که خواندنِ این متن شاید سفری ملالاور شود و چشم، در عادت، دیگر به شبکهی کلمات دقّت نکند و یکنواختیی جادّه او را بگیرد و فاجعه بشود؛ پس، برای چشم، در متن، دستاندازهایی ایتالیک تعبیه شده …
پس، با حذفِ شمارههای صفحه، متنْ ارجاعِ به خود را دشوار خواهد ساخت و مِیل مدام به ازیادْرفتن خواهد نمود: او، فراموششده، در حاشیههای بیهیاهو، “خود”ش را خواهد کشت
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید













