

مجموعه اگر قره قاج نبود (دو زبانه)(قابدار)
انتشارات همارا منتشر کرد:
آقای کریمیان، با آنکه از مدیرکل های معروف کشور بود و چیزی نمانده بود که به معاونت و وزارت هم برسد، مرد باذوق و فهمیده ای بود. قصه های شیرین در چنته داشت و از جمله درباره مادرش چنین می گفت: «مادرم در ی سن و سال پیری بی حواس شده بود همیشه به استقبال و بدرقه ی ایام عزا و سوگواری می رفت. در یکی از اوّلین شب های رمضان به یاد مصیبت های ماه افتاد و از من پرسید چند روز به عاشورا مانده است. حساب کردم و گفتم صد و بیست و پنج روز، فردای همان شب سؤالش را تکرار کرد؛ گفتم صد و بیست و چهار روز.
مادرم هر صبح همین که از خواب بر می خاست؛ پیش از آنکه صبحانه بخورد و چای بنوشد می پرسید ،پسرم چند روز به عاشورا مانده است؟! این شمارش معکوس و سؤال و جواب مکرّر آنقدر ادامه یافت تا به عاشورا رسیدیم و مادرم دلی از عزا درآورد و قول داد که دیگر پرسشی نکند.
-از متن کتاب
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













