بادها

(0)

950,000ریال

760,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
182

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بادها

نشر افق منتشر کرد:
ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن هرچیزی که سابقاً هنر، ادبیات و فرهنگ نام داشت دیگر اثری برآمده از خیال و مهارت خالقانی منحصربه‌فرد نیست، بلکه محصول آزمایشگاه‌ها، کارگاه‌ها و کارخانه‌‌هاست، به عبارت دیگر، محصول ماشین‌های لعنتی. ماریو بارگاس یوسا، یکی از قله‌های ادبیات جهان و از معروف‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین، در این داستان از پیرمردی می‌گوید که در گذشته جا مانده است، از سالن‌های سینمایی می‌گوید که نفس‌های آخرشان را می‌کشند، از کتاب‌ها و روزنامه‌هایی که دارند به تاریخ می‌پیوندند و از عشق‌هایی که غبار زمان رویشان نشسته است و دیگر رنگ‌و‌لعاب گذشته‌ها را ندارند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب بادها اثر ماریو بارگاس یوسا

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

بادها از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان بادها:

بادها رمانی از ماریو بارگاس یوسا نویسندهٔ مشهور آمریکای لاتین و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات است که بیشتر او را به‌خاطر داستان‌های سیاسی‌اش می‌شناسند. داستانِ کتاب بادها که مجلهٔ اسپانیاییِ Letras Libres آن را در اکتبر 2021 منتشر کرد، مرثیه‌ای بی‌رحمانه از پایان انسان‌گرایی، امیدها و اضطراب‌های آغاز هزاره است و نویسنده چشم‌اندازی جالب و البته ویران‌شده از جهانی را به تصویر کشیده که مورد تهاجم هوش مصنوعی قرار گرفته است. در این کتاب او مادریدی دیستوپیایی را به تصویر کشیده است که فقر و بیماری آن را از بین نبرده، بلکه آرمان‌ها در آن از بین رفته است. داستانی دربارهٔ تنهایی که از چند جهت مضحک و آخرالزمانی، مالیخولیایی و طنزآمیز است و نویسندهٔ آن را با نگاهی پیش‌بینانه به جهان آینده نگاشته است.

واکنش‌های جهانی به رمان بادها:

«کسی که در بادها با ما صحبت می‌کند، در اوج حساسیت و ناامیدی است. در عین‌حال تفاوت‌های زندگی او را به یک راوی هیولاوار و فردی غرغرو تبدیل نکرده است، بلکه واقعیتی در جریان است که او را احاطه کرده و به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده است.» - میرسیا میهایِس

«در بادها ماریو بارگاس یوسا یک مادرید دیستوپیایی را پیکربندی کرده است که درعین حال تصور کردنش آسان است و برای بسیاری از ما چنین آینده‌ای دور از ذهن نیست.» - مجلهٔ Letras Libres

چرا باید رمان بادها را بخوانیم؟

یوسا در بادها  انگار واگویه‌های شخصی‌اش را نوشته؛ انگار کتاب نمی‌خوانیم، داریم به حرف‌های یوسا گوش می‌دهیم که از زمین و زمان شکایت دارد و در عین حال، شور به زندگی در چشم‌هایش برق می‌زند.

جملات درخشانی از کتاب بادها:

«به‌دلیل تعطیلی سینما ایدئال، واقع در میدان خاسینتو بنابنته، به تظاهرات رفته بودم و هنوز شروع نشده بود که ناگهان تلنگم دررفت، همان بادهایی که این روزها به‌کرات از من خارج می‌شوند. اما اطرافیانم متوجه نشدند. از رفتنم افسوس خوردم، چون جمعیت انگشت‌شماری آمده بود و تقریباً همهٔ آن‌ها مثل من پیروپاتال بودند. جوانان مادریدی به گُندشان هم نبود که آخرین سینمای شهر ناپدید شود؛ هرگز پا به سالن‌های سینما نگذاشته بودند و از بچگی عادت کرده بودند فیلم‌ها را ـ اگر بتوان نام تصاویری که نسل‌های جدید را سرگرم می‌کند فیلم گذاشت ـ در نمایشگرهای کامپیوتر، تبلت و موبایل تماشا کنند. اسوریو، که همیشه نیمهٔ پرُ لیوان را می‌بیند، معتقد است که حالا با برچیده‌شدن سالن‌های سینما باید به تماشای فیلم در این نمایشگرهای کوچک عادت کنم، اما عادت نخواهم کرد و البته در این موضوع همچنان به علایق قدیمی‌ام وفادار خواهم ماند. آن‌قدر سردوگرم روزگار را چشیده‌ام که القابی همچون «فسیل» و «تکنولوژی‌ستیز»، یا آن‌طور که اوسوریو با چندش می‌گوید «محافظه‌کارِ رستگارنشده» برایم اهمیتی نداشته باشند. تا وقتی جان در بدن دارم همین هستم و این راه را ادامه خواهم داد ـ به‌هرحال، تصور نمی‌کنم چندان عمر درازی هم داشته باشم. ای بابا! دوباره تلنگم دررفت، اما این بار هم کسی متوجه نشد. این را از بی‌اعتنایی چهرهٔ کسانی متوجه می‌شوم که دوروبرم هستند.»

«داستان دیگری که زادهٔ خوش‌بینی بیمارگونهٔ اوسوریو است. چیزی که او «کتاب‌فروشی» می‌نامد یکی از این مسخره‌بازی‌هایی است که دورتادور ما را فراگرفته، یکی از همین کرم‌های شب‌تابی که شب‌ها از خود نور ساطع می‌کنند و کمابیش در همان لحظه خاموش می‌شوند. این کتاب‌فروشی واهی که دیروز یا پریروز به بازدیدش رفتیم کتابخانهٔ پیرمردی بود که در منطقهٔ دانشجونشین مادرید سکونت داشت و کتاب‌هایش را، قبل از سفر به آن دنیا، به حراج گذاشته بود؛ مجموعه‌ای متنوع از کتاب‌های قدیمی قطور که از آن‌ها به خوبی نگهداری نشده بود. وقتی من و اورسوریو برای بازدید وارد آن محل شدیم، جمعیت حاضر مشغول تورق و دست‌مالی کتاب‌ها پیش از برگرداندن آن‌ها به قفسه‌های غبارگرفته بود. فقط کتابی از آسورین، که تابه حال اسمش را نشنیده بودم، و کتابِ مجموعه‌مقالاتی دربارهٔ ادبیات آرژانتین، اکثراً به‌ قلم مارتین فیئرّو، را خریدم که پولش چند سنتاوو بیشتر نشد. و البته در کتاب‌فروشی آن پیرمرد بادی در شکمم پیچید که از مهارش ناتوان شدم. کسی اهمیتی نداد، به‌جز اورسویو که غرغرکنان، درحالی‌که چینی به بینی انداخته بود، با یکی از آن خنده‌های شیطانی در کسری از ثانیه دور شد. هیچ‌کدام از آثار رمان‌نویسان قدیمی را، که اکنون از آن‌ها لذت می‌برم، نیافتم.»

«به همین دلیل، ما کتاب‌خوان‌های وفادار به سنت و رمان‌های واقعی همچون آثار سروانتس، تولستوی،‌ ویرجینیا وولف یا فاکنر ناگزیر از خواندن آثار رمان‌نویسان مُرده و بر طاق نسیان گذاشتنِ نویسندگان زنده هستیم. عمر این کتاب‌فروشی کذایی در محلهٔ دانشجونشین مادرید با فروش آثار قدیمی تلنبارشده در قفسه‌هایش به پایان خواهد رسید یا اینکه پویش دولتی برای مصادرهٔ هر نوع کاغذ چاپی زودتر پیروز خواهد شد و با هدف جلوگیری از شیوع باکتری مضر، هر نوع کاغذی را روانهٔ آتش خواهد کرد. فعالان و اعضای پویش منفور «جامعهٔ بدون کاغذ!» از مدت‌ها پیش با توسل به این موضوع تلاش بی‌وقفه‌ای کرده‌اند. البته که باور نمی‌کنم! مهم نیست دانشمندان، حتی برندگان جایزهٔ نوبل، اعلام کنند پس از انجام آزمایش‌های فراوان در آزمایشگاه‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که آغشتن کاغذ و جوهر چاپ همچون آمیختن تنباکو و کاغذ مضر است، آن‌هم درحالی‌که انواع‌واقسام سیگار در طول قرن‌ها وجود داشته و نسل‌هایی از دوست‌داران دخانیات را به‌دلیل سرطان گلو و ریه از صحنهٔ روزگار محو کرده است. تصور می‌کنم این هم مُد جدیدی است؛ روشی برای سرگرم‌کردن آدم‌های عاطل‌وباطل که در خیابان‌ها سرگردان‌اند.» 

خلاصهٔ رمان بادها‌:

بارگاس یوسا در این کتاب دنیایی آخرالزمانی را در مادرید به تصویر کشیده است. دنیایی که در آن آخرین سینمای شهر تعطیل شده و کسی جز سالخوردگان اهمیتی به این مسئله نمی‌دهد چون همه سرشان با تکنولوژی گرم است. قهرمان داستان پیرمردی تنها است که با رفیقش برای اعتراض به وضعیت تظاهرات می‌کنند اما هیچ‌کس به آن‌ها گوش نمی‌دهد. پیرمرد که بیمار است و هرازگاهی بادی از او خارج می‌شود در شهر قدم می‌زند و با هر قدمی که برمی‌دارد، انگار گذشته‌اش را به چشم می‌بیند. او به یاد عشقش به همسرش می‌افتد و این‌‌که چقدر زندگی‌اش زمانی خوب بوده است. اما الان مدام به زمین می‌خورد و باید مواظب باشد که راهش را گم نکند یا گذشته را فراموش نکند. پیرمرد با دوستش از هر دری سخن می‌گوید و بیش از همه از نسل جوان و امروزی انتقاد می‌کند. او نسل جوان را دوست ندارد، از تعطیلی سینما ناراحت است و از خلوت‌بودن موزه‌ها دلش چرکین شده است و از گوشی‌های موبایل نیز متنفر است.

اگر از خواندن کتاب بادها لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب سور بُز اثر دیگری از ماریو بارگاس یوسا نویسندهٔ برجستهٔ آمریکای لاتین است. داستان این کتاب در جمهوری دومینیکن می‌گذرد و نویسنده در آن به آخرین روزهای حکومت دیکتاتوری رافائل تروخیو بر جمهوری دومینیکن از سه منظر پرداخته است: از نگاه قاتلان او در سال 1961، صبح آخرین روز زندگی رافائل تروخیو تا لحظۀ ترور و یک شخصیت خیالی به نام اورانیا کابرال که پس از 35 سال به زادگاه‌اش بازگشته است.

• کتاب روزگار سخت اثر دیگری از ماریو بارگاس یوسا است. این کتاب داستانی از سال 1954 و کودتای نظامی کارلوس کاستیو آرماس با حمایت ایالات متحده است که در نهایت موفق می‌شود دولت خاکوبو آربنس را سرنگون کند. در پس این اقدام، اتهامی دروغین نهفته بود که به صورت حقیقت جلوه داده شد و آیندۀ آمریکای لاتین را دگرگون ساخت.

•  کتاب گفتگو در کاتدرال  اثر دیگری از ماریو بارگاس یوسا است. نویسنده در این اثر که به زبان اسپانیایی نوشته شده است و در محیط شهر لیما شکل می‌گیرد، داستان دو تن از شخصیت‌های اصلی کتاب به نام‌های سانتیاگو و آمبرسیو را روایت می‌کند. گفت‌وگوی این دو شخصیت تا پایان کتاب ادامه دارد.

• کتاب جنگ آخر زمان  اثر دیگری از ماریو بارگاس یوسا نویسندۀ اهل پرو است. داستان این کتاب در اواخر قرن نوزدهم رخ می‌دهد. این رمان اولین رومان یوسا است که در آن به حوادث کشوری غیر از پرو پرداخته است. او در این کشور به سراغ کشور برزیل و مردم فقیر و زجر کشیدۀ آن رفته است.

• کتاب مرگ در آند اثر دیگری از ماریو بارگاس یوسا نویسندۀ اهل پرو است. داستان این کتاب در اواخر قرن نوزدهم رخ می‌دهد. این رمان اولین رومان یوسا است که در آن به حوادث کشوری غیر از پرو پرداخته است. او در این کشور به سراغ کشور برزیل و مردم فقیر و زجر کشیدۀ آن رفته است.

دربارۀ ماریو بارگاس یوسا‌: برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات

باد ها

ماریو بارگاس یوسا در سال 1936 در شهر پرو به دنیا آمد. او روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس و سیاستمدار سابق است که تابعیت اسپانیایی نیز دارد. بارگاس یوسا یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان آمریکای لاتین و یکی از نویسندگان برجستۀ نسل خود است. برخی منتقدان معتقدند او بیش از هر نویسندۀ دیگری در آمریکای لاتین مخاطب جهانی دارد. در سال 2010 او برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد. اولین رمان بارگاس یوسا قهرمان عصر ما بود که در سال 1963 منتشر شد. سرزندگی رمان و استفادۀ ماهرانۀ نویسنده از تکنیک‌های ادبی پیچیده بلافاصله منتقدان را تحت تأثیر قرار داد و این رمان به موفقیت رسید. بارگاس یوسا در دهۀ 1960 با رمان‌هایی مانند قهرمان عصر ما (1963)، خانۀ سبز (1965) و گفتگوی تاریخی در کلیسای جامع (1969) به شهرت رسید. بسیاری از آثار او بر اساس برداشت خودش از جامعۀ پرو و تجربیاتش است. ماریو بارگاس یوسا برندۀ جایزۀ رومولو گالیگوس در سال 1967، جایزۀ میگل سروانتس در سال 1994، جایزۀ اورشلیم در سال 1995، جایزۀ بین‌المللی کارلوس فوئنتس در سال 2012 شده است. از دیگر آثار بارگاس یوسا می‌توان به «سال‌های سگی»، «در ستایش ادبیات»، «تازه‌کارها»، «قهرمان فروتن»، «دختری از پرو»، «روزگار سخت»، «جنگ آخر زمان» و «ادبیات آتش است» اشاره کرد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی