آشوبگر

(0)
نویسنده:

3,500,000ریال

3,150,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
55

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آشوبگر

انتشارات پرسمان منتشر کرد:
صداى ساز و طرب مطربان دربار تا خلوت کوچه‏ها و خانه‏هاى اطراف کاخ مى‏رسید و سکوت و ظلمت کوچه‏هاى خفته در خاموشى را مى‏شکست. دستان مونس‏الدوله، ندیمه‏ى انیس‏الدوله ملکه‏ى ایران، تور سفید عروسى را که با جواهرات زینت داده شده بود، بالا کشید. غلغله و هیاهوى جیغ‏مانند زنان، دیوارهاى کاخ را لرزاند و گله‏اى از غلام‏بچه‏هاى سیاه مانند میمون‏هایى زشت، بالا و پایین پریدند و بغض در گلو نشسته‏ى نازبانو، چنان بمبى ترکید و آوارش بر سر چند غلام‏بچه فرو ریخت: «بروید. سریع‏تر بروید بچه‏ها. به اندرونى بروید و به شبرنگ خبر بدهید که تاج‏السلطنه را دارند به تالار آیینه و به حضور پدر تاجدارش مى‏برند. معطل نکنید.»

«پس مژدگانى چه‏طور مى‏شود؟ مژدگانى نمى‏دهید؟»

«آى بچه‏هاى تخس، گفتم معطل نکنید دیر مى‏شود. باید شبرنگ او را ببیند. او از این قیل و قال‏ها خبر ندارد. بعداً به هر کدام‎تان یک سکه خواهم داد.»

غلام‏بچه‏ها مانند مورچگانى سیاه و ریز به سوى درب خروجى دویدند. از حیاط وسیع گذشته و حوض بزرگ میان حیاط را دور زدند و وارد باغ نارنجستان شدند.

آن‎ها دسته‎جمعی جاده‏ى طولانى و سنگفرش شده را که راه به اندرونى داشت، پیمودند. وقتى به حیاط میان اندرونى و بیرونى رسیدند فریادکنان به سوى اندرونى رفتند و روى پله‏هاى مرمرین مقابل ساختمان ایستادند: «شبرنگ… شبرنگ…»

داخل اتاق باشکوه اندرونى چندین زن و دختر که به آن جشن عروسی دعوت نشده بودند، نشسته و مشغول گفتگو درباره‏ى شیرینى‏خوران دختر شاه بودند. شبرنگ به فریاد غلام‏بچه‏ها هوشیار شده و دانست که آن‏ها حامل اخبار مهمى از هم‏بازى‏اش تاج‏السلطنه هستند. برقى در چشمان آبى آسمانى‏اش درخشیدن گرفت. از حرکت سریع سر، گیسوان مواج و بلندش به رقص درآمد. ننه‏خاتون حرصش گرفت و محکم شانه‏ى چوبى را بر سر او کوبید: «آرام باش دختر! کم وول بخور. نمى‏بینى دارم گیس‏هایت را مى‏بافم؟»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 540 صفحه
    • 600 گرم
    • 1
    • 1403

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی