30بوک
کتاب عمومی
سیاست
نظریه و نقد
وحشت عشق و شستشوی مغزی

وحشت عشق و شستشوی مغزی

(0)

3,850,000ریال

3,465,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
964

علاقه مندان به این کتاب
23

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب وحشت عشق و شستشوی مغزی

انتشارات سایلاو منتشر کرد:
الکساندرا استاین، این روانشناس اجتماعی برجسته و محقق پیشگام در زمینه توتالیتاریسم، نتیجه بیش از 25 سال پژوهش خود را در کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی آورده است. او در این کتاب با استفاده از نظریه دلبستگی و تحلیلی تکامل محور، خطرات ایدئولوژی ها، روابط منزوی کننده و تاثیرات وحشتناک نظام های اعتقادی بسته بر روی مغز افراد را تشریح می کنند؛ جایی که ارتباط بین تفکر و احساس قطع می شود و ساختارهای مربوطه در مغز از کار می افتند. او نشان می دهد که چگونه ترکیب وحشت و عشق، باعث می شود پیروان از خویشتن خود بیگانه شوند و تا جایی پیش بروند که به اراده رهبر به زندگی خود و دیگران پایان دهند.
هدف اصلی این کتاب، نشان دادن عناصر مشترک روان‌شناختی و ساختاری اجتماعی است که این موقعیت‌های متنوع را به هم پیوند می‌دهند و در نتیجه‌ی آن‌ها، رهبران اقتدارگرا این فرصت را به دست می‌آورند که با شکل دادن به ذهن پیروان، توانایی آن‌ها برای عمل در جهت بقای خود را بگیرند. این فعالیت برای شکل‌دهی ذهن را می‌توان با عبارات مفیدی مانند شستشوی مغزی، کنترل اجباری یا اقناع اجباری توصیف کرد. گروه ها و حکومت های توتالیتر خطری مداوم و همیشگی هستند و از تروریسم سیاسی و مذهبی در سطح جهان تا وحشت درونی از روابط شخصی دونفره‌ی کنترل‌کننده را در برمی‌گیرند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

وحشت، عشق و شستشوی مغزی: دلبستگی به فرقه‌ها و نظام‌های توتالیتر

الکساندرا استاین، این روانشناس اجتماعی برجسته و محقق پیشگام در زمینه توتالیتاریسم، نتیجه بیش از ۲۵ سال پژوهش خود را در کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی آورده است. او در این کتاب با استفاده از نظریه دلبستگی و تحلیلی تکامل محور، خطرات ایدئولوژی‌ها، روابط منزوی کننده و تاثیرات وحشتناک نظام‌های اعتقادی بسته بر روی مغز افراد را تشریح می‌کنند؛ جایی که ارتباط بین تفکر و احساس قطع می‌شود و ساختارهای مربوطه در مغز از کار می‌افتند. او نشان می‌دهد که چگونه ترکیب وحشت و عشق، باعث می‌شود پیروان از خویشتن خود بیگانه شوند و تا جایی پیش بروند که به اراده رهبر به زندگی خود و دیگران پایان دهند.

هدف اصلی این کتاب، نشان دادن عناصر مشترک روان‌شناختی و ساختاری اجتماعی است که این موقعیت‌های متنوع را به هم پیوند می‌دهند و در نتیجه‌ی آن‌ها، رهبران اقتدارگرا این فرصت را به دست می‌آورند که با شکل دادن به ذهن پیروان، توانایی آن‌ها برای عمل در جهت بقای خود را بگیرند. این فعالیت برای شکل‌دهی ذهن را می‌توان با عبارات مفیدی مانند شستشوی مغزی، کنترل اجباری یا اقناع اجباری توصیف کرد. گروه‌ها و حکومت‌های توتالیتر خطری مداوم و همیشگی هستند و از تروریسم سیاسی و مذهبی در سطح جهان تا وحشت درونی از روابط شخصی دونفره‌ی کنترل‌کننده را در برمی‌گیرند.

هیچ یک ما از ترکیب عشق و وحشت و فرایند شستشوی مغزی در امان نیستیم. با این همه تنها در مرحله پایانی شستشوی مغزی است که که پایان‌های انفجاری و نتایج نهایی را می‌بینیم. پایان غریبه‌ها، دشمنان، پیروان، فرزندان. نسل‌کشی‌های تمامیت‌خواهان از هیتلر گرفته تا استالین و پل پوت. از بمب گذاران انتحاری گرفته تا عروس‌های جهادی سوریه یا فیلم‌های تبلیغاتی که نشان می‌دهند یک جوان لندنی به جلاد داعش تبدیل شده است و گروگان‌ها را در سوریه سر می‌برد و کودک‌سربازانی که قربانی اراده رهبران می‌شوند.

این‌که چه فرآیندی به یک رهبر این امکان را می‌دهد تا چنان کنترلی بر پیروان خود به دست آورد که تا جایی پیش بروند که با کشتن خودشان و گاهی حتی قربانی کردن فرزندانشان از دستوراتش پیروی کنند، کانون تمرکز اصلی این کتاب به شمار می‌آید. بسیاری از ما بی‌آن که بدانیم توسط ایدئولوژی‌ها شسشتشوی مغزی می‌شویم. رویکرد استاین در این کتاب به عنوان یک مطالعه میان رشته‌ای عمیق، می‌تواند در فهم پدیده کنترل شدید و افراطی به ما کمک کند و کمک کند تا از شهروندانمان، خودمان، فرزندانمان و دیگرانی که دوستشان داریم، محافظت کنیم.

معرفی کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی اثر الکساندرا استاین

الکساندرا استاین یک روانشناس اجتماعی معمولی نیست؛ او ده سال از عمر خود را در شرایط کامل شستشوی مغزی سپری کرده است. یعنی زمانی که به عنوان یک عضو فرقه توتالیتر دستکاری مغزی شده بود. خود او از این سال‌ها با عنوان زیست تعویقی نام می‌برد. شاید هیچ روانشناس دیگری در دنیا به اندازه او معنا و مفهوم توتالیتاریسم را نشناسد. در این ویرایش جدید از کتابی که هم برجسته است و هم ناراحت‌کننده، استاین دنیای تاریک گروه‌ها و حکومت‌هایی را به تصویر می‌کشد که برای یک هدف وجود دارند- کنترل تمام‌عیار آن‌هایی که در چنگالشان گرفتار می‌شوند. او با باز کردن درهای این محیط‌های بسته، این فرصت را در اختیار ما قرار می‌دهد تا با نگاهی گذرا، از شدت خطرات ناشی از آن‌ها آگاه شویم. نشر سایلاو، کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی را برای نخستین بار در کشور در قالب یکی از کتاب‌های مجموعه مطالعات میان رشته‌ای خود منتشر کرده است.

شستشوی مغزی

شستشوی مغزی در طیف گسترده‌ای از موقعیت‌های اجتماعی رخ می‌دهد. در جنبش‌های تمامیت‌خواهانه و در حکومت‌های تمامیت‌خواه که، به گفته‌ی هانا آرنت، تروریسم در آن‌ها به قدرت دولتی دست یافته است. در سوی دیگر این طیف، شستشوی مغزی می‌تواند در فرقه‌های بسیار کوچک یا حتی دونفره نیز رخ دهد؛ مثلاً در روابط بین یک رهبر و تنها یک یا دو پیرو. در موارد خاصی از خشونت یا سوءاستفاده‌هایِ خانگیِ به‌شدت کنترل‌کننده نیز می‌توان سازوکارها و ساختارهای کنترلی مشابهی را مشاهده کرد. همه این‌ها نشان می‌دهد که هیچ یک از ما از شستشوی مغزی در امان نیستیم. شستشوی مغزی به فرآیندی کلی اشاره دارد که توسط رهبر راه‌اندازی می‌شود و در ساختار بسته‌ای که متکی بر ایدئولوژی تام است، عمل می‌کند.

اندیشمندان از چندین اصطلاح جایگزین دیگر نیز برای اشاره به این فرآیند استفاده می‌کنند: اقناع اجباری (شاین)، اصلاح فکر (لیفتون)، بازاجتماعی‌سازی (برگر و لاکمن)، گِرَوش تام (لافلند)، کنترل ذهن (سینگر، حسن)، کنترل اجباری (استارک) یا انتخاب محدود که اخیراً توسط لالیچ مطرح شده است. همه این متفکران انواع مختلفی از یک فرآیند اساسی مشابه را توصیف می‌کنند: تناوب عشق و ترس در محیطی منزوی‌کننده که نتیجه‌ی آن، پیروانی با هویت گسسته، وفادار و قابل‌بکارگیری است که اکنون می‌توان به آن‌ها دستور داد که به‌جای منافع خود، بر اساس منافع رهبر عمل کنند.

نتیجه‌ی این سیستم، رهبری با کنترل شدید بر پیروان بیش‌ازحد ساده‌لوح و بیش‌ازحد فرمان‌بردار است که هر چیزی را باور می‌کنند و هر کاری را انجام می‌دهند. اکنون می‌توان پیروان را استثمار کرد و به کار گرفت. این استثمار را به روش‌های مختلفی می‌توان انجام داد، ازجمله به‌صورت مالی؛ استفاده به‌عنوان نیروی کار بدون مزد؛ به‌صورت جنسی؛ از طریق استثمار فرزندانشان؛ و در موارد شدید، فدا کردن جانشان در خدمت نیازهای رهبر، مثلاً با خودکشی گروهی یا تروریسم انتحاری.

ایدئولوژی تام و توتالیتاریسم

تمامیت‌خواهانه بودن یا نبودن یک ایدئولوژی یا نظام اعتقادی نه‌تنها با محتوای آن، بلکه با ساختار و کارکرد آن تعیین می‌شود. ساختار چنین نظام اعتقادی‌ای تام است؛ ساختاری بسته و انحصاری که هیچ باور دیگری، هیچ حقیقت دیگری، هیچ وابستگی و هیچ تفسیر دیگری را مجاز نمی‌داند و می‌گوید برای همیشه و تحت هر شرایطی صادق است. ایدئولوژی توسط رهبر تعیین می‌شود و می‌تواند در یک آن توسط رهبر و فقط توسط رهبر تغییر کند. اختلاف عقیده را نمی‌توان تحمل کرد. بنابراین، ایدئولوژی با ماهیت کاملاً فراگیر و منشأ واحدی که دارد، بازتابی از ساختار بسته و به‌شدت سلسله‌مراتبی گروه است.

عنصر کلیدی ایدئولوژی تام، تمرکز آن بر حقیقتی واحد است. این حقیقت واحد، کلام مقدس، کلام رهبر یا گاهی خدایی است که رهبر تنها کسی است که با او رابطه مستقیم دارد. هر دانشی که وجود دارد از رهبر به دست می‌آید. گرچه ممکن است رهبر با ظاهر شدن «بینش» جدید نظر خود را تغییر دهد، اما پیروان هرگز مجاز به چنین کاری نیستند، هرچند که باید همیشه گوش‌به‌زنگِ تغییرات ایدئولوژیک ناگهانی رهبر باشند.

بنابراین روز درواقع شب است و سیاه به‌وضوح سفید. باکسر، اسب به‌شدت استثمارشده‌ی کتاب «مزرعه حیوانات» اورول، وقتی در واکنش به خستگی و بدبختی خود شجاعانه تکرار می‌کرد که «همیشه حق با ناپلئون است» و «من سخت‌تر کار خواهم کرد»، درواقع این نهادینه کردن دیدگاه رهبر را به نمایش می‌گذاشت اما این آسیب‌پذیریِ مهمِ تمامیت‌خواهی است؛ به عبارتی، تضاد شدید مکرر بین بیانیه‌های آسمانی یا آزادی‌خواهانه و واقعیت تلخ و رنج‌آور زندگی درون سیستم.

ویژگی‌های رهبر و ترکیب عشق و وحشت

دو جنبه‌ی شخصیت رهبر- یعنی کاریزما و اقتدارگرایی- زمینه‌ساز مناسبات بنیادین گروه است و اولین رابطه از همین‌جا آغاز می‌شود. به عبارتی، پیروان رهبر را دوست دارند، می‌پرستند و آرمانی می‌دانند و به او، کاریزما و- به قول وبر- «ویژگی‌های جادویی» نسبت می‌دهند. درعین‌حال، ماهیت اقتدارگرایانه رهبر منجر به اقداماتی می‌شود که احساس ترس، وحشت یا تهدید را به وجود می‌آورد. تهدید را می‌توان به روش‌های فراوانی ایجاد کرد، مثلاً از طریق تهدید به پایان دادن رابطه یا با القای ترس از دنیای بیرون با مطرح کردن یا دامن زدن به ترس‌های آخرالزمانی یا شاید هم صرفاً از طریق ایجاد شرایط تهدید جسمانی مانند خستگی مفرط، گرسنگی یا تهدید آشکار به خشونت. البته خیرخواهی و استبداد یکی از راه‌های توصیف دو عنصر کاریزما و اقتدارگرایی رهبری است که هم احساس عشق القا می‌کند و هم احساس ترس.

استفاده از نظریه دلبستگی جان بالبی برای فهم تمامیت‌خواهی

«اولین روش در استدلال این است که محرک قدرتمندی به بیمار بدهید، سرش فریاد بزنید که «تو مریضی!»، در این صورت بیمار دچار ترس می‌شود و همه بدنش عرق می‌کند. پس‌ازآن می‌توان درمان را به‌دقت انجام داد. »

این توصیف رئیس مائو تسه‌تونگ از اولین گام برای اجبار، شستشوی مغزی- یا به قول خودش «بازآموزی» - بود که در دوران حکومتش در زندان‌ها و اردوگاه‌های بازآموزی چین رخ می‌داد. مائو به‌خوبی دریافته بود که ترس، «محرک قدرتمند» موردنیاز برای جلب اطاعت- ظاهراً ارادی- هر مبارزی است که در برابر رژیم او مقاومت می‌کند. ترکیب ترس و انزوا همان چیزی است که اجبار را در اقناع اجباری می‌آمیزد.

در سال ۱۹۵۸، جان بالبی که مبتکر نظریه دلبستگی است، برای همسرش نوشت:
بیشتر مردم ترس را به معنای فرار از چیزی می‌دانند. اما جنبه دیگری هم برایش وجود دارد. این‌که ما به‌سوی کسی دیگر، معمولاً یک نفر، می‌دویم… این مثل روز روشن است اما به باور من می‌تواند ایده‌ای جدید و کاملاً تحول‌آفرین باشد.

به کمک ایده تحول‌آفرین بالبی می‌توان به توضیح رابطه‌ای پرداخت که هم در قلب این سیستم‌ها- بین پیروان و رهبر- وجود دارد و هم در قلب و مغز تک‌تک افرادی که با موفقیت تن به اجبار داده یا شستشوی مغزی شده‌اند. رهبر، خود (یا گروه، به‌عنوان امتداد رهبر) را در جایگاه پناهگاه امن و خیرخواهانه‌ای قرار می‌دهد که هر یک از پیروان به هنگام ترس، به آن روی می‌آورد. ابزار عمده دستیابی به این هدف، وابسته به دو عنصر بعدی است: منزوی کردن پیرو از هر پناهگاه امن احتمالی دیگری و سپس، برانگیختن ترس در او. نتیجه؟ پیروانِ ترسیده و مضطربی که «به‌سوی کسی دیگر می‌دوند»: به‌سوی رهبر یا گروه.

هدف استاین از نگارش کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی چیست؟

ممکن است برنامه‌ی بیش‌ازحد بلندپروازانه‌ای به نظر برسد. اما هدف من توضیح همه شرارت‌های دنیا نیست. برعکس، هدف اصلی این کتاب، نشان دادن عناصر مشترک روان‌شناختی و ساختاری اجتماعی است که این موقعیت‌های متنوع را به هم پیوند می‌دهند و در نتیجه‌ی آن‌ها، رهبران کاریزماتیک و اقتدارگرا این فرصت را به دست می‌آورند که با شکل دادن به ذهن پیروان، توانایی آن‌ها برای عمل در جهت بقای خود را بگیرند. این فعالیت برای شکل‌دهی ذهن را می‌توان با عبارات مفیدی مانند شستشوی مغزی، کنترل اجباری یا اقناع اجباری توصیف کرد. من برای اشاره به ساختارهایی که این اتفاق در آن‌ها رخ می‌دهد، از عبارت سیستم‌های تمامیت‌خواه استفاده می‌کنم.

این کتاب استدلال می‌کند که نظام‌های اعتقادی یا ایدئولوژی‌هایی که در این سیستم‌ها می‌بینیم، آن‌ها را بازتاب می‌دهند و تقویت می‌کنند. در واقع، ایدئولوژی‌های تام یا مطلق‌گرا بازتابی از ماهیت تمامیت‌خواهانه و فراگیر ساختارهای اجتماعی‌ای هستند که آن‌ها را بازنمایی می‌کنند. فهم ساختار این ایدئولوژی‌های صفر یا صد، عنصری مفید و حیاتی است تا بتوان تعیین کرد که آیا روابط زیربنایی آن‌ها واقعاً ماهیت تمامیت‌خواهانه دارند یا خیر.

ساختارهای اجتماعی تمامیت‌خواهانه و نظام‌های اعتقادی‌ای که به نمایش می‌گذارند عمیقاً وارد زندگی افرادی می‌شوند که هدف قرار می‌گیرند. آن‌ها در خصوصی‌ترین و حساس‌ترین بخش‌های وجود ما نفوذ می‌کنند؛ قلب ما، بخشی که به دنبال دلبستگی و صمیمیت با دیگران است. و در مغز ما نفوذ می‌کنند، بخشی که معمولاً برای حل مشکلات بقا به ما کمک می‌کند. آن‌ها تفکر شناختی مرتبه بالاتر ما را از ادراکات حسی و عواطف‌مان جدا می‌کنند و ازاین‌رو، برای پی بردن به این‌که کدام راه را برای دوری از خطر انتخاب کنیم درمانده می‌شویم. این‌ها فرآیندهایی هستند که امیدوارم بتوانم در طول این کتاب روشن کنم.  
(وحشت، عشق و شستشوی مغزی _ صفحات ۲۳ و ۲۴) 

وقتی به نقطه دیگری از این منظومه ناخوشایند کنترل اجتماعی می‌رسیم، جنبش‌های تمامیت‌خواه را می‌یابیم، مانند «ارتش مقاومت خدا» در شمال اوگاندا و سودان که در همه بخش‌های جامعه وحشت ایجاد می‌کند. در چین نیز همین اواخر، حبس و شستشوی مغزی گروه اقلیت مسلمانان اویغور تأیید شده است. و حکومت‌های تمامیت‌خواه مانند کره شمالی با وجود سقوط حکومت‌های مشابه دیگر مانند کامبوج پل پوت، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند.

در ستایش کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی

«الکساندرا استاین دانش عمیق خود از حکومت‌های تمامیت‌خواه و گروه‌های فرقه‌ای، از شاهدان یهوه گرفته تا داعش، را با تحقیقات گسترده علمی و مصاحبه‌های فراوان درهم می‌آمیزد. این کتابِ خردمندانه و آگاهی‌بخش هم برای متخصصان جذاب خواهد بود و هم برای خوانندگان عمومی.» -چارلز استروزییِر، نویسنده اصلی و ویراستار کتاب «ذهنیت بنیادگرا» و نویسنده کتاب «آخرالزمان؛ درباره‌ی روان‌شناسی بنیادگرایی در آمریکا» 

«کتابی درخشان و به‌شدت موردنیاز، بر پایه‌ی تحقیقات تازه و آثار قدیمی در این حوزه، به همراه داستان‌های واقعی پرشمار که نکات اصلی را در قالب مثال ارائه می‌دهند. استاین خوانندگان را نسبت به روش‌های رهبران برای سلطه‌گری و جذب نیرو آگاه می‌سازد و نشان می‌دهد که چگونه با استفاده از تلقین، پیروانی با وفاداری کورکورانه تربیت می‌کنند. همچنین، ضمن اشاره به آسیب‌پذیری همه ما، راه‌حل‌های اجتماعی برای این مسئله ارائه می‌دهد. این کتاب برای استفاده در کلاس‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، روان‌شناسی و علوم سیاسی کاملاً مناسب است و در بهترین زمان ممکن منتشر شد.» -جانجا لالیچ، استاد افتخاری جامعه‌شناسی و نویسنده کتاب «انتخاب محدود؛ باورمندان واقعی و فرقه‌های کاریزماتیک» 

«کتابی واقعاً جذاب. استاین با بهره‌گیری از نظریه دلبستگی و تحقیقات علمی، اطلاعات هوشمندانه‌ای را در مورد روش‌ها و دلایل حکومت‌های توتالیتر و فرقه‌ها- از جونزتاون تا داعش- برای کنترل شدید ذهن و رفتار اعضا ارائه می‌کند. خواندن این کتاب به همه کسانی که به دنبال درک انواع تهدیدهای امروزی ناشی از سیستم‌های «تمامیت‌خواه» هستند توصیه می‌شود.» -ال. آلن اسروف، استاد افتخاری، مؤسسه رشد کودک وابسته به دانشگاه مینه‌سوتا و نویسنده کتاب تقدیرشده‌ی «توسعه فرد» 

«استاین در «وحشت، عشق و شستشوی مغزی»، رویکردی جدید و بی‌پرده را برای درک تأثیر عمیق فرآیندهای دستکاری ذهنی در پیش می‌گیرد. این کتاب غنی و ارزشمند است. ممکن است حتی شجاع‌ترین و باهوش‌ترین افراد به سال‌های زیادی برای ترک و سال‌های بیشتری برای فرار از آموزش‌های رفتاری گروه‌های تمامیت‌خواه نیاز داشته باشند. این کتاب می‌تواند به بسیاری از افراد در تسریع این روند کمک کند.» -جان اتک، بنیاد ذهن آزاد

«این کتاب با به تصویر کشیدن داستان‌های جذاب در رابطه با انواع فرقه‌ها و سیستم‌های تمامیت‌خواه، از مذهبی گرفته تا سیاسی و تجاری، به تعریف و تحلیل ویژگی‌های قابل‌شناسایی مشترکی می‌پردازد که تقریباً زیربنای همه این گروه‌ها را تشکیل می‌دهند. همچنین، ضمن تمرکز بر روش‌های رهبران اقتدارگرای کاریزماتیک برای کنترل وابستگی‌های پیروانشان از طریق ساختارهای اجتماعی اغواگرانه و ایدئولوژی، نشان می‌دهد که چگونه این پیروان در شرایط انزوای عاطفی و شناختی، از هرگونه اقدامی در راستای منافع بقای خود ناتوان می‌شوند.» -دنیس وین، نویسنده، مؤسسه Human Givens

«این یکی از بهترین کتاب‌هایی است که من در مورد فرقه‌ها خوانده‌ام و البته چند کتاب در این زمینه خوانده‌ام، چون من هم مانند نویسنده، عضو یکی از این فرقه‌ها بوده‌ام. به نظر من، این کتاب هم برای کسانی که به ترک فرقه خود فکر می‌کنند بسیار سودمند است و هم برای کسانی که موفق به فرار شده‌اند و می‌خواهند آنچه که برایشان رخ داده و آنچه که باید در مراحل بعدی انجام دهند را در ذهن خود حل‌وفصل کنند.» -جیمز کوک، نشریه سلامت روان

سایکالاجی تودی، مصاحبه جالبی با استاین در خصوص این کتاب داشته و از استاین خواسته تا اثرگذاری این ترکیب وحشت، عشق و شستشوی مغزی رو توضیح بده. استاین جواب ساده و سرراستی به این پرسش داده:
دقیقا همون الگویی که در خشونت‌های خانگی دیده می‌شه رو می‌تونید به فرقه‌ها و حکومت‌های تمامیت خواه تعمیم بدید. اول انسانی رو در نظر بگیرید که در دام یک فرد و یا یک گروه گرفتار میشه. بعد قربانی در معرض بمباران عشق قرار می‌گیره و میزان زیادی توجه دریافت می‌کنه، توجهی که خیلی وقت‌ها اغراق آمیز هست. تزریق این میزان از عشق و علاقه ضروریست برای این که فرد احساس کنه پناهگاه امنش رو پیدا کرده. بعد که این احساس در او القا شد که مامن امنی داره حالا تلاش برای ازوله کردنش از جامعه دوستان و اطرافیانش شروع میشه. نهایتا او باید از همه جا به جز گروه منزوی بشه. طبیعی هم هست فردی که در معرض افراد، عقاید و کتاب‌های مختلف و متفاوت قرار بگیره، شانس اندکی برای شستشوی مغزی داره.  و حالا مرحله وحشت شروع میشه. حالا باید ترس رو در قربانی القا کرد. ترس از یک عامل خارجی مشخص، ترس از یک کشور دیگر، ترس از یک مکتب دیگر، این وحشتی است که ایدئولوژی گروه برای اون فرد تعیین می‌کنه. حالا که هر سه این مراحل با موفقیت سپری شده، فرد شستشوی مغزی شده تنها یک پناهگاه امن داره و اون رهبر فرقه و یا حکومت تاتوتالیتر هست.
این همون چیزیست که دلبستگی به یک پناهگاه امن نامیده میشه:
«ایدئولوژی، رهبر (و گروه به‌عنوان نماینده وی) را به‌عنوان پناهگاه امن واقعی به تصویر می‌کشد- آرامش‌بخش، منبع همه خوبی‌ها و انسان خطاناپذیری که پیروان باید به او روی آورند. به‌عنوان‌مثال، رجوی پس از انقلاب ایدئولوژیکی که تحمیل کرد، از پیروان مجاهدین خلق خواست که اکنون او را دوست داشته باشند و برای او فداکاری کنند- یعنی نه از روی نفرت از دشمن، بلکه به خاطر عشق به رجوی عمل کنند. (قابل پیش‌بینی بود که این «عشق»، در نهایت باید با دریافت خدمات جنسی از بسیاری از زنان گروه نشان داده می‌شد.»
اما در این بین، این پناهگاه امن همیشه باید تنها پناهگاه امن ممکن باقی بمونه. اینجاست که ایدئولوژی تام و سفت و سخت کارساز خواهد بود:
«ایدئولوژی تام در جهت بازتاب و توجیه انزوای ساختاری پیروان نیز عمل می‌کند- یعنی حذف هرگونه پناهگاه امنِ جایگزین که ممکن است راه فرار از سیستم را نشان دهد. پیروان باید از دنیای بیرون دور نگه داشته شوند. تفکر دوگانه‌ی «ما» در برابر «آن‌ها»، مرز روشنی بین کسانی که حق زیستن را می‌توان برایشان به رسمیت شناخت و کسانی که چنین حقی برایشان وجود ندارد، ترسیم می‌کند. (۲۷) به همه اعضای گروه وعده داده می‌شود که در صورت پایبندی کافی به دستورات رهبر، نجات پیدا می‌کنند یا دگرگون می‌شوند. افراد بیرون از گروه در بهترین حالت، گمشده و نادان و در بدترین حالت، دشمن اهریمنی هستند. فقط رهبر است که می‌تواند تعیین کند که چه کسی حق زیستن دارد و چه کسی ندارد.»

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی