آن سوی سپیدارها

(0)
نویسنده:

3,500,000ریال

3,150,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1173

علاقه مندان به این کتاب
15

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آن سوی سپیدارها

انتشارات کنار منتشر کرد:
همه زنان رو به شرق نشسته‌اند. موهایشان را دو تایی بافته‌اند و پشتشان انداخته‌اند و پایین بافته‌های موها مثل زنجیر به موی دیگری وصل است. موهای مامان جوگندمی است و یک گیسش به موهای خرمایی یک دختر جوان وصل است و گیس دیگرش به موهای یکدست سفید یک پیرزن. از بین زن‌‌ها عبور می‌کنم و به مامان می‌رسم: «مامان!»
می‌گوید: «اینجا هیچ‌کس مامان نیست.»
می‌گویم: «یعنی تو وقتی اینجایی، مامان نیستی؟»
می‌گوید: «نه مامان، نه همسر، نه فرزند و نه…»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 296 صفحه
    • 305 گرم
    • 1
    • 1403

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب آن سوی سپیدارها اثر غنچه وزیری

آن سوی سپیدارها رمانی خواندنی اثر غنچه وزیری نویسندهٔ ایرانی است و یک اثر برجسته در عرصهٔ ادبیات معاصر ایران به حساب می‌آید. این کتاب اولین‌بار در سال ۱۴۰۳ منتشر شد و نویسنده در خلال داستانِ این رمان به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته است و توانسته به عمق پیچیدگی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران دست یابد. ابعاد سیاسی این رمان بسیار برجسته است و نویسنده با کمک داستان زندگی شخصیت اصلی آن توانسته به گونه‌ای خاص به انتقاد از وضعیت و اوضاع روزگار بپردازد. 

چرا باید رمان آن سوی سپیدارها را بخوانیم؟

کتاب آن سوی سپیدارها نه‌تنها یک رمان اجتماعی و سیاسی است، بلکه تجربه‌ای عمیق و تأمل‌برانگیز برای خوانندگان به ارمغان می‌آورد و آن‌ها را به چالش‌های جدی اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه معاصر ایران می‌کشاند. بنابراین اگر به دنبال خواندن اثری عمیق و تأمل برانگیز هستید، خواندن این رمان را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

جملات درخشانی از کتاب آن سوی سپیدارها:

«پاهایم تا زانو در آب است. از کف اتاق آب می‌جوشد و بالا و بالاتر می‌آید. تختم کاملاً زیر آب می‌رود. روتختی سفید روی آب غوطه‌ور است. تمام وسایل اتاق کم‌کم در آب فرو می‌روند. یک سیم شارژر، یک کتاب فیزیک دبیرستان، یک تی‌شرت سیاه‌وسفید، یک سی‌ دی بازی و یک ماگ با طرح منظره‌ای برفی، روی آب شناور شده‌اند.‌ آب تا قفسهٔ سینه‌ام می‌رسد. به‌سختی به سمت در اتاق می‌روم. بازش می‌کنم، ولی هیچ آبی از اتاق بیرون نمی‌رود. سعی می‌کنم بیرون بروم، ولی‌ آب موج برمی‌دارد و برمی‌گردم وسط اتاق؛ دست‌وپا می‌زنم توی‌ آب. پرنده‌ای با پرهای قهوه‌ای روشن و بال‌هایی به شکل نوارهای سیاه‌وسفید بالای سرم پرواز می‌کند. آب تا گردنم رسیده است. روی پنجهٔ پا می‌ایستم تا سرم دیرتر در آب فرورود. به پرنده و سقف اتاق نگاه می‌کنم. دیوارهای اتاقم مثل دیوارهای یک قلعه بلند است و سقف دور و ناپیداست. پرنده به من نزدیک می‌شود، دور سرم می‌چرخد و به سمت بالا پرواز می‌کند. روی سرش کاکلی به رنگ پرهایش دارد: قهوه‌ای، سفیدوسیاه. دستم را به سمتش می‌گیرم. بار دیگر پرنده به من نزدیک می‌شود و بال‌بال می‌زند. ناغافل صعود می‌کنم. دیوارهای بلند اتاقم خشتی است. پرنده از حصار دیوارها رد شده است و در آسمان آبی پرواز می‌کند. من بالا و بالاتر می‌رود و از بین دیوارهای خشتی می‌گذرم. پایین را نگاه می‌کنم، اثری از اتاق و وسایلم نیست؛ پایین پایم فقط آبی موج‌دار و محصور در دیوارهای خشتی پیداست.»

«زنگ در را می‌زنم. سرم را پایین می‌اندازم تا همان اول با حاج هرمز چشم‌توچشم نشوم. سلیمان، چه مرگت‌شده؟ فقط بعد از هفت ماه به خانه برگشتی! همین. حاج هرمز در را باز می‌کند. سلام می‌کنم. می‌گوید: «علیک سلام. پارسال دوست، امسال آشنا...» هنوز پایم را در خانه نگذاشته، تکه انداختن را شروع کرده است. پیراهن یقه‌بستهٔ سفید پوشیده و موهای پرپشت جوگندمی‌اش را یک طرف شانه کرده است. ریش توپی‌اش، که حالا بیشترش سفید شده، مرتب است. تسبیح شاه ‌مقصودش در دستش و عینک دور فلزی‌اش به چشمش است؛ درست همان حاج هرمزی که هفت ماه پیش دیده بودم. مانده‌ام با او روبوسی کنم یا نه. کارم را راحت می‌کند؛ از جلوی در کنار می‌رود و اشاره می‌کند که داخل بروم. بی‌خیال شو، سلیمان! هرچقدر هم حاج هرمز رو مخ باشه، اون‌قدر بد نیست که نخوای چند روزی توی خونه‌اش بمونی. بی‌خیال شو و تحملش کن. توی خانه می‌روم. همه‌چیز مثل آخرین باری است که از آنجا بیرون آمدم؛ مثل هفت ماه پیش، مثل ده سال پیش، شاید هم پانزده سال پیش و حتی قبل‌تر: همان مبل‌های سلطنتی با روکش‌های پارچه‌ای خردلی، همان پرده‌های تور سفید، همان دیوارهای نباتی چرک‌مرده. هفت ماه پیش نرفتم که دیگر برنگردم. فقط می‌خواستم کنده شوم از این خانه. خلاص شوم از همهٔ چیزهایی که نمی‌توانستم تغییرشان دهم. می‌خواستم سلیمانی جدید باشم و گاه‌گداری هم حاج هرمز و مامان سر بزنم.»

«حاج هرمز نفس عمیقی می‌کشد. «توکا خانم، خانم‌خانم‌ها قرصت رو بخور...» مامان شروع می‌کند به جیغ‌زدن. حاج هرمز می‌گوید: «قرص‌هات رو نمی‌خوری که این‌طوری مثل رودخونه طغیون می‌کنی.» مامان دو دستی روی گونه‌هایش می‌کوبدو هاج‌وواج شده‌ام. یک عمر عصبانیت، قهر و بی‌تابی مامان را دیده بودم و تا به حال ندیده بودم خودش را بزند. حاج هرمز داد می‌زند: «اصلاً غلط کردم. به گور پدرم خندیدم. نزن خودت رو!» دو دستش را به سمت بالا می‌گیرد. «الهی العفو. العفو.» نگاه می‌کنم به صفحهٔ کتاب و می‌خوانم:
هیچ نعمت بهتر از فرزند نیست / جز به جان فرزند را پیوند نیست
مامان همان‌طور خودش را می‌زند و من صدایم را بالاتر می‌برم:
حاصل از فرزند گردد کام مرد / زنده از فرزند مانَد نام مرد
مامان دیگر توی صورتش نمی‌زند. نگاهش می‌کنم که با فاصله جیغ‌های کوتاه می‌زند. شمرده می‌خوانم:
چشم تو تا زنده‌ای روشن به اوست/خاک تو چون مرده‌ای گلشن به اوست
دستت او گیرد اگر افتی ز پای/پایت او باشد اگر مانی به جای
مامان ساکت شده است.»

تحلیلی بر رمان آن سوی سپیدارها‌:

غنچه وزیری در رمان آن سوی سپیدارها، با استفاده از نثر شیرین و زبانی توانا، داستان‌هایی را به تصویر می‌کشد که در آن‌ها، شخصیت‌ها و داستان‌ها به‌خوبی با یکدیگر پیوند دارند. این کتاب به‌گونه‌ای نوشته شده که خواننده را به تفکر و تأمل درباره موضوعات مختلف اجتماعی و سیاسی وادار می‌کند و به‌ویژه به مسائلی چون مرگ و تباهی اشاره دارد که با بیانی صریح و گاهی تلخ توصیف شده‌اند. غنچه وزیری، نویسنده‌ای با آثار معتبر و مطرح، در این کتاب نیز از مهارت‌های خاص خود بهره‌برده و توانسته است داستانی قوی و اثرگذار خلق کند. او با جلب نظر خواننده و ایجاد تنش‌های عاطفی و فکری، به بررسی ابعاد مختلف انسانی و اجتماعی می‌پردازد. داستان‌ها و شخصیت‌های این کتاب در یک فضای غمگین و معنادار قرار دارند که نشان‌دهنده چالش‌ها و پیچیدگی‌های زندگی معاصر است. کتاب آن سوی سپیدارها نه‌تنها به‌عنوان یک اثر ادبی باارزش در نظر گرفته می‌شود، بلکه به‌عنوان یک نقد اجتماعی و سیاسی نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. وزیری با ایجاد ارتباطی عمیق میان خواننده و شخصیت‌ها، به بررسی هویت و فرهنگ ایرانی می‌پردازد و به‌ویژه بر جوانان و تأثیرات فرهنگی جامعه تأکید می‌کند.

اگر از خواندن کتاب آن سوی سپیدارها لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب آواز نیشکر اثر حبیب پیریاری نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب ۹ داستان کوتاه دارد و نویسنده در این داستان به مضامین اجتماعی جامعه‌مان پرداخته است و درون‌مایهٔ انتقادی به روابط و سازوکارهای اجتماعی داشته است. پیریاری در این مجموعه با بهره‌گیری از عنصر طنز و همچنین تعلیق، نقدهای خود به جامعه را در قالب داستان‌های مختلف روایت کرده است.

• کتاب روایت‌های نامعتبر اثر سیامک صدیقی نویسنده و خبرنگار ایرانی است. نویسنده در داستان‌های مختلف این کتاب بر موضوعات روز مردم در جامعه تمرکز کرده است. این کتاب داستان یک جوان چهل ساله به نام شاهد است که برای پیدا کردن زندگی خودش به ایران باز می‌گردد و اتفاقاتی که برایش می‌افتد، سرنوشت او را رقم می‌زند.

دربارۀ غنچه وزیری‌: نویسندهٔ کتاب آن سوی سپیدارها

آن سوي سپيدارها

غنچه وزیری نویسندهٔ ایرانی در ۱۳۵۶ به دنیا آمد. او به تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی پرداخته و از همان کودکی داستان‌نویسی را با شرکت در مسابقات دانش‌آموزی شروع کرد. تاکنون دو داستان خواندنی و رمان از این نویسنده با عنوان‌های «هیاهوی سکوت» و «آهسته گفت یادم نیست» منتشر شده است. هیاهوی سکوت اولین مجموعه داستان اوست که در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. رمان «گیسیا» نیز در سال ۱۳۹۷ از این نویسنده منتشر شد. او در حوزهٔ ادبیات کودک نیز فعالیت دارد و یک مجموعهٔ ۱۰ جلد با عنوان «جغلستان» از این نویسنده منتشر شده است. غنچه وزیری درباره داستان‌نویسی می‌گوید: «تازه خواندن و نوشتن آموخته بودم که فهمیدم دلم می‌خواهد نویسنده شوم. پدرم سعید وزیری نویسنده و ایران‌پژوه است. در اتاق کار پدرم بودم؛ اتاقی با پنجره‌های قدی که به حیاط باز می‌شد و پرده کرکره‌های سبز داشت. نوری اریب از لای پرده کرکره‌ها روی کتاب‌ها و کاغذهای روی میز تابیده بود. پدرم همان‌طور که در کتابخانه دنبال کتابی می‌گشت به من گفت: غنچه، فایده‌ بهشت چیه وقتی کتابخونه نداره؟ همان‌وقت فکر کردم جایی که کتاب باشد حتماً  بهتر از بهشت است، و این شد که دلم خواست برای همیشه به کتاب و داستان وصل شوم و شدم.»

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی