سابرینا و کورینا

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
426

علاقه مندان به این کتاب
4

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سابرینا و کورینا

نشر بیدگل منتشر کرد:
| به همۀ زن‌هایی فکر کردم که خانواده‌ام از دست داده بودند، به چیزهای وحشتناکی که شاهدشان بوده‌اند، به رفتارهایی که صرفاً تحملشان کرده بودند. سابرینا حالا تبدیل شده بود به چهره‌ای دیگر در میان صف بلند مصیبت‌هایی که نسل‌ها ادامه داشته‌اند. و خیلی زود، وقتی مادربزرگم دوباره دل‌ودماغ داشته باشد، می‌نشیند پشت میز آشپزخانه‌اش، لیوانی پلاستیکی پر از لیموناد توی دست‌های کج‌وکوله‌اش می‌گیرد و قصۀ سابرینا کوردووا را تعریف می‌کند _ اینکه چقدر مردها او را دوست داشتند، چقدر کم خودش را دوست داشت و این چطور بالاخره او را به کشتن داد. قصه‌ها همیشه پایان یکسانی داشتند، فقط هر بار دختر متفاوتی می‌مرد و من دیگر دلم نمی‌خواست این قصه‌ها را بشنوم.
«داستان‌های این کتاب همچون حریق شراره‌ای به جان آدم می‌اندازند؛ با شخصیت‌هایش هم خندیدم و هم به گریه افتادم، شخصیت‌هایی که همۀ حرف‌ها و کارهایشان را باور می‌کنیم.» - ساندرا سیسنِروس
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب سابرینا و کورینا اثر کالی فاهاردو انستاین

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

سابرینا و کورینا از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

سابرینا و کورینا از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب سابرینا و کورینا از آن خود کرده است:

• برندهٔ جایزهٔ ملی کتاب
• برندهٔ جایزهٔ پِن/بینگهام
• برندهٔ جایزهٔ بهترین داستان
• برندهٔ جایزهٔ بین‌المللی سارویان
• برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال ایالات متحده
• برندهٔ جایزهٔ خواندنی‌ترین کتاب غربی در ادبیات داستانی
• بهترین کتاب سال کتابخانهٔ عمومی نیویورک، کایرکاس ریویوز و لایبرآری ژورنال

معرفی رمان سابرینا و کورینا:

سابرینا و کورینا اولین کتاب کالی فاهاردو انستاین و مجموعه‌ای از داستان‌های خواندنی و جذاب است. این کتاب اولین‌بار در سال 2019 منتشر شد و نویسنده در این کتاب به تجربیات زنان لاتین پرداخته است، به‌ویژه آن‌هایی که از جوامع بومی و شیکانا در غرب آمریکا آمده‌اند. او در خلال داستان‌های خواندنی این مجموعه به موضوعاتی همچون دوستی، مادران و دختران و حقایق ریشه‌دار سرزمین‌های آمریکایی پرداخته است.

واکنش‌های جهانی به رمان سابرینا و کورینا:

«سابرینا و کورینا فقط یک کتاب خوب نیست، بلکه یک داستان‌سرایی استادانه است. فاهاردو انستاین نویسنده‌ای بی‌باک است: زنان او شاهدان قوی و زخم‌خوردهٔ میهن و فرهنگ هستند. موضوع داستان‌هایش چرخش‌‌های غافلگیرکننده‌ای دارند و او به اشتباهات شایع جامعه اشاره کرده است. شخصیت‌های او قلب شما را می‌شکنند اما شما به راه خود ادامه می‌دهید چون می‌دانید که در دستان یک استاد هستید. داستان‌هایش در دل تاریکی حرکت می‌کنند و آن را با روح حقیقت روشن می‌کنند.» - جولیا آلوارز، نویسندهٔ کتاب چگونه دختران گارسیا لهجه‌هایشان را از دست دادند

«اولین کار یک نویسنده که بسیار عالی است. سابرینا و کورینا با دیالوگ‌های واضح و شخصیت‌های فراموش‌نشدنی خود، استعداد جدیدی را به دنیای ادبیات معرفی کرد.» - ریگوبرتو گونزالس، اِن‌بی‌سی نیوز

«با خواندن مجموعه داستان کوتاه کالی فاهاردو انستاین قلب خود را در مشت‌هایتان می‌گیرید. داستان‌های او دلخراش است و هر کدام مانند هدیه‌ای از یک کودک کوچک، با چشمانی صمیمانه و درخشان به شما خیره می‌شوند طوری که در بی‌‌گناهی آن‌ها شک به دل خود راه نمی‌دهید. بروید و برای خودتان یک نسخهٔ زیبا و تأثیرگذار از این کتاب را بخرید.» - مجلهٔ کتاب نیویورک

چرا باید رمان سابرینا و کورینا را بخوانیم؟

نویسنده در داستان‌های این کتاب دیدگاهی غنی و متنوع را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است که در دیگر آثار ادبی کمتر ارائه شده است. او در داستان‌های این کتاب به موضوعاتی همچون خانواده، هویت، فقدان و انعطاف‌پذیری پرداخته و شخصیت‌هایش تکان‌دهنده هستند. او به خوانندگانش نشان می‌‌دهد که چطور زندگی‌های مختلف بر هم تأثیر می‌گذارند و با تصویرسازی غنی خود، شما را در داستان‌هایی جذاب غوطه‌ور می‌کند.

جملات درخشانی از کتاب سابرینا و کورینا:

«با اینکه خاک جنوب کلرادو معمولاً سفت و خشک بود، آن سال بهار بیشتر از حد معمول برف و بعد باران باریده بود. بعضی از پسرهای هم‌کلاسم در کلاس هشتم معتقد بودند وضعیت زمین برای بازی جنگ ارتش‌ها عالی است. از اتاقک ابزار پدرهایشان بیلچه و کلنگ به امانت گرفتند، ابزارها را روی دستهٔ دوچرخه‌هایشان گذاشتند و با دوچرخه به حاشیهٔ غربی شهرمان، سواریتا، رفتند، به محلی که زمین با آن بافت ابریشمین علف‌های رقصانش به زنی خفته می‌مانست که صورتش را محکم روی متکایش می‌فشارد، روزها زن بلوندی با موهای طلایی رنگ و شب‌ها زن زیبایی با موهای پرکلاغی. اولین پسری که استخوان پیدا کرد رابی مارتینِز بود. لبهٔ کند بیلچهٔ زنگ‌زده‌اش به استخوان برخورد. از دل خاک، که باران به‌تازگی خیسش کرده بود، یک تکه چیز سفید شکنندهٔ رنگ‌وروباخته درآورد و آن را، انگار که فقط تکه کاغذ بی‌ارزشی باشد، در جهت وزش باد پرت کرد. بعد طوری که انگار داشت دعا می‌خواند زانو زد و گفت: «بیایین ببینین. همه بیاین ببینین چی پیدا کردم.» بقیهٔ پسرها دور او جمع شدند. توی زمین تکه‌های شکستهٔ کاسه‌هایی با طرح‌های جناغی مشکی مدفون بود. کنار آن کاسه‌های شکسته، دندان‌های انسان، مثل دانه‌های خشک‌شدهٔ ذرت زرد، پراکنده بود. بالای سرشان، خورشید کم‌کم پشت مرتفع‌ترین قلهٔ رشته کوه سَنگِری دی کریستو ناپدید می‌شد. آسمان رنگ‌باخته بود و گرفته، انگار که شکم بادکردهٔ سوسماری بود که از بالای سرشان رد می‌شد.»

«پدرم صبح روز بعد، موقعی که من و او داشتیم صبحانه می‌خوردیم، گفت: «عجب چیز مهمی پیدا کرده‌ن!» از تلویزیون کوچک سیاه‌وسفیدمان که روی مایکروویو بود تصاویر هواییِ محل حفاری را می‌دیدیم که در یک برنامهٔ خبری پخش می‌شد. زمین به جعبهٔ شیشه‌ای بزرگی می‌مانست که به‌جای انگشتانه‌ها و خرده‌ریزهای تزیینی، تکه‌هایی از آدم‌های دوران باستان را در خود جا داده بود. ته ماندهٔ کاسهٔ کورن‌فلکسم را با قاشق توی دهنم گذاشتم و پرسیدم: «می‌تونیم بریم ببینیمش؟» همان‌طور که چشمش به تلویزیون بود گفت: «گمونم اونها دلشون نمی‌خواد ما بریم اونجا.» خطوط عمیقی دوروبر پلک چشم‌هایش بود، موهایش سراسر خاکستری بود و دست‌هایش بر اثر سال‌ها کارِ ساختن و تعمیر سقف زیر آفتاب کلرادو پر لک‌وپیس شده بود. این اواخر مردم فکر می‌کردند او پدربزرگم است. «چرا دلشون نمی‌خواد؟ باید به ما اجازه بدن اونجا رو ببینیم.» رفتم طرف ظرف‌شویی و کاسهٔ کثیفم را انداختم توی سینک. «اونجا زادگاه ماست. اون آدم‌ها هم قوم و قبیلهٔ ما هستن.» پدرم چانه‌اش را خاراند. روی انگشتنش، در محلی‌ که زمانی حلقهٔ ازدواج طلایش را می‌انداخت، حالا یک انگشتر فیروزهٔ باریک بود. گفت: «ظرف نشسته توی سینک نمونه. چند بار باید این رو بهت بگم، سیئرا؟» برگشتم و کاسه‌ام را کف‌مال کردم. «جدی می‌گم. من می‌خوام برم.»
«این‌طور چیزها همیشه این دوروبرها اتفاق افتاده. چیز خاصی نیست.»
همان‌طور که ظرفم را با یک اسکاچ سبز و زرد می‌شستم، به او گفتم که این برای من چیز تازه‌ای است. آب شیری‌رنگ با صدای غرغرهٔ بلندی از دهانهٔ لاستیکی سیاه راه‌آب پایین رفت.»

«رابی بالاخره موفق شد پوشک را بچسباند. صورت میراندا را که با ماژیک مشکی کشیده بودم نوازشی کرد و جستی زد و ایستاد. گفت: «ترسناک نبود. ولی، می‌دونی، یه تجربهٔ اسرارآمیز بود. ما همهٔ عمرمون اینجا زندگی کرده‌یم و هیچ‌کی از این‌همه چیزهای قدیمی زیر خاک خبر نداشت.» 
گفتم: «گمونم همین‌طوره» و به درخت‌های کاج توی حیاط خانه‌مان فکر کردم که پدرم ننوی آبی‌رنگی به آنها بسته بود. پدرم می‌گفت ریشه‌های این درخت‌ها بدون شک در بدن‌های مردهٔ نیاکانمان فرو رفته‌اند، هم نیاکان اسپانیایی‌تبار و هم سرخ‌پوستان بومی آمریکا. من زیر سایهٔ آن کاج‌ها بازی می‌کردم و دانه‌هایشان را با دو سنگ که محکم توی دست‌هایم می‌گرفتم می‌شکستم. پوست سفت دانه‌ها را که باز می‌کردم، میوهٔ اسفنج‌مانند داخلشان را می‌انداختم توی دهنم. اما قورتش نمی‌دادم. از این می‌ترسیدم که با این کار اجازه بدهم ذره‌ای از مرگ از درون خاک یا هر جای دیگری به درونم راه یابد. 
«اینجا همه‌چی قدیمیه. واقعاً همه‌چی.»
رابی به نشانهٔ تأیید سری تکان داد. میراندا را طوری تکان می‌داد و عقب و جلو می‌برد که فقط دیده بودم دخترهای کوچک با عروسک‌هایشان این کار را می‌کنند.»

خلاصهٔ رمان سابرینا و کورینا‌:

سابرینا و کورینا مجموعه‌ای از چندین داستان گیرا است که نویسنده در این داستان‌ها به شخصیت‌های لاتین سرخ‌پوست و سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند جان می‌دهد. این رمان روایتی جاندار از قدرت بی‌امان زنان و کاوشی در تجربیات جهانی رهاشدن‌، میراث و حس خانه است. در داستان «بچه‌های شِکَری» نویسنده به اصل و نسب و میراث‌هایی که داخل زمین پنهان است پرداخته است. در داستان دیگری او ماجرای یک کارگر و دخترش را تعریف می‌کند که خانهٔ اجدادی خود را در جنوب کلرادو ترک می‌کنند تا به سرزمینی خارجی و متخاصم در کالیفرنیا می‌رسند. سپس در داستان «تامی» نویسنده ماجرای زنی را تعریف می‌کند که به تازگی از زندان آزاد شده و خود را در شهری می‌بیند که تنها سایه‌ای از شهری است که از دوران کودکی‌اش به یاد می‌آورد. در داستان اصلی این کتاب با عنوان «سابرینا و کورینا» داستان خانواده‌ای از دنور را می‌خوانید که در چرخهٔ خشونت علیه زنان گرفتار شده‌اند.

فهرست مطالب کتاب سابرینا و کورینا

• بچه‌های شِکَری
• سابرینا و کورینا
• خواهران
• درمان‌ها
• جولیان پلازا
• گالاپاگو
• پارکَ چیزمِن
• تامی
• به‌سمت غرب
• همهٔ نام‌های او
• روح‌زدگی

اگر از خواندن کتاب سابرینا و کورینا لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب من آدم کشته‌ام شامل ۲۶ داستانِ کوتاه از 18 نویسندهٔ پرآوازهٔ روسی است. برخی داستان‌های این مجموعه در اوایل قرن بیستم نوشته شده‌اند و برخی داستان‌های دیگر این کتاب مربوط به سال‌های اخیر است. از جمله نویسندگانی که اثر یا آثارشان در این مجموعه به چاپ رسیده می‌توان به آندری پلاتونوف، ایوان بونین، لودمیلا اولیتسکایا، میخاییل بولگاکوف، یوگنی زامیاتین و نینا بربروا اشاره کرد. 

• کتاب داستان‌های جن و پری مجموعه‌ای از چهار داستانِ کوتاه از چهار نویسندهٔ مشهور و به‌نام ژاپنی است. داستان‌های این کتاب از میان آثار برجسته‌ترین و صاحب‌سبک‌ترین نویسندگان عصر مِیجی و عصر تایشو گلچین شده‌اند و بر اساس ترتیب تاریخی چاپ شده‌اند تا خواننده بتواند رشته‌ای را که داستان‌های مجموعه را به یکدیگر دوخته است درک کند و با تحول و تکامل ژانر ترسناک در ژاپن و همچنین با مقولهٔ جن و شبح در فرهنگ و فولکور ژاپن آشنا شود. 

دربارۀ کالی فاهاردو انستاین: نویسندهٔ آمریکایی

سابرينا و کورينا

کالی فاهاردو انستاین رمان‌نویس و داستان‌نویس آمریکایی در 1986 به دنیا آمد. او اهل دنور، کلرادو است که در سال 2020 برندهٔ جایزهٔ کتاب سال ایالات متحده برای کتاب «سابرینا و کورینا» شد. اولین رمان او با عنوان «زنی از نور» برندهٔ جایزهٔ ادبی «ویلا» برای آثار تاریخی در سال 2023 شد. او کُرسی وقفی نویسندگی خلاق در دانشگاه ایالتی تگزاس را دارد. کالی در دوران نوجوانی دچار افسردگی شد چون حس می‌کرد از نظر فرهنگی و اجتماعی با همسالانش فرق دارد و برای همین در هفته‌های آخر تحصیلش، دبیرستان را رها کرد و در آزمون‌های توسعهٔ آموزشی عمومی ایالات متحده شرکت کرد. سپس به تحصیل در رشتهٔ زبان انگلیسی پرداخت و پس از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان یک کتابفروشِ مستقل در شمال دنور مشغول به کار شد و برای راحتی بیشتر به کتاب و نوشتن روی آورد. در سال 2013 او مدرک کارشناسی ارشدش را در رشتهٔ ادبیات داستانی از دانشگاه وایومینگ دریافت کرد. آنجا زیر نظر نویسندگانی همچون برد واتسون و جوی ویلیامز به تحصیل پرداخت. پایان‌نامهٔ فارغ‌التحصیلی‌اش پایه و اساس اولین مجموعهٔ داستانی‌اش «سابرینا و کورینا» شد. او تاکنون جوایز زیادی برنده شده است. از جمله این جوایز می‌توان به جایزهٔ «ریدینگ دِ وست» و جایزهٔ کتاب‌های داستانی و تاریخی اشاره کرد. او همچنین نامزد دریافت جایزهٔ کتاب کلرادو شده است. 

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی