اخگری در خاکستر

(3)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
2488

علاقه مندان به این کتاب
23

می‌خواهند کتاب را بخوانند
4

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اخگری در خاکستر

نشرکتاب مجازی منتشر کرد:
لایا یک برده است و الایس یک سرباز. هیچ‌کدامشان آزاد نیستند.
در امپراتوری مارشال‌ها مجازات نافرمانی مرگ است. کسانی که جسم و خونشان را به امپراتور پیویند نمی‌زنند، با خطر اعدام عزیرانشان و نابودی هر چه که برایشان ارزشمند است، روبه‌رو می‌شوند.
لایا در این دنیای بی‌رحم همراه پدربزرگ و مادربزرگ و برادر بزرگ‌ترش در محله‌ای فقیرنشین زندگی می‌کند. آن‌ها پیرو امپراتوری هستند چون می‌دانند چه بلایی سر مبارزه‌طلب‌ها می‌آید.
ولی وقتی برادر لایا به اتهام خیانت بازداشت می‌شود، لایا مجبور می‌شود تصمیم مهمی بگیرد. او در ازای کمک به شورشی‌هایی که قول نجات برادرش را می‌دهند، زندگی‌اش را به خطر می‌اندازد تا در بزرگ‌ترین آکادمی نظامی امپراتوری جاسوسی کند.
در آنجا با الایس آشنا می‌شود، سربازی که سعی دارد از بی‌رحمایی‌هایی که برای آن آموزش می‌بیند فرار کند.
لایا و الایس خیلی زود می‌فهمند سرنوشتشان در هم گره خورده و انتخاب‌هایشان سرنوشت امپراتوری را تا ابد تغییر خواهد داد. ولی آیا می‌توانند با تقدیرشان بجنگند؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

اینفوگرافیک کتاب اخگری در خاکستر

معرفی کتاب اخگری در خاکستر اثر صبا طاهر

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

اخگری در خاکستر از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

اخگری در خاکستر از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب اخگری در خاکستر از آن خود کرده است:

● نامزد جایزۀ بهترین رمان فانتزی و علمی-تخیلی گودریدز در سال 2015
● نامزد جایزهٔ بهترین کتاب نوجوانان میلواکی در سال 2016
● برندهٔ جوایز برگزیدهٔ مردم برای بهترین کتاب فانتزی در سال 2016
● نامزد جایزهٔ‌ دیوید جمل مورنینگ استار
● نامزد جایزهٔ شورای کتاب برای بهترین رمان اول در سال 2018
● نامزد جایزهٔ لینکن وارد برای بهترین رمان در سال 2018
● نامزد جایزهٔ‌ کتاب نوجوان اِورگرین برای بهترین کتاب نوجوانان
● نامزد دریافت جایزهٔ ماگنولیا در سال 2018

معرفی رمان اخگری در خاکستر:

اخگری در خاکستر جلد اول مجموعه‌ای عاشقانه و فانتزی اثر صبا طاهر نویسندهٔ آمریکایی است که اولین‌بار در سال 2015 منتشر شد. داستان این رمان در یک دنیای فانتزی می‌گذرد که با الهام از دنیای روم باستان خلق شده است. نویسنده از دختری به نام لایا می‌گوید که برای شورشیان علیه امپراتوری حاکم در ازای نجات جان برادر اسیرش، جاسوسی می‌کند و پسری به نام الایس که در تلاش برای رهایی خود از امپراتوری است. این رمان به صورت اول شخص روایت شده و بین شخصیت‌های لایا و الایس در رفت‌وآمد است. جلد دوم این کتاب با عنوان «مشعلی در برابر شب» در سال 2016، جلد سوم‌ آن با عنوان «مرگ پشت دروازه» در سال 2018 و جلد چهارم آن با عنوان «آسمان پس از توفان» در سال 2018 منتشر شدند. جلد پنجم این رمان با عنوان «آسمانی فراتر از طوفان» در سال 2020 منتشر شد. اخگری در خاکستر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز و یواِس‌اِی تودی در سال 2015 بود.

واکنش‌های جهانی به رمان اخگری در خاکستر:

«این رمان یادآوری دلخراش و دلهره‌آور از معنای انسان بودن است ـ  و این‌که چگونه شعله امید در میان ظلم و ترس روشن می‌شود.» - واشنگتن پست

«اخگری در خاکستر خوانندگانش را به دنیایی سوق می‌دهد که با خشونت، ظلم و ستم خدشه‌دار شده است اما این کار را با نثر ساده‌ای انجام می‌دهد که لحظات زیبایی را به تصویر می‌کشد. پیچیدگی‌های داستان اخگر را به رمانی ارزشمند تبدیل کرده‌اند و مانند شخصیت‌هایش آن را منحصربه‌فرد می‌کند.» - نیویورک تایمز ریویوز

«اخگری در خاکستر ترکیبی از کتاب‌های «بازی‌های گرسنگی» و «بازی تاج و تخت» است که چاشنی داستان‌های رومئو و ژولیت نیز به آن اضافه شده است.» - هالیوود ریپورتر

 «یک چیز را می‌توانم با اطمینان بگویم: این کتابی‌ست که نمی‌توانید آن را یک لحظه زمین بگذارید. لحظه‌ای فرا می‌رسد که واقعاً نمی‌توانید دست از خواندن آن بکشید. صبا طاهر نویسنده‌ای قوی است اما بیش از همه یک داستان‌سرای عالی است.» - هافینگتون پست

«اولین اثر ماهرانه و بسیار خواندنی طاهر بین دو دیدگاه بسیار متفاوت در یک دنیای وحشیانه روایت می‌شود و هر دو در تضاد عمیقی با هم به‌سر می‌برند. داستانی مملو از دسیسه‌های سیاسی و نیروهای ماوراءالطبیعی. تنش واقعی از تماشای تلاش الایس و لایا که ناشی از وفاداری زیاد آن‌هاست به شما دست می‌دهد.» - پابلشرز ویکلی

«صبا طاهر با اخگری در خاکستر، نور را در تاریکی، امید را در دنیای ناامیدی و روح انسانی را در مواقع سخت به تصویر کشیده است و نشان می‌دهد چطور روح انسان می‌تواند در سختی‌ها به عظمت برسد.» - برندون سندرسون، نویسندهٔ کتاب مه‌زاد

چرا باید رمان اخگری در خاکستر را بخوانیم؟

صبا طاهر در این رمان خواندنی دنیای دیستوپیایی را به تصویر کشیده است که شخصیت‌های آن به شما شجاعت، فداکاری و گذشت را یاد می‌دهند. اگر به رمان‌های فانتزی علاقه دارید خواندنِ این رمان جذاب را از دست ندهید.

جملات درخشانی از کتاب اخگری در خاکستر:

«برادر بزرگم در تاریکی قبل از سپیده‌دم به خانه می‌آید، زمانی که حتی ارواح هم استراحت می‌کنند. بوی فولاد و زغال‌سنگ و کوره می‌دهد. بوی دشمن می‌دهد. بدن لاغرش را تا می‌کند و از پنجره عبور می‌‌دهد و پاهای برهنه‌اش روی بوریاها بی‌صداست. باد داغ بیابانی پشت سرش به داخل اتاق می‌وزد و پرده‌های شل‌وول را به خش‌خش وامی‌دارد. دفتر طراحی‌اش روی زمین می‌افتد و او آن‌قدر سریع آن را با پایش به زیر تختش هل می‌دهد که انگار مار است. کجا بودی، دارین؟ در سرم شجاعت پرسیدن این سؤال را دارم و دارین آن‌قدر به من اعتماد دارد که جوابم را بدهد. چرا همه‌اش غیبت می‌زنه؟ چرا، وقتی بابابزرگ‌ و مامان بزرگ بهت احتیاج دارن؟ وقتی من بهت احتیاج دارم؟ تقریبا دو سال است که هر شب دوست داشته‌ام این سؤال را بپرسم. هر شب شجاعتش را پیدا نکرده‌ام. فقط یک برادر برایم باقی مانده. نمی‌خواهم مرا هم مثل بقیه محرم خود نداند. ولی امشب فرق می‌کند. می‌دانم در دفتر طراحی‌اش چی کشیده. می‌دانم چه مفهومی دارد. «نباید بیدار باشی.» زمزمهٔ دارین مرا از افکارم بیرون می‌کشد. حس ششم گربه‌ها را دربارهٔ تله دارد... این را از مادرمان به ارث برده. درحالی‌که چراغ را روشن می‌کند، در تختم می‌نشینم. فایده‌این دارد خود را به خواب بزنم.»

«فراری قبل از سپیده‌دم خواهد مرد. ردپاهایش مانند یک آهوی زخمی به‌صورت زیگزاگی در گردوخاک سردابه‌های سِرا باقی مانده است. تونل‌ها او را از پا درآورده‌اند. هوای داغ این پایین بیش از حد سنگین است، بوی مرگ و گندیدگی بیش از حد نزدیک است. زمانی که ردپاها را می‌بینم، یک ساعت از به جاماندنشان گذشته. حرامزادهٔ بیچاره، نگهبان‌ها اکنون ردش را زده‌اند. اگر شانس بیاورد، در تعقیب و گریز خواهد مرد. اگر نیاورد... درباره‌اش فکر نکن. کوله‌پشتی رو قایم کن. از اینجا برو بیرون. درحالی‌که کوله‌پشتی‌ای پر از غذا و آب را داخل دخمه‌ای در دیوار فرو می‌کنم، صدای قرچ‌قرچ جمجمه‌ها را می‌شنوم. هِلین اگر می‌دید چه رفتاری با مرده‌ها دارم، دمار از روزگارم درمی‌آورد. ولی خب، اگر هلین بفهمد چرا در درجهٔ اول این پایین هستم، بی‌حرمتی به مرده‌ها حداقلِ شکایت‌هایش خواهد بود. نمی‌فهمد. نه تا وقتی که دیر شده. عذاب‌وجدان می‌گیرم، ولی آن را از خود دور می‌‌کنم. هلین قوی‌‌ترین کسی است که می‌شناسم. بدون من مشکلی برایش پیش نخواهد آمد. حس می‌کنم برای صدمین بار از بالای شانه به عقب نگاه می‌کنم. تونل ساکت است. فراری، سربازها را به جهت مخالف کشانده. ولی امنیت توهمی است که می‌دانم هرگز نباید به آن اعتماد کنم. سرعت عمل به خرج می‌دهم و استخوان‌ها را جلوی دخمه روی هم تلنبار می‌کنم تا ردپایم را بپوشانم.»

«خیابان‌های شلوغ و بازارهای خاک‌گرفتهٔ محلهٔ دانشمندها مانند منظره‌ای از یک کابوس به‌سرعت از کنارم می‌گذرند. با هر قدمی که برمی‌دارم، بخشی از مغزم سرم فریاد می‌کشد که باید در جایم بچرخم، برگردم، به دارین کمک کنم. با هر قدمی که برمی‌‌دارم احتمالش کمتر می‌شود، تا زمانی که دیگر حتی یک احتمال نیست، تا زمانی که تنها کلمه‌ای که می‌‌توانم به آن فکر کنم فرار است. سربازها دنبالم می‌آیند، ولی من در بین خانه‌های خشتی کوچک محله بزرگ شده‌ام و خیلی سریع تعقیب‌کنندگانم را گم می‌کنم. سپیده می‌دمد و دویدنِ وحشت‌زده‌ام به قدم‌هایی لرزان تبدیل می‌شود و از کوچه‌ای به کوچهٔ دیگر می‌روم. کجا باید بروم؟ چه کار باید بکنم؟ به نقشه احتیاج دارم، ولی نمی‌دانم باید از کجا شروع کنم. چه کسی می‌تواند به من کمک کند یا آرامم کند؟ همسایه‌هایم از ترس جانشان مرا از خود خواهند راند. خانواده‌ام یا مرده‌اند، یا زندانی شده‌اند. بهترین دوستم زارا سال گذشته در حمله‌ای ناپدید شد و دوستان دیگرم هم مشکلات خودشان را دارند. تنهایم. درحالی‌که خورشید در آسمان بالا می‌رود، خود را در ساختمانی خالی در اعماق قدیمی‌ترین بخش محله می‌یابم. سازهٔ از هم پاشیده‌اش مانند حیوانی زخمی وسط هزارتویی از خانه‌های فرسوده، قوز کرده. بوی گند فضولات در هوا پیچیده.»

خلاصهٔ رمان اخگری در خاکستر:

دختری دانشمند به نام لایا تحت امپراتوریِ ظالم مارشال با پدربزرگ و مادربزرگ و برادرش دارین در شهر سِرا زندگی می‌کند. نخبگان مارشال حالا دانشمندان را شهروندان درجه دوم می‌دانند و همین زندگی را برای آن‌ها مشکل کرده است. تا این‌‌که نیروهای مارشال دارین را دستگیر کرده و او را متهم به شورش ضد نیروهای امپراتوری می‌کنند. لایا از گروه ضد امپراتوری به نام «مقاومت» کمک می‌گیرد و موافقت می‌کند که اگر به او کمک کنند برادرش را از زندان آزاد کند، برای آن‌ها از یک مدرسهٔ نظامی بدنام جاسوسی کند. در این مدرسهٔ نظامی که نامش «بلک کلیف» است، لایا با دانش‌آموزی به نام الایس آشنا می‌شود. او به همراه بهترین دوستش هلن و دو رقیبش مارکوس و زَک، برای شرکت در آزمون‌هایی انتخاب می‌شود؛ آزمون‌هایی که مشخص می‌کنند فرمانروای بعدی امپراتوری کیست. اما الایس تمایلی به شرکت در آزمون یا حاکم شدن ندارد. او می‌خواهد از امپراتوری فرار کند. زمانی که الایس با لایا آشنا می‌شود، آن دو متوجه می‌شوند که سرنوشت‌شان بیشتر از‌ آن چیزی که تصور می‌کردند درهم تنیده شده است.

اگر از خواندن کتاب اخگری در خاکستر لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب ابزار فانی اثر کاساندرا کلر نویسندهٔ ایرانی-آمریکایی است. این مجموعه داستان شش جلدی، داستان دختری به نام کلاری است که پس از ربوده شدن مادرش متوجه می‌شود که دنیای جادویی و شکارچیانی وجود دارند که با موجودات پلید مبارزه می‌کنند و به آن‌ها شکارچیان سایه می‌گویند و خودش نیز یکی از شکارچیان سایه است.

• کتاب خردم کُن اثر طاهره مافی نویسندهٔ ایرانی-آمریکایی و جلد اول از مجموعه داستان‌های خُردم کن است. این کتاب داستان دنیایی دیستوپیایی است که در آن جامعه از هم جدا افتاده و یک دولت دیکتاتوری کنترل آن را برعهده گرفته است. داستان این کتاب حول محور دختری به نام جولیت می‌گردد که قدرتی مرگبار دارد و هدف این دولت قرار می‌گیرد.

دربارۀ صبا طاهر: رمان‌نویس آمریکایی

اخگري در خاکستر

صبا طاهر رمان‌نویس آمریکایی است که در صحرای موهاری در کالیفرنیا با والدین و دو برادر بزرگ‌ترش بزرگ شد. پدر و مادرش قبل از ساکن‌شدن در ایالات متحده، از پاکستان به بریتانیا مهاجرت کرده ‌بودند. او به دانشگاه یو‌سی‌اِل‌اِی رفت و در این مدت در مجلهٔ واشنگتن پست مشغول به کار شد. پس از فارغ‌التحصیلی، به‌عنوان ویراستار با این مجله همکاری کرد و در حال حاضر در منطقهٔ خلیج سانفرانسیسکو زندگی می‌کند. مجموعهٔ‌ اخگری در خاکستر، مجموعه‌ای فانتزی از این نویسنده است که جلد اول آن با عنوان «اخگری در خاکستر» پرفروش‌ترین کتاب‌ نیویورک تایمز شد. دو رمانِ این نویسنده با عنوان «اخگری در خاکستر» و «مشعلی در برابر شب» در فهرست 100 کتاب برتر فانتزی مجلهٔ تایم در سال 2020 قرار گرفتند. در سال 2020 رمان دیگرش با عنوان «تمام خشم من» برندهٔ جایزهٔ کتاب بوستون گلوب ـ هورن در سال 2022، جایزهٔ کتاب ملی برای نوجوانان و جایزهٔ «مایکل ال پرینتز» شد. همچنین نقدها و مقالات مختلفی از صبا طاهر در مجلاتی همچون نیویورک تایمز، واشنگتن پست و واکس منتشر شده است. 

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • پاسخ به نظر

    این کتاب دراماتیک‌ترین و پرتنش‌ترین کتابی بود که به عمرم خوندم. شخصیت‌ها ناامید میشن، زمین می‌خورن، حتی نزدیکه تسلیم بشن ولی باز هم دست از تلاش نمی‌کشن. چاپ کتاب مجازی واقعاً زیباست.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • پاسخ به نظر

    از کتاب‌های موردعلاقه‌ام این کتاب خیلی منحصربه‌فرده و درست مانند اکثر فانتزی‌های حماسی، حس می‌کنید توی دنیای شوالیه‌ها و شاه آرتور زندگی می‌کنید. این کتاب مملو از اسطوره‌ها، مسابقه‌ها و مبارزاته.

  • تصویر کاربر

    • آیلین شیخ
    • پاسخ به نظر

    میدان نبرد عبادتگاه من است. جمله‌ای را که پدربزرگم در روز ملاقاتمان، وقتی شش ساله بودم، به من یاد داد، در ذهنم تکرار می‌کنم. پدربزرگ می‌گوید این جمله مانند سنگی که تیغهٔ شمشیری را تیز می‌کند، ذهن را تیز می‌کند. نوک شمشیر کشیشم است. رقص مرگ، دعایم است. ضربهٔ مرگبار، آزادی‌بخشم است.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (3)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • 0

    دلیل اینکه دانشمندها پانصد سال پیش تحت حملهٔ مارشال‌ها کمر خم کردند این بود که شمشیرهایمان در برخورد با فولاد برتر آن‌ها می‌شکست. از آن زمان، هیچ‌چیزی از صنعت فولاد یاد نگرفته‌ایم. مارشال‌ها مانند زراندوزی که طلاهایش را اندوخته می‌کند، رازهایشان را پیش خودشان نگه می‌دارند.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • 0

    دلم‌ می‌خواهد حرفش را باور کنم، ولی ترسم موجی است که قوزک پاهایم را محکم می‌گیرد و مرا پایین می‌کشد. به یاد زوجی می‌افتم که در مجاورتمان زندگی می‌کردند سه هفتهٔ یش به آن‌ها حمله شد، به زندان افتادند و به‌عنوان برده فروخته شدند. مارشال‌ها گفتند آن‌ها قاچاقچی کتاب بودند.

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • 0

    به ده جهنم قسم، دوست ندارم این را بشنوم. دوست ندارم بهانه‌هایش را بشنوم. می‌گوید «چیزی که تو دیدی خطرناکه. نباید به کسی بگی. هرگز. فقط زندگی من به خطر نمیفته. کسای دیگه‌ای هستن...»

عیدی