نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر تندیس منتشر کرد:
جنی در تمام زندگیاش آرزوی زندگی در جایی دیگر را داشت. او که با مشقت در یک دباغی کار میکند، از زندگی ترسناک در شهر بندری دورک و مراقبت از خواهر کوچکترش زوسا خسته است. البته تا زمانی که هتل مگنیفیک به شهر میآید. این هتل نه تنها به خاطر افسونهای عجیب و غریبش مشهور است، بلکه به خاطر تواناییاش در سفر کردن هم افسانهای است. هتل هر روز صبح در مقصدی متفاوت ظاهر میشود. با اینکه جنی و زوسا از پس پرداخت هزینههای گزاف مهمان هتل بودن برنمیآیند. اما میتوانند در مصاحبه پیوستن به کارکنانش شرکت کنند و به زودی راهی بزرگترین ماجراجویی زندگی خود شوند. اما زمانی که جنی پا به هتل میگذارد، به سرعت متوجه میشود که قراردادهای آنها فسخناپذیر است و هتل زیر زرقوبرق شگفتانگیزش، اسرار هولناکی را پنهان کرده است.
جنی با دربان خوشتیپ هتل به اسم بل متحد میشود و مأموریتی را آغاز میکند تا راز جادوی مخوف قلب هتل را کشف کند و زوسا و سایر کارکنان را از ظلم و ستم ارباب بیرحم هتل نجات دهد. برای موفقیت باید هر چیزی را که دوست دارد به خطر بیندازد. اما شکست به معنای سرنوشتی بسیار هولناکتر از برنگشتن به خانه است...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
هتل مگنیفیک از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.
هتل مگنیفیک از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
• بهترین کتاب سال نوجوانان آمازون در سال 2022
• بهترین کتاب کایرکاس ریویوز در سال 2022
• برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب علمی-تخیلی و فانتزی گودریدز برای نوجوانان در 2022
هتل مگنیفیک رمانی فانتزی اثر امیلی جی. تیلور نویسندهٔ آمریکایی است که در سال 2022 منتشر شد. این کتاب پس از انتشار پرفروشترین رمان نیویورک تایمز شد و نویسنده در آن داستان جنی را تعریف کرده است؛ دختری هفدهساله که رازهای عجیب و باورنکردنیای را دربارهٔ هتلی افسانهای به نام هتل مگنیفیک کشف میکند.
«هتل مگنیفیک شما را به دنیایی مجلل و پر زرقوبرق و پُر از اسرار و جادو میکشاند و محسورتان میکند. این کتاب بسیار مناسب طرفداران کتابهای کاراوال و سیرک شبانه است.» - ارین آر. کریگ، نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز
«یک کتاب خواندنی و شگفتانگیز برای هر کسی که به دنبال کمی جادو است.» - کایرکاس ریویوز
«جهانسازیِ خلاقانه و شخصیتهای پیچیده و احساسی و طرح پُر پیچوخم تیلور شما را مجذوب میکند. اتفاقات مختلف این کتاب همراه با کمی داستانهای رمانتیک شما را به داستانی جذاب میکشاند.» - پابلیشرز ویکلی
«این اولین رمان تأثیرگذاری است که وقایع آن در فرانسه میگذرد. سطح جزئیات کتاب بسیار جذاب است و لمس شوم اسرار هتل خوانندگان را به شدت جذب میکند.» - بوکلیست
«در هتل مگنیفیک، امیلی جی. تیلور دنیایی خیرهکننده و تاریک خلق کرده است. بهطوری که خوانندگان دوست ندارند به صفحهٔ پایانی کتاب برسند.» - لورا سباستین، نویسنده
تیلور دنیای مجلل و پرزق و برقی خلق کرده است و در این کتاب شما را به دنیایی پُر رمزوراز خواهد بُرد. اگر به داستانهای جادویی و ماجراجویانه علاقه دارید و دوست دارید وارد دنیایی تخیلی و شگفتانگیز شوید، این کتاب را بخوانید. کتاب هتل مگنیفیک مانند جواهری میان کتابهای فانتزی میدرخشد.
«اغلب پیش از اینکه خواهرم را ببینم، صدایش را میشنیدم و امشب هم از این قاعده مستثنی نبود. صدای لطیف زوسا از پنجرهٔ باز خوابگاه بزیی طنینانداز شد، خیلی شبیه صدای مادر بود، لااقل تا وقتی که شروع به خواندن سرودی مبتذل، در وصف مقایسهٔ بدن مردان با یک میوهٔ خاص، کرد. بیتوجه به باقی همخوابگاهیها داخل رفتم. دو تا از دخترهای کوچک وانمود میکردند که با همراهان رقصی نامرئی، میرقصند، اما تمام نگاههای دیگر به خواهرم دوخته شده بود. به بااستعدادترین دختر حاضر در اتاق. دختران خاصی در خوابگاه بزیی اتاق اجاره میکردند. دخترانی که تقریباً همهشان شغلهایی داشتند که با بددهانی رابطهٔ مستقیم داشت: بدوبیراههایی که در خانه، به عنوان شیفت دوم، به همدیگر میدادند؛ کارگران کارخانهها، کارگران روغنکشی یا هر شغلی با دستمزد کم در ویوکوئی، که همان اسکلههای قدیمی دورک بود. من در دباغی فریلاک کار میکردم، جایی که زنها دور خمرههای زاج سفید و دیگهای رنگ جمع میشدند. اما زوسا فرق داشت.»
«دخترها دور ما جمع و روی روزنامه خم شدند. جوهر بنفش، مثل شقایقهای خونین آلیگنی یا لعلهای مخملین صیقلیافته، تپنده بودند. آدرسی داده نشده بود. هتل افسانهای نیازی به آدرس دادن نداشت. هر یک دهه، یا کمی بیشتر، توی همان کوچهٔ قدیمی در مرکزشهر ظاهر میشد. احتمالاً الان کل مردم شهر آنجا بودند و مانند احمقها منتظر فرصتی بودند تا در آن ـ اقامت گزینند. سالها پیش، آخرینباری که این هتل ظاهر شد، اکثر دعوتنامهها را از قبل فقط به ثروتمندترین شهروندان تحویل دادند. سپس روز ورود چند دعوتنامهٔ گرانبها به افراد تصادفی در بین جمعیت هدیه داده شد. مدیرهٔ ما، یعنی مینِت بزیی هم یکی از آن معدود خوششانسها بود. آن نیمهشب، مهمانان وارد هتل شده و به همراه ساختمان ناپدید شده بودند. آنطور که میگویند، دو هفته بعد برمیگردند و ناگهان از ناکجا در همان کوچه ظاهر میشوند. انگشتانم در هم پیچیدند و تصور کردم که مهروموم دعوتنامهٔ خودم را باز میکنم. اما حتی اگر اینقدر خوششانس بودیم که یکی از این دعوتنامهها را ببریم، باز هم باید هزینهٔ اتاق را پرداخت میکردم ـ و آن اتاقها ارزان نبودند.»
«حیف که راهی برای فهمیدن اینکه آیا شایعات درستند یا نه، وجود نداشت. مهمانان هنگام خروج با امضایی تمام خاطرات خود را همانجا میگذاشتند. علاوه بر چمدانها تنها چیزی که مهمانها با خود میآوردند، احساس شادی ویرانگر و شدیدی بود. بزیی یکبار اعتراف کرده بود آروارهاش از آن همه لبخندزدن درد گرفته بود. با کنجکاوی نگاهی به بزیی انداختم. چشمانش مهآلود شده بود. انگار برگشتن هتل به نوعی جرقهٔ خاطرهای را برایش زده بود. دهانم را باز کردم تا سؤالی بپرسم که زوسا خودش را جلوی من کشید. «تا حالا مدیرش رو دیدی؟» مدیر هتل مالک آنجا بود و به اندازهٔ خود هتل شهرت داشت. بزیی خودپسندانه سری تکان داد. «هتل زمانی اومد که من زیبا و جوان بودم. مدیرش هم درخشانترین لبخندی رو داشت که تا حالا دیدم. لبخند خوشامدگویی به جمعیت زد و سلام کرد. بعد هم یه کل از هوا ظاهر کرد و به سمتم پرت کرد.» حرکتی کرد که انگار دارد غنچهٔ کوچکی را در هوا میگیرد «اون گل بویی شبیه پای بلوبری میداد و بعد هم بین انگشتهام به هیچ تبدیل شد. بیش از یک دهه گذشت تا اینکه هتل دوباره اومد و وقتی اومد مدیرش دقیقاً همون شکلی بود.»»
هتل مگنیفیک داستانی از شخصیتهای مختلف است. داستان حول محور جنی میچرخد، دختری هفده ساله که با خواهر سیزدهسالهاش زوسا زندگی میکند و در پی خواهرش مجبور میشود قدم به هتل مگنیفیک بگذارد. داستان ابتدا با ماجراهای جنی و زوسا شروع میشود و نویسنده به ارتباط بین این دو خواهر اشاره میکند. خط داستانی و جادویی که نویسنده خلق کرده تنها حول محور هتل و جنی نمیچرخد، بلکه شامل کشورهایی تخیلی میشود که هتل هر شب به آنها سفر میکند. داستان از هتل افسانهای مگنیفیک شروع میشود که پس از یک دهه تنها برای یک شب ظاهر شده است و دو خواهر تلاش میکنند شغلی در این هتل پیدا کنند. جنی همیشه مراقبت خواهر کوچکترش زوسا است چون او تنها عضو خانوادهای است که برایش باقی مانده. آن دو مادرشان را چند سال پیش از دست دادند. جنی دلش میخواهد به وطنش برگردد ولی برای سفر به آنجا نیاز به پول دارند. هتل مگنیفیک در نزدیکی آنها توقف کرده است و جنی، زوسا را راضی میکند تا برای مصاحبه به آنجا بروند. اما این هتل اسرار زیادی دارد و به محض آنکه آن دو به نیروهای هتل میپیوندند از هم جدا میشوند. جنی هر کاری میکند تا دوباره خواهرش را پیدا کند ولی زمانی که دوباره خواهرش را پیدا میکند از نحوهٔ رفتار با زوسا وحشتزده میشود. ظاهراً چیزی شوم و خطرناک در این هتل جادویی در جریان است و جنی میفهمد خودش و زوسا را درگیر ماجراهایی خطرناک کرده است. چه کسی هتل مگنیفیک را اداره میکند؟ و آیا جنی میتواند قبل از آنکه اتفاق بدی بیفتد خواهرش و دوستانش را از این هتل نجات بدهد؟
• کتاب سیرک شبانه رمان فانتزی ـ تاریخی اثر ارین مورگنشترن نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب پس از انتشار جایزهٔ سالانهٔ لوکوس برای بهترین رمان اول را دریافت کرد. داستان این کتاب یک سیرک شبانه است که بدون هشدار از راه میرسد. اما در پشت صحنهٔ آن رقابت شدیدی در جریان است و در این کتاب داستان دوئل بین دو شعبدهباز جوان به نامهای سلیا و مارکو را میخوانید.
• کتاب سنگدل رمانی فانتزی اثر مریسا مایر است. این کتاب در واقع پیشدرآمدی بر کتاب کلاسیک آلیس در سرزمین عجایب است و نویسنده در آن به داستان شخصیت شرور کتاب آلیس یعنی ملکۀ قلبها پرداخته است. داستان کتاب مربوط به مدتها قبل از تبدیل شدن این دختر به ملکۀ وحشت سرزمین عجایب است. چه بر سر این دختر آمد که تبدیل به چنین شخصیت شروری شد؟
• کتاب سایههای میان ما رمانی فانتزی و عاشقانه اثر تریشا لونسلر نویسندهٔ آمریکایی است. نویسنده در این رمان داستان پادشاهی را روایت کرده که سایههایی او را احاطه کردهاند، هیچکس حق ندارد به پادشاه نزدیک شود و او را لمس کند وگرنه کشته خواهد شد. در این میان دختری به نام آلساندرا سعی دارد با اغوای پادشاه، با او ازدواج کند، ملکه شود و بعد با کشتن پادشاه سایهها به قدرت برسد.
امیلی جی. تیلور در کالیفرنیا به دنیا آمده و بزرگ شده است. او در چهار ایالت و دو قاره زندگی کرده و بنابراین ماجراجوییهای زیادی را پشت سر گذاشته است. او در حال حاضر بهعنوان کارگردان خلاق در مینیاپولیس کار میکند. او پرفروشترین نویسندهٔ نیویورک تایمز است و با نوشتن کتاب «هتل مگنیفیک» به شهرت رسید.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب قشنگی بود ولی شخصیت اصلی دختر زیادی رو اعصاب بود. در کل اگه کاراوال و سیرک شبانه رو دوست داشتید بهتون این کتاب رو پیشنهاد میکنم