نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نون منتشر کرد:
بازیهای میراث با افشاگری تکان دهندهای به پایان رسید، و حالا ایوری گرمبز، وارث جدید، باید همه اطلاعاتش را یک پارچه کند و مردی را پیدا کند که ممکن است جواب همه پرسشهایش را داشته باشد… از جمله یافتن علت تصمیم توبیاس هاثورن که چرا تمام ثروتش را به جای دخترها و نوههای خودش، برای ایوریریال یک غریبه به تمام معنا گذاشته است.
به لطف آزمایش دی انای، ایوری میداند که از نظر ژنتیکی از خانوادهها ثورن نیست ولی سرنخهایی که به ارتباطی عمیقتر به خانواده اشاره دارند بیش از حد تصورش افزایش مییابند. هر چه معما بزرگتر و ماجرا پیچیدهتر میشود گریسون و جیمسون نوههای مرموز و جذاب هاثورن، ایوری را بیشتر به جهات متفاوتی میکشانند. به علاوه در هر گوشهای تهدیدی وجود دارد و دشمنانی پدیدار میشوند که برای حذف ایوری به هر صورتی که لازم میدانند، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
ارثیه هاثورن، با پویایی پیوسته، سبک زندگی کمال گرایانه، دسیسههای خانوادگی، عاشقانههای پرشور و میلیاردها دلاری که معلوم نیست چه بر سرشان میآید، طرفداران جنیفر لین بارنز و خوانندگان جدید را به هیجان خواهد آورد.
جنیفر لین بارنز، بیش از بیست کتاب مشهور در کارنامه خود دارد. او دانش آموخته فول برایت با مدارک عالی در روان شناسی، روان پزشکی و علوم شناختی است. بارنز مدرک دکتری خود را از دانشگاه ییل دریافت کرده است و در حال حاضر استاد روان شناسی و نویسندگی حرفهای در دانشگاه اوکلاهماست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ارثیهٔ هاثورن از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
ارثیهٔ هاثورن از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
● کتاب پرفروش نیویورک تایمز و ایندیپندنت
● نامزد جایزهٔ ادگار برای بهترین داستان معمایی
● فینالیست جایزهٔ منتخب گودریدز در سال 2021
● بهترین کتاب سالِ کتابخانهٔ عمومی نیویورک، پابلیشرز ویکلی و کرکاس ریویو
● یکی از صد کتاب برتر آمازون در سال 2020
جنیفر لین بارنز نویسنده و روانشناس آمریکایی است که با نوشتن مجموعهٔ سه جلدی «بازیهای میراث» به شهرت رسید. میراث هاثورن دومین جلد از این مجموعهٔ پرفروش است که در سال 2021 منتشر شد. بارنز داستان دختری به نام ایوری گرامبز را روایت میکند که پس از فوت مادرش بر اثر بیماری، دیگر چیزی برایش باقی نمیماند. او تنها یک خواهر دارد، اما به دلیل رابطهٔ اشتباه خواهرش مجبور میشود روزگارش را در صندلی عقب ماشینش بگذراند. او که حالا تنها هدفش به پایان رساندن دبیرستان است، با فوت ثروتمند مشهور توبیاس هاثورن و ارث و میراثی که برایش باقیمانده زندگیاش زیرورو میشود. حالا در جلد دوم این کتاب، ایوری گرامبز باید حقیقتی را که پشت میراث توبیاس هاثورن وجود دارد کشف کند و از تهدیدات دشمنانی که برای حذف او یک لحظه نیز متوقف نمیشوند جان سالم بدر ببرد.
«دسیسه، ثروت و عشق در رمان نفسگیر ارثیهٔ هاثورن بهوفور یافت میشود. این مجموعهٔ پرفروش، رضایت طرفداران هالی جکسون را جلب میکند.» - پابلیشرز ویکلی
«بارنز استاد معما و پایانهای غیرمنتظره است. بازیهای میراث مفرحترین مجموعهای بود که در تمام سال خواندهام.» - ای لاکهارت
«رمانی با نگارشی دقیق، تیزبینانه و عالی برای هر خوانندهای که بهدنبال تعلیق، روابط عاشقانه و افسون باشید... کتابی مفرح با روندی سریع.» - اسالجی
«ترکیبی هیجانانگیز از اسرار خانوادگی، عاشقانههای ممنوع و شکار گنج در دنیای مرموز میلیادرهای تگزاس. پیچوتابهای بیوقفهٔ این کتاب باعث میشود تا آخرین صفحه مجبور بشوید حدسهای مختلفی بزنید.» - کاترین مکگی، نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز
«بخشی از این کتاب مانند بازی وستینگ است و بخشی مانند کتابِ ما دروغگو بودیم و کتابی کاملاً سرگرم کننده.» - کایرکاس ریویوز
«کتابی با رمزورازهای پیچیده و حقههای فراوان. خواندن این کتاب را به همهٔ کسانی که طرفداران داستانهای معمایی هستند توصیه میکنم.» - بوکلیست
یک داستان هیجانانگیز که زمین گذاشتنش غیرممکن است. داستانی با خطرات مرگبار، پیچشهای غیرقابلپیشبینی و رازهای غافلگیرکننده. اگر به رمانهای معمایی علاقه دارید خواندن این کتاب را از دست ندهید. پیش از خواندن این رمان، باید جلد اول آن را بخوانید.
«این روزها، از کمتر چیزی مطمئن بودم. سه هفته پیش، یک آدم عادی بودم، بهسختی زندگیام را میگذراندم، نومیدانه سعی داشتم از دبیرستان جان سالم به در ببرم، بورسیه بگیرم و بروم. بعد یکباره، خبری دریافت کردم که یکی از ثروتمندترین مردان کشور مرده و نام مرا در وصیتنامهاش آورده. توبیاس هاثورن میلیاردها پول برایم گذاشته بود، تقریباً تمام ثروتش را... و من هیچ نمیدانستم چرا. من و جیمسون دو هفته را صرف کشف معماها و سرنخهایی کردم که پیرمرد باقی گذاشته بود. چرا من؟ بهخاطر اسمم. بهخاطر روز به دنیا آمدنم. بهخاطر اینکه توبیاس هاثورن قمار بعیدی کرده بود که من، بهنوعی، خانوادهٔ از هم گسستهاش را به هم میرسانم. یا دستکم این نتیجهای بود که آخرین بازی پیرمرد باعث شده بود باور داشته باشیم. با لحن محکمی به جیمسون گفتم: «مطمئنم. توبی زندهست. و اگه پدربزرگت این رو میدونست، و میدونم اگرِ خیلی بزرگیه، پس باید فرض کنیم یا برای این من رو انتخاب کرده که توبی رو میشناختم یا بهنوعی از اول نقشهٔ به هم رسوندن ما هم کار خودش بوده.» موضوعی بود که دربارهٔ توبیاس هاثورن، میلیاردر مرحوم، فهمیده بودم. اینکه قادر بود تقریباً هر چیزی را برنامهریزی و هدایت کند و تقریباً هر کسی را بازی بدهد. عاشق چیستان، معما و بازی بود.»
«با شروع شرطبندیمان، جیمسون در یک جهت تونلها راه افتاد و من به جهت دیگر رفتم. عمارت هاثورن آنقدر بزرگ، وسیع و عظیم بود که حتی بعد از سه هفته، هنوز تمامش را ندیده بودم. ممکن بود یک نفر سالها برای اکتشاف اینجا وقت بگذارد و باز هم تمام سوراخسنبهها، تمام راهروهای مخفی و تمام محفظههای پنهانش را نشناسد ـ و اینها بدون احتساب تونلهای زیرزمینی بود. از شانس خوبم، من سریع یاد میگرفتم. از زیر بخش ورزشگاه میانبر زدم و به تونلی رفتم که زیر اتاق موسیقی میرفت. از زیر آفتابخانه گذشتم و بعد، از پلکانی مخفی بالا رفتم و وارد اتاق بزرگ شدم؛ و نَش هاثورن را دیدم که بیخیال به شومینهاش سنگی تکیه داده بود. منتظر بود. «هی، بچه.» نَش با دیدن من که ظاهراً از غیب ظاهر شده بودم، پلک هم نزد. در حقیقت، بزرگترین برادر هاثورن حالوهوایی داشت که انگار اگر کل عمارت هم در اطرافش فرومیریخت، فقط به همان شومینه تکیه میداد. نَش هاثورن احتمالاً برای خود مرگ هم صرفاً دستی به کلاهش میبرد و ادای احترام میکرد.»
«حس خاصی دربارهٔ نحوهای که کلمهٔ تو را گفت وجود داشت. انگار من کسی بودم. انگار اهمیت داشتم. ولی من و جیمسون قبلاً این راه را رفته بودیم. نگاهم را از او گرفتم و پرسیدم: «و باقی چیزها همهشون نکتهٔ انحرافی بودهان؟ اسمم. این حقیقت که امیلی روز تولد من مرده. معمایی که پدربزرگت برامون گذاشت... همهشون دروغ بودهان؟» جیمسون به اسم امیلی واکنشی نشان نداد. در کشاکش یک معما، هیچ چیز حواسش را پرت نمیکرد ـ حتی او. جیسمون تکرار کرد: «دروغ. یا راهنمایی غلط.» دستش را جلو آورد، رشتهای مو را از صورتم کنار زد و تکتک اعضاب بدنم در حالت هشدار قرار گرفتند. عقب پریدم. با جدیت به او گفتم: «دیگه اینجوری نگاهم نکن.» جیسمون جواب داد: «چهجوری؟» دستهایم را به سینه زدم و به او خیره شدم. «وقتی یه چیزی میخوای، دلبری میکنی.»
«وارث، دلم رو به درد آوردی.» جیسمون با پوزخند آنقدر جذاب به نظر میرسید که کسی حق نداشت اینگونه به نظر برسد. «تنها چیزی که ازت میخوام اینه که یهکم انبارههای حافظهت رو شخم بزنی. پدربزرگم کسی بود که توی چهار بُعد فکر میکرد. شاید بیشتر از یه دلیل برای انتخاب داشته. همیشه میگفت، چرا یه تیر و دو نشون، وقتی میتونی دوازده نشون رو بزنی؟» حسی در صدایش، در حالتی که هنوز به من نگاه میکرد، بود که گیر افتادن در تمام اینها را خیلی ساده میکرد. احتمالات. معما. خودش.»
ایوری گرامبز یک دختر معمولی است که تصمیم دارد آیندهای بهتر برای خود رقم بزند. برای همین فقط به دنبال درسخواندن و گرفتن یک بورسیهٔ تحصیلی است. یک روز ایوری به دفتر مدرسه فراخوانده میشود و آنجا با نوهٔ میلیاردر مشهور توبیاس هاثورن روبهرو میشود که ادعا میکند پدربزرگش تمام ثروتش را برای ایوری بر جای گذاشته است. اما ایوری حتی تابهحال با این پیرمرد ثروتمند برخورد هم نداشته است و هیچ نمیداند که ماجرا چیست و یا حتی اینکه توبیاس هاثورن کیست. در هر صورت گذشتن از چنین ثروتی کار راحتی نیست، اما ایوری برای دریافت این ارثیه باید در عمارتی پر از گذرگاه مخفی زندگی کند، جایی که هر اتاقی رمزوراز و معمای خود را دارد و باید برای بهدست آوردن این ارثیه، با نوههای توبیاس هاثورن مقابله کند که حالا یک شبه تمام ثروتی که گمان میکردند به ارث خواهند بُرد را از دست دادهاند. اگر همه چیز به ایوری نمیرسید، وارث اصلی گریسون هاثورن بود که متقاعد شده است ایوری قطعاً کلاهبردار است و تمام عزمش را جزم کرده تا این را ثابت کند. برادر گریسون، جیمسون، هم ایوری را آخرین معمای پدربزرگش میداند: معمایی پیچیده که باید حل شود. ایوری که در دنیایی از ثروت و قدرت رها شده است، حالا باید بهتنهایی با خطرات مقابله کند تا بلکه بتواند از این بازی جان سالم بدر ببرد.
میراث هاثورن درست پس از پایان بازیهای میراث آغاز میشود. ایوری و جیمسون هاثورن در تونلهای زیرزمینیِ عمارت هاثورن با هم صحبت میکنند. آنها ناامید شدهاند که نتوانستهاند معمای توبی هاثورن، کوچکترین پسر توبیاس هاثورن را حل کنند. همه فکر میکنند که او بیست سال پیش پس از یک تعطیلات فاجعهبار در جزیرهٔ خصوصی با دوستانش درگذشته است. اجساد دوستان توبی پیدا شدند اما جسد خودش هیچگاه پیدا نشد. ایوری حدسهایی دربارهٔ توبی میزند و با جیمسون شرطی دوستانه میبندد تا تشویق شوند یک بار برای همیشه پاسخ معمای توبی را پیدا کنند. اگر جیمسون این معما را حل کند، ایوری او را به دلیل قضاوتهایش حین حل معمای «جنگل سیاه» میبخشد. اگر ایوری برنده شود، جیمسون باید فراموش کند که آن دو یکدیگر را بوسیدهاند و هرگز نباید دوباره سعی کند که او را ببوسد! اما ایوری دردسرهای دیگری هم دارد، حالا که تقریباً به ثروتی هنگفت رسیده پدر علافش دست از سرش برنمیدارد و لیبی خواهر بزرگترش سعی دارد او را متقاعد کند که پدرش علاقهای به ثروت او ندارد. در مدرسه نیز ایوری با مشکلات مختلفی روبهرو میشود و حتی مردم زیر مقالههای مجلات برایش نظرات تهدیدآمیز و حتی خشونت بار میگذارند. آیا ایوری میتواند از این داستان جان سالم بدر ببرد و بالاخره معمای توبیاس هاثورن را حل کند؟
• کتاب پیمانشکن اثر پیتر سوانسون و داستان یک ماه عسل رؤیایی است که تبدیل به کابوسی برای عروس میشود. ابیگیل بسکین فکرش را هم نمیکرد که بتواند با یک میلیونر ازدواج کند. همه چیز عالی پیش میرود تا اینکه مردی رازآلود ظاهر میشود و آینده و زندگی ابیگیل را زیرورو میکند.
• کتاب هیچوقت دروغ نگو اثر معمایی و جنایی فریدا مک فادن نویسنده و مختصص آسیب مغزی است. این کتاب داستان یک زوج است که به تازگی ازدواج کردهاند و به دنبال خانهٔ رویاهایشان میگردند. زمانی که برای دیدن خانهای دورافتاده در یک طوفان گیر میافتند، تریشا اتاق مخفی و نوارهایی را پیدا میکند که صاحب قبلی خانه در آن جا گذاشته است.
• کتاب در قرنطینه اثری از سباستین فیتسک نویسندهٔ آلمانی است. این کتاب از جایی شروع میشود که میریام در یک زیرزمین مخوف که بوی خون، ادرار و ترس میدهد مجبور است از شوفاژخانه بگذرد. او به همراه پلیس آمده است تا صحنهٔ جرمی را بررسی کند که هیچکس اجازهٔ ورود به آن را ندارد و میریام نگران است که شاید مقتول دختر گمشدهٔ خودش لارا باشد.
جنیفر لین بارنز نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز است که تاکنون بیش از بیست رمان تحسینشده برای نوجوانان نوشته است. جنیفر دانشآموختهٔ فولبرایت است و با مدارک عالی از رشتههای روانشناسی، روانپزشکی و علومشناختی فارغالتحصیل شده است. او در سال 2012 مدرک دکترایش را از دانشگاه ییل دریافت کرد و هماکنون استاد روانشناسی و نویسندگی حرفهای دانشگاه اوکلاهاما است. از جمله رمانهای او میتوان به «دروغهای مصلحتی کوچک» و «رسواییهای کوچک مرگبار» اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.