نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بیدگل منتشر کرد:
تلخکامیهایی مثل سوگ، اضطراب و افسردگی شاید زیر نورِ فلسفههای کهن غربی غیرعقلانی به نظر بیایند و در نگاه روانشناسی مدرن اختلال ذهنی محسوب شوند. صنعت خودیاری هم عزم کرده تا نوید آیندۀ بهتر را به ما بفروشد و از اینکه شکرگزارتر، خشنودتر یا خوشبینتر نیستیم خجالتمان بدهد. اما دیدن در تاریکی دعوتمان میکند رویکردی متفاوت به زیستن برگزینیم، رویکردی که در آن دیگر به احوال بد و تیرهمان احساس ناخوشایندی نداریم.
ماریانا الِساندری، فیلسوف اگزیستانسیالیست، در این کتاب با الهام از زندگی جمعی از فلاسفه و نویسندگان میکوشد نشانمان بدهد رنجمان به معنای معیوببودن نیست، بلکه از لطافت، حساسیت و هوشمندیمان حکایت دارد. متفکرانی همچون آدری لرد، ماریا لوگونز، میگل د اونامونو، سی. اس. لوئیس، گلوریا آنزالدوا و کییرکگور آنقدر در خشم و اندوه و اضطرابشان ماندند و تاب آوردند که چشمشان به تاریکی عادت کرد. الساندری برایمان میگوید چطور خوانندههای این کتاب هم میتوانند «دیدن در تاریکی» را در خود بپرورانند.
دیدن در تاریکی نشانمان میدهد که وقتی یاد بگیریم تاریکی را بپذیریم، رفتهرفته خودمان و تلخکامیهایمان را شریف، محترم و آشکارا بَشَروار خواهیم دید.
دیدن در تاریکی نوشداروی ضروری و لازمی است برای مثبتاندیشیِ سمی و افسارگسیخته. این کتاب برای کسانی است که در اضطراب از اطرافیانشان میشنوند آرام باش، بهوقت افسردگی بهشان میگویند غصه نخور و در سوگ میشنوند قدردان باش و مثبت فکر کن. این کتاب مُهر تأییدی است بر اینکه چنین احساساتی به این معنا نیستند که اشتباه میکنید یا مشکل دارید _ بلکه، در یک کلام، یعنی انسانید.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دیدن در تاریکی از سایت گودریدز امتیاز ۳.۹ از ۵ را دریافت کرده است.
دیدن در تاریکی از سایت آمازون امتیاز ۴.۱ از ۵ را دریافت کرده است.
دیدن در تاریکی کتابی غیرداستانی اثر ماریا الساندری فیلسوف اگزیستانسیال آمریکایی است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این نویسنده با ترکیب داستانهای شخصی و دیدگاه فیلسوفان و نویسندگان قرن نوزدهم و بیستم به شما نشان میدهد چطور میتوانید با احساسات بد و دردناک خود کنار بیایید. این کتاب بهنوعی مراقبهٔ شخصی یک فیلسوف در مورد این است که چگونه احساسات دردناک میتوانند حقایقی را در مورد معنای واقعی انسانبودن آشکار کنند و اینکه چطور میتوانیم خودمان را از میان احوالِ تیرهمان ببینیم و بشناسیم.
«ماریانا الساندری وسواس فرهنگ ما نسبت به «مثبتاندیشی سمی» و ترس ما از احساسات تاریکتر مانند غم، اندوه، اضطراب و افسردگی را بررسی کرده است... بهتر است به جای تشویق عزیزانمان به همیشه مثبت ماندن، با آنها بنشینیم و دیدن در تاریکی را یاد بگیریم.» - اِنآرپی
«الساندری درک بسیار متفاوتی از اختلالات خلقی بالینی در کتاب دیدن در تاریکی ارائه میدهد؛ چیزی که در ابتدا شاید چیز جالبی به نظر نرسد اما در نهایت آرامشبخش و حتی نشاطآور خواهد شد... الساندری استداد خود را از طریق یک سری طرحهای بیوگرافی بیان میکند. با این کار او یک پروندهٔ متقاعدکننده علیه سطحینگری و جملات «نگران نباش، خوشحال باش» ساخته است... الساندری مطمئناً با جلبِ توجهٔ ما نسبت به حالات تاریکمان، لطفی جبرانناپذیر در حق ما کرده است. ما به دید در شب بیشتر نیاز داریم.» - اندرو استارک، والاستریت ژورنال
«یک کتاب خیرهکننده و از نظر فلسفی مناسب برای یافتن «عزت» و قدرت در احساسات ناراحتکننده که بخشی طبیعی از شرایط انسانی هستند... از طریق مشاهدات دقیق خلقیات در دوران تاریک زندگی، الساندری در کتاب دیدن در تاریکی به خوانندگان یادآوری میکند که انسانیت ما فقط در تاریکی قابل مشاهده است و تاریکی جایی است که ما از نظر عاطفی در آن رشد میکنیم.» - شاهینا پیارعلی، مجلهٔ سِلف اِورنس
«در این کتاب الساندری سوزن را از روی عادیسازی مسائل مربوط به سلامت روان حرکت داده و به سمت احترام گذاشتن متقابل به آنها کشانده است. اگر همه به نکاتی که میگوید گوش بدهند، آنوقت دیگر روی «مثبت ماندن» کار نمیکنند و کمتر احساس شرم و سرزنش به سراغشان خواهد آمد.» - مجلهٔ اِسکیم
کتاب دیدن در تاریکی نقطهٔ مقابل «مثبتاندیشی سمی» است. این کتاب برای تمام کسانی است که تابهحال به آنها گفته شده که هنگام اضطراب باید خود را آرام کنند و زمانی که افسرده هستند کافیست کارهای خوشحالکننده انجام دهند یا نعمتهای خود را بشمارند و در هنگام ناراحتی یا بیماری مثبت بمانند. نویسنده در این کتاب به شما نشان میدهد که بها دادن به احساسات دردناک اشتباه یا بد نیست و این فقط انسان بودن شما را نشان میدهد. ماریا الساندری معتقد است که دنیا به اصلاحات زیادی نیاز دارد و یادگیری و شناخت و البته پذیرش واقعیت احساسات منفی، ممکن است به ما کمک کند تا بتوانیم راحتتر آنها را بپذیریم.
«اگر میدانستم فقط یکسوم دانشجوهای فلسفه در آمریکا زناند شاید فلسفه نمیخواندم. اگر حسابش را کرده بودم که ده سال بعدش یکی از حدود بیست فیلسوف باتجربهٔ لاتینتبار آمریکا میشوم شاید جا میزدم. یا لااقل از اینکه رشتهٔ دانشگاهیِ من کمترین میزان تنوع نژادی را در میان رشتههای علوم انسانی دارد عصبانی میشدم. اما آن زمان هنوز فکر میکردم سفیدپوستم. اگر رنگ پوستم تیره بود شاید به دانشگاهی نمیرفتم که اکثر دانشجوهایش سفیدپوست بودند یا اگر هم میرفتم احتمالا مطالعات قومی میخواندم. اگر سیاهپوست بودم احتمالا همانطور که خواهرِ کریستی داتسون، فیلسوف متبحر، به او توصیه کرده بود، به من هم میگفتند: «فلسفه مناسب زنِ سیاهپوست نیست»، آن هم نه در سال ۱۹۶۹ بلکه در ۲۰۰۹. عواملی مثل رنگ روشنِ پوستم، موقعیت خانوادگی طبقه متوسطیام، اسم انگلیسیشدهام (ماری)، وضعیت شهروندیام و تربیت دگرجنس هنجارم به من امکان داد تا به دنیای فلسفهٔ حرفهای راه پیدا کنم. اینکه سفیدپوست به حساب میآمدم (و قبول کردن حرف مادربزرگ شیلیاییام که میگفت من سفیدپوستم) کمکم کرد تا دکترا بگیرم. شهروند آمریکایی نسلاول، ماری، این حق را به دست آورد که در همایشهای حرفهای دربرابر فیلسوفان (عمدتاً سفیدپوستِ مرد) بدرخشد.»
«افلاطون هیجاناتی چون خشم را به اسب سیاه و سرکش و آتشینمزاجی تشبیه کرده که باید به دست «ارابهران» عاقلی رام شود. او معتقد بود برای آنکه به خشم خود مهار بزنیم باید به خویشتنداری متوسل شویم و در این اعتقادْ تنها هم نیست. فیلسوف رواقی مسلکِ رومی، سِنِکا، رکه توصیف مشابهی از خشم دارد، حکایتی دربارهٔ از کوره دررفتن افلاطون تعریف کرده. بهجای آنکه مثل دیگران ناخودآگاه یکی از بردههایش را به باد کتک بگیرد، سرجایش میخکوب شد و پیش از اینکه دست رویش بلند کند جلوی خودش را گرفت. یکی از دوستانش سررسید و ماجرا را جویا شد. او جواب داد: «میخواهم کاری کنم که این مرد خشمگین از گناهش توبه کند.» نزد افلاطون، خشمْ نشانهای است از اینکه افسار پاره کردهای. درحالیکه خیلیها خشم را بهانه میکنند تا به دیگران آسیب برسانند (آنهایی که زمان ارتکاب به جرم دستخوش هیجانات و احساسات شدید شدهاند اغلب حکمهای سبکتری میگیرند تا کسانی که همان جرم را با خونسردی و حسابشده مرتکب شدهاند) افلاطون با تصمیمش اذعان کرد که خشمگینشدن یعنی ضعیف بودن. سنکا مثال افلاطون را به شکل و شمایل یک اصلْ صورتبندی کرد: تنها زمانِ مناسب برای ابراز خشم وقتی است که دیگر خشمگین نیستی.»
«فلسفهٔ ارسطو در دوران بچهداری بیشتر به دردم خورد. از او متشکرم که توصیه کرد وقتم را با تلاش برای کنترل احساساتم هدر ندهم، هم به این خاطر که احساسات گذرا هستند و هم چون نسبت به کردار آدمی اهمیت چندانی ندارند. افلاطون نفس را به ارابهرانی میداند که در حال هدایت اسبهاست، اما تجسمی که ارسطو از آن دارد مرا به یاد یک بسته پاپکورن با سه طعم مختلف انداخت: احساسات، شرایط زمینهای و شرایط بالفعل. ما دربارهٔ احساسات نسبت به موارد دیگر با تجربهتریم: خوشحال، ناراحت، عصبانی، دستپاچه و غیره. احساسات ناگزیرند و با اینکه بعضیهایشان مثل خشم نسبت به بیعدالتی احساساتی بهجا هستند، بعضی دیگر مثل حسادت درخور نیستند. با این وجود، ارسطو میگوید تغییر احساسات کار دشواری است و به همین خاطر نباید نیروی چندانی را صرف آن کرد. شرایط زمینهای تعیین میکند که احتمال تجربهکردن این احساسات چقدر است. بعضیها با گمکردن کلیدشان اشک میریزند، بعضی دیگر از کوه در میروند. آدمها زمینهٔ احساسات مختلفی را دارند. اگر مستعد غم و اندوه بودم، احتمالا در ایام قرنطینه، وقتهایی که پسر کوچکترم حاضر نمیشد مشقهایش را بنویسد، اشکم در میآمد. اما چون مستعد خشم هستم به او میگفتم برود به اتاقش چون نمیخواهم قیافهاش را ببینم. اما بعد تحمل دیدن قیافهٔ خودم را هم نداشتم.»
دیدن در تاریکی کتابی فلسفی است که نویسنده در آن نشان براساس دیدگاه فیلسوفان مشهور غربی، نشان میدهد که چطور تاریکیهای ما مانند غم، اندوه و افسردگی میتوانند غیرمنطقی بهنظر برسند. ماریانا الساندری در این کتاب نشان میدهد که وقتی از دریچهٔ روانشناسی مدرن به این مقولهها نگاه کنیم حتی آنها ممکن است اختلالات روانی بهنظر برسند. صنعت خودیاری نیز مصمم است وعدهٔ آیندهای روشنتر را به ما بفروشد و برای همین گاهی اوقات باعث میشود از اینکه بیشتر سپاسگذار، خوشحال یا خوشبین نیستیم احساس شرمندگی کنیم. نویسنده در این کتاب ما را دعوت میکند تا رویکردی متفاوت نسبت به زندگی پیش بگیریم، رویکردی که در آن احساس بدی نسبت به احساسات بد خودمان نداشته باشیم.
ماریانا الساندری، فیلسوف اگزیستانسیال، در این کتاب قدرتمند از داستانهای گروهی مشتکل از فیلسوفان و نویسندگان قرن نوزدهم و بیستم استفاده کرده تا به ما کمک کند معنا و مفهوم واقعی رنج را درک کنیم و ببینیم که رنج ما نشانی بر شکستهشدن ما نیست، بلکه نشانی از این است که ما مهربان و باهوش هستیم. نویسنده در این کتاب نشان میدهد که چطور متفکرانی مانند آدر لرد، ماریا لوگونس، میگل دی. اونامونو، سی.اِس لوئيس، گلوریا آنزالدوا و سورن کیرکگارد در خشم، اندوه و اضطراب خود نشستند تا بتوانند حتی در تاریکی نیز ببینند. الساندری در این کتاب توضیح میدهد که چطور شما به عنوان خواننده میتوانند توانایی دیدن در تاریکی را در خودتان پرورش دهید و جنبههای جدیدی از احساسات و حالتهای دردناک خود مانند شوخطبعی، صمیمیت، ارتباط و وضوع را کشف کنید. دیدن در تاریکی به شما نشان میدهد که چگونه با یادگیری میتوانیم تاریکی را در آغوش بگیریم و حالات مختلف و حتی جنبههای تاریک خودمان را بیتردید بپذیریم.
مقدمه: تردید در نور
فصل ۱: پذیرفتن حقیقت خشم
فصل ۲: رنج میکشم، پس هستم
فصل ۳: سوگواری، بیهیچ تعارفی
فصل ۴: رنگی تازه به افسردگی زدن
فصل ۵: شناخت اضطراب
نتیجهگیری: تمرین دیدن در تاریکی
• کتاب هنر خوشبختی اثر آرتور شوپنهاور یکی از بزرگترین فلاسفهٔ اروپا و پرنفوذترین فیلسوفِ تاریخ است. این کتاب 50 قاعده درباره زندگی و اصولی را شامل میشود که به روش فرانسویها تدوین شدهاند. وجه تمایز مهم رساله «هنر خوشبختی» با «هنر بر حق جلوهدادن خود» این است که دستنوشتههای آن رساله کوچک، بعدها با مختصر تغییر و تصحیحی چاپ شد ولی «هنر خوشبخت بودن» در مراحل تدوین اولیه بوده و به خاطر پراکندگی مطالب آن در بخشهای مختلف و قطعهقطعه بودنش به حال خود رها شده بود.
• کتاب شکست بخور اثر نیل برتون روانپزشک و فیلسوف انگلیسی است که برای نوشتن کتابهای متعدد برندهٔ جایزهٔ نویسندگان انجمن پزشکی بریتانیا شده است. نویسنده در این کتاب از موضوعات مختلفی همچون آزادی، ترس، شجاعت و حتی مرگ استفاده کرده است و با ترکیبکردن فلسفه و روانپزشکی سعی دارد مفهوم موفقیت را زیرسوال ببرد و خواننده را به شناخت برساند و مفهوم واقعی موفقیت و رسیدن به خوشبختی را توضیح دهد.
ماریانا الساندری فیلسوف اگزیستانسیالیست و دانشیار فلسفه در دانشگاه تگزاس ریو گراندولی، اولین دانشگاهِ دوزبانهٔ ایالات متحده است. علاوه بر این او و همسرش بنیانگذاران «آر.جی.وی» هستند؛ یک سازمان غیرانتفاعی که مأموریت آن ترویج آموزش دو زبانه در مدارس دولتی تگزاس جنوبی است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.