

پژواک کتاب های قدیمی
انتشارات میلکان منتشر کرد:
(با دستهای عرق کرده کاغذ ضخیم و قهوهای بسته را پاره میکنم شیرازهای چرمی با طرح برجسته نمایان میشود بعد جلد ابروبادی آبی یک کتاب بعد عنوان طلایی رنگ آن که از دیدنش انگار مشت محکمی میخورم پشیمانی بل دردی را که راه گلویم را بسته فرو میخورم. حس پرتلاطم تازهای راه نفسم را میبندد از بس مدتها کرخت بودهام. از بس تلاش کردهام به یاد نیاورم، فراموش کردهام زخم خوردن و خون از دست دادن چه حسی دارد، خودم را آماده میکنم و کتاب را باز میکنم؛ بعد دستم را روی دهانم فشار میدهم و بغضم را میبلعم. همان طور که انتظار داشتم یادداشتی میبینم تو هرگز فرصتی را که برای گفتن آخرین حرفهایت داری، از دست نمیدهی چیزی که انتظارش را نداشتم صدای تو بود که هنگام خواندن یادداشتت در صفحهی عنوان در سرم میپیچد و چون تیری، مستقیم وجدانم را هدف میگیرد چطور بل؟ پس از همه چیز… چطور توانستی این کار را بکنی؟) -از متن کتاب
اشلین گریر صاحب یک کتابفروشی کتابهای کمیاب است، و کششی فراتر از بوی سرمستکنندهی کاغذ کهنه و جوهر و چرم نسبت به کتابهای قدیمی دارد. او میتواند پژواک مالکان سابق کتابها را احساس کند و معنی آنها را دریابد. روزی دو کتاب قدیمی پیدا میکند که صحافی زیبای آنها شباهت زیادی به یکدیگر دارد و گویا هرگز منتشر نشدهاند. پژواک این کتابها از همان ابتدا ذهن او را به خود مشغول میکنند. نویسندههای هر دو کتاب همی و بل، با لحنی اتهامآمیز جنبههای متناقض داستان عاشقانهی غمناکی را روایت میکنند.
اشلین بیآنکه نشانهای از نویسنده با ناشر این کتابهای اسرارآمیز داشته باشد با رازی ادبی سروکار پیدا میکند که دههها سربهمهر باقی مانده است. دو قلب ویران، هر که هستند و هر کجا هستند، او را فرا میخوانند. کتابها حکایت از عهدهای شکسته و خیانتهای ظاهراً نابخشودنی دارند. اشلین عزم خود را جزم میکند تا از حقیقت نهفته در ورای داستان این عشق بهفنارفته پرده بردارد.
«عاشقانهای عمیق و واقعگرایانه آمیخته با همدلی و شفقت… داستانی امیدبخش.» – امیلی کارپنتر، نویسندهی کتاب تا لحظهای که بمیرم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب پژواک کتابهای قدیمی اثر باربارا دیویس
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
جوایزی که کتاب پژواک کتابهای قدیمی از آن خود کرده است:
معرفی رمان پژواک کتابهای قدیمی:
واکنشهای جهانی به رمان پژواک کتابهای قدیمی:
«توانایی نویسنده در ارائهٔ دو داستان متفاوت اما مرتبط و متمایز نگهداشتن صداها بسیار چشمگیر است. شخصیتهای جذاب و نثری که به زیبایی نوشته شده خواننده را به سمت خود میکشاند... به شدت خواندن آن را توصیه میکنم.» - هیستوریکال نوولز
«در رمان پژواک کتابهای قدیمی، نویسنده ماهرانه دو چارچوب زمانی دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۸۰ را با هم ترکیب کرده است و داستان چند شخصیت متفاوت را روایت کرده است که آنقدر بهخاطر گذشتهشان زخمی شدهاند که به نظر میرسد نمیتوانند همهچیز را به سادگی پشت سر بگذارند. اعتراف میکنم در آخر کتاب کمی هم گریه کردم!» - میدوست بوک ریویو
«من تمام کتابهای باربارا دیویس را با ولع خواندهام، اما این جواهر یک جدول زمانی دوگانه را روایت میکند. یکی از آنها شخصیتی را معرفی میکند که صاحب یک کتابفروشی قدیمی است. این کتاب گواهی درخشان بر قدرت رستگاری عشق است. وقتم را صرف خواندن این کتاب کردم و از تمام جملات آن لذت بردم و دلم نمیخواست که تمام شود.» - تری لین توماس، نویسندهٔ کتاب زن خاموش
«پژواک کتابهای قدیمی که با عناصر تاریخی جذاب درهم بافته شده است، عاشقی ماندگار را جشن میگیرد که بر همهٔ موانع و قدرتهای دگرگون کننده غلبه میکند تا درد رازهای گذشته را التیام ببخشد. یک جواهر حقیقی که مطمئناً هر کسی که واقعاً کتاب را دوست داشته باشد، عاشق آن خواهد شد.» - کریستین نولفی، نویسنده
«از همان صفحهٔ اول میدانستم که عاشق این کتاب خواهم شد. دو کتاب در یک کتاب! داستانی عاشقانه در یک داستان و روایتی باورنکردنی که تنها دیویس میتواند آن را بنویسد. این کتاب به شکلی نوشته شده که من قبلاً مثل آن را ندیدهام! این کتاب همهٔ چیزهایی که یک خواننده به دنبالش است را دارد: دراماهای خانوادگی، فریب، دروغ، فساد در یکی از وحشتناکترین دورههای تاریخ. دیویس شاید به اوج حرفهٔ خودش رسیده باشد.» - باربارا کانری، نویسنده
چرا باید رمان پژواک کتابهای قدیمی را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب پژواک کتابهای قدیمی:
«آن موقع بود که شروع شد. ناگهان شوک مختصری در بازوها و قفسهٔ سینهاش دوید و چنان اندوه بزرگی بر او غلبه کرد که نفسش بند آمد. کتاب را رها کرد. کتاب کنار پایش روی فرش افتاد و مانند پرندهای سقوط کرده باز شد. یعنی خیالاتی شده بود؟ نه، آن را احساس کرده بود، در جسمش احساس کرده بود، دردی چنان واقعی، چنان شدید که لحظهای اشک به چشمهایش آورده بود. اما چطور ممکن بود؟ کتاب را محتاطانه از روی زمین برداشت. این بار جلوی آن احساسات را نگرفت: گلویی از بعض میسوخت، شانههایی از فراق میلرزید، غمی بیرحم و بیانتها. آن زمان علت این غم را نمیدانست، غمی که خودش را در بدن او حک کرد و با روح او درآمیخت. او فقط نشست و سعی کرد آن را، هر چه بود، درک کند. سرانجام غم فروکش کرد و شدتش کم شد. یا به آن عادت کرده بود، یا بهخودی خود از بین رفته بود. نمیدانست دلیلش کدامیک از اینهاست. حتی حالا پس از سالها نمیداند. آیا کتابی میتوانست پژواکهایش را تغییر دهد یا پژواکهایی که احساساتی قوی منتقل میکردند، تا ابد در کتاب باقی میماندند؟ روز بعد از فرانک پرسید کتابهای جدید از کجا آمده. فرانک به او گفت آنها را زنی آورده که پسر خواهرش در تصادف کشته شده. و اشلین به موضوع پی برد. آن غم خفقانآور و آن حس ویرانگر در زیر دندههایش، سوگ بود، سوگ یک مادر. اما هنوز نمیدانست چگونه. آیا واقعاً ممکن بود که فقط با لمسکردن شیئی احساسات صاحب آن به آدم منتقل شود؟»
«فرانک درست میگفت: کتابها مانند انسانها بودند و هر کدام انرژی خاص خود را داشتند، مانند امضا یا اثر انگشت، و گاهی آن انرژی منتقل میشد. حالا اشلین کف دستش را به شلوار جینش مالید و سعی کرد اندوهی را که از جعبهٔ کتابهای آشپزی به انگشتانش خزیده بود، پاک کند. این جنبهٔ بدِ بهاصطلاح استعدادش بود. همهٔ پژواکها شاد نبودند. کتابها درست مثل آدمها رنج میکشند و درست مثل آدمها به یاد میآورند. اشلین طی سالها یاد گرفته بود در معرض کتابهایی که پژواک منفی دارند، قرار نگیرد و کلاً از کتابهای خاصی دوری کند؛ اما در روزهایی مانند آن روز، اجتناب ممکن نبود. تنها کاری که از دستش برمیآمد، عجلهکردن بود. در جعبهٔ آخر، چند رمان دیگر بود. همه ظاهری عالی داشتند؛ اما به درد کتابفروشی او نمیخوردند. بعد، وقتی به انتهای کارتن نزدیک شد، به کتابی جلد کاغذی به نام بازماندهٔ روز اثر کازوئو ایشیگورو برخورد کرد. کتاب خاصی نبود. فرسوده بود و صفحاتش آنقدر زرد شده بود که به قهوهای میزد. شیرازهاش حسابی چروک شده بود. اما اشلین نمیتوانست پژواک آن را نادیده بگیرد. وسوسه شد، کتاب را روی پایش گذاشت و کف دستش را روی جلد آن فشار داد. این یکجور بازی بود که گاهی آن را انجام میداد. سعی میکرد حدس بزند کتاب یادداشتی دارد یا نه و اگر دارد، چهچیزهایی میتواند از آن بفهمد.»
خلاصهٔ رمان پژواک کتابهای قدیمی:
اگر از خواندن کتاب پژواک کتابهای قدیمی لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب کتابفروشی گمشده اثر ایوی وودز نویسندهٔ آمریکایی است که پرفروشترین کتاب ساندیتایمز و آمازون شد. وقایع این کتاب در سال ۱۹۲۱ میگذرد و سرنوشت اپالین را روایت میکند که به بازگشت برادرش از جنگ جهانی اول گره خورده است. اپالین که نمیتواند ازدواج اجباری را تحمل کند به فرانسه فرار میکند و در کتابفروشی شکسپیر و شرکا مشغول به کار میشود.
• کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش اثر هاروکی موراکی نویسندهٔ ژاپنی است. این رمان عاشقانه، رمزآلود و سورئال، ماجرای دو جوان را روایت میکند که وارد رابطهٔ عاطفی عجیبی میشوند. رابطهای که یک طرف آن رویابینی و طرف دیگر آن رویاخوانی است و با حقیقت بسیار فاصله دارد. نامِ این رمان با داستانِ کوتاهی که موراکامی قبلاً به همین نام نوشته بود و در سپتامبر ۱۹۸۰ در مجلهای منتشر شد، یکی است. این داستان کوتاه در نهایت بازنویسی و به بخش اول این رمان تبدیل شد.
دربارۀ باربارا دیویس: نویسندهٔ آمریکایی

شاید بپسندید














از این مترجم













