

آوازخوان طاس
انتشارات یکشنبه منتشر کرد :
در بخشی از کتاب آوازخوان طاس میخوانیم:
آقای اسمیت: اوضاع هیچ خوب نیست. همهجا همینه. تجارت و کشاورزی هم امسال درست مثل آتشه، خرابه.
آقای مارتن: نه گندمی، نه آتشی.
آتشنشان: از سیل هم خبری نیست.
خانم اسمیت: اما شِکر هست.
آقای اسمیت: برای اینکه شکر رو از خارج میآرن.
خانم مارتن: در مورد آتشسوزی سختتره. عوارضش زیاده.
آتشنشان: البته یکیدوتا خفگی ناشی از گاز هم رخ داده، اما بهندرت. مثلاً هفتۀ پیش یه زن جوون خودش رو خفه کرد. گاز رو باز گذاشته بود.
خانم مارتن: یعنی یادش رفته بود؟
آتشنشان: نه، اما فکر کرده بود شونۀ سرشه.
آقای اسمیت: اینجور اشتباهها همیشه خطرناکه!
خانم اسمیت: به کبریتفروشی سر زدین؟
آتشنشان: فایدهای نداره. بیمۀ آتشسوزیه.
آقای مارتن: پس از طرف من برین سراغ معاون کشیش واکفیلد.
آتشنشان: من اجازه ندارم آتشِ خونۀ کشیشها رو خاموش کنم. اسقف عصبانی میشه. اونها خودشون آتشهاشون رو خاموش میکنن، یا میدن راهبهها خاموشش کنن.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













