یادداشت هایی برای دورا

انتشارات آده منتشر کرد :
ماکس عزیز تابلوی اسکندر یادت هست؟ چگونه ممکن است کسی در اتریش به دبیرستان رفته باشد و این تصویر را فراموش کند؟ منظورم تابلوی اسکندر مقدونی در حال قتل عام است. از دیروز مرتب این تابلو را در پس پلک های بسته ام میبینم و حتی از امروز صبح درد مشابهی نیز حس میکنم که گویی نیزه بر حنجره ام ایجاد کرده است. فقط وضعیت من در یک مورد با حالت آن سرباز ایرانی تفاوت دارد: دردِ حنجره ی من تمام شدنی نیست.
از متن داستان
یادداشت هایی برای دورا برهه ای رمزآلود از زندگی فرانتس کافکا را در برمیگیرد، واپسین هفته های زندگی او و مرگ تدریجی اش در آسایشگاهی نزدیک وین، دوره ای که پزشکان به سبب پیشرفت بیماری سل حنجره سخن گفتن را برای او قدغن کرده بودند و ارتباطش با دورا و دیگران به یادداشت ها محدود می شد.
حمید صدر (1325)، نویسنده ی ایرانی ساکن اتریش ذهن و زبان کافکا را در زمان خود باز می آفریند. به گفته ی ناشر اتریشی کتاب در این اثر، نامه ها و دیگر متون کافکا از یک سو و تخیلات نویسنده از سوی دیگر، بسیار شاعرانه و در عین حال بسیار دقیق به کار گرفته شده اند. این دو عامل براساس اصل مونتاژ آزاد با هم پیوند یافته اند، درست همان گونه که خاطرات ما سر از رؤیاهای مان در می آورند.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک