

انتشارات شهيد کاظمي منتشر کرد:
در یکی از این پاتکهای سنگین، مصطفی و یارانش در منطقه حویز غرب حلب محاصره شدند و با وجود تلاش دیگر گردانها برای شکست حصر و مقاومت مصطفی و یارانش، در نیمههای شب 9 آبان ماه 1394 منطقه سقوط کرد. مصطفی که در ناحیه پا و شکم مورد اصابت 3 گلوله قرار گرفته بود، از پشت بی سیم خبر زخمی شدنش را به عقب اعلام کرد و تا چند ساعت بعد هم صدای ضعیفش از پشت بی سیم شنیده میشد. با اینکه رزمنده گان جبهه مقاومت در همان شب عملیاتی را با هدف کنترل مجدد منطقه و رسیدن به مصطفی و نیروهایش به اجرا در آوردند اما بی فایده بود و ارتباط با مصطفی هم قطع شد. سه ماه بعد جبهه خودی به آن منطقه حمله کرد و آن را آزاد نمود و با وجود جستجوی زیاد، خبری از مصطفی نشد. از آن روز به بعد مصطفی در لیست مفقودین قرار گرفت.
گزیده ای از کتاب حوالی شش بعدازظهر:
دهخدا میگوید معادل واژه دلیرانه میشود مردانه و شجاعانه. هروقت به عین الله فکر میکنم، یاد این واژه میافتم. تصویر قوی و شفاف از یک خاطره در ذهنم از عین الله مانده است که هیچ وقت فراموش نمیکنم. هویجه یکی از مناطق عملیاتی بود که تصرف و آزادسازی آن کار خیلی سختی بود؛ اما عین الله و گروهش هرطور که بود پسش گرفته بودند و حالا وظیفهشان حفظ آنجا بود.
در یکی از آن روزها برای سرکشی به همراه یکی از همرزمان راهی آن منطقه شدیم. به محض ورودمان آتش بهنسبت سنگینی بر سرمان آوار شد. ناخودآگاه به همراه هم رزمم زیر دیواری که مخفی¬گاه خوبی بود مخفی شدیم و منتظر ماندیم تا اوضاع کمی آرام بگیرد. میان آن همه صدا اما شنیدن صدای فریادهای مقتدرانه عین الله یک لطف عجیبی داشت. سرم را با احتیاط بالا گرفتم و دیدم عین الله خیلی با اعتماد به نفس و محکم در خط راه میرود و با تسلط بالا به عربی دستور و تاکتیک میگوید. انگار در عمرش تا به حال چیزی به نام ترس را تجربه نکرده بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













