نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات دانش آفرین منتشر کرد :
جوگاک یک زن 65 ساله معمولی نیست، او یک آدمکش حرفهای است که برای یک مرکز "کنترل بیماری" کار میکند و اهداف مشخصی را در ازای پول به قتل میرساند. وقتی جوگاک در آستانهی بازنشستگی قرار میگیرد، یک اشتباه استراتژیک و تهدیدی غیر منتظره، زنجیرهای از حوادث متوالی را بر سر او آوار میکند....
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
پیرزنی با چاقو از سایت گودریدز امتیاز ۳.۵ از ۵ را دریافت کرده است.
پیرزنی با چاقو از سایت آمازون امتیاز ۴.۱ از ۵ را دریافت کرده است.
• بهترین کتابِ سال NPR
• کتاب منتخب سردبیرانِ نیویورک تایمز
• برترین کتاب تریلر بوستون گلوب برای خواندن در تعطیلات تابستانی
• برندهٔ بهترین کتاب جنایی بینالمللی کرایمریدز در سال ۲۰۲۲
پیرزنی با چاقو رمانی معمایی و هیجانانگیز اثر گو بیونگمو نویسندهٔ اهل کره جنوبی است که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد. این رمان داستان یک قاتل زنِ ۶۵ ساله است که در گرگومیش زندگی حرفهای خود با یک تهدید غیرمنتظره روبهرو میشود. این کتاب پس از انتشار، یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی شد و اولین کتاب این نویسندهٔ کرهای است که به انگلیسی نیز ترجمه شده است.
«این رمان از نویسندهٔ اهل کره جنوبی بسیار خندهدار است و او در این رمان جهان پیری را به چالش کشیده و آن را با حفظ ارتباط اجتماعی بررسی کرده است.» - واشنگتن پست
«به عنوان فردی که عاشق خواندن رمانهای مربوط به سالخوردگی و جنایی هستم، از مواجهه با این ترکیب بسیار هیجانزده شدم.» - مولی یانگ، نیویورک تایمز
«رمانی مملو از شوخطبعی دربارهٔ پیری و نحوهٔ نگاه جامعه و نهفقط جامعهٔ کره به افراد مُسن. تا پایان این رمان بسیار هیجانانگیز پیش خواهد رفت و پایان آن به اندازهٔ شروعش غیرمنتظره و رضایتبخش بود.» - مجلهٔ میستری سینس
«فقط گوبیونگ مو میتواند داستانی چنین بینظیر با یک شخصیت زن پیشگامانه خلق کند.» - کیونگ سوکشین، نویسنده
«پیرزنی با چاقو یک رمان هیجانانگیز است. وقتی هر صفحه را ورق میزدم متوجه شدم که به سینهام از ترس، دلشکستگی و طنز ویرانگر چنگ زدهام. این کتاب دربارهٔ انتقام، پیری و مرگ است و مشکلات روزمرهٔ یک شغل بوروکراتیک ـ حتی اگر آن شغل یک قاتل استخدامی با یک شخصیت ۶۵ ساله باشد را به تصویر میکشد. این قاتل بیرحم متفکر و تقریباً به اندازهٔ سگ محبوبش مهربان است و واقعاً نمایشی به یادماندنی به راه میاندازد.» - گابریلا برنهام، نویسنده
«پیرزنی با چاقو رمانی عمیقاً دلسوز و سرکش است. این رمان هیجانانگیز دربارهٔ حافظه، زندگی مدرن در حاشیه است و تداوم مطلق را بررسی میکند. نویسنده با ظرافتی شاعرانه، قاتلی متفاوت از سن، قدرت و انتظارات جامعه را به تصویر کشیده است.» - مایکل زاپاتا، نویسنده
این رمان یک داستان هیجانانگیز با پیچشهای داستانی غیرمنتظره است که یک قتل زن ۶۵ ساله با کلیشههای اطرافش را به چالش میکشد و به بررسی نگرشهای اجتماعی نسبت به پیری، بهويژه برای زنان میپردازد. این کتاب در طنز سیاه روایت شده و نویسنده مشاهداتی تکاندهنده نسبت به زندگی و مرگ در آن دارد. بنابراین اگر دوست دارید یک داستان جنایی متفاوت بخوانید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.
«پس شبهای جمعه حالوهوای مترو اینگونه است. از اینکه میان بدنهایی که مانند نرمتنان به هم چسبیدهاند، فضای اندکی مییابی خدا را شکر میکنی. هر بار کسی دهانش را باز میکند، در بوی تعفن گوشت، سیر و الکل غوطهور میشوی، اما خیالت راحت است، چون همهی این رایحهها پایان هفتهی کاریات را نشان میدهند. برای لحظهای این اضطراب همیشگی که آیا سال بعد، ماه بعد یا حتی هفتهی بعد هم در ساعت شلوغی مترو به خانه میروی یا نه را کنار میگذاری. آن روز هم وقتی درها در ایستگاه بعدی باز شدند و رودخانهای از کارگرها بیرون ریخت، زن وارد شد؛ وارد درماندگیشان، اندوه مشهودشان و اشتیاقشان برای رسیدن به خانه؛ جایی که میتوانستند بدنهای غمگینشان را روی تختخوابهایشان پرتاب کنند. او زنی بود که کلاه نمدی عاجیرنگی موهای خاکستریاش را پوشانده بود، پیراهنی گُلدار، کُت کتان خاکیرنگ و کلاسیک و شلواری سیاه به تن داشت و کیف قهوهای سایز متوسطی را روی شانهاش حمل میکرد. در واقع شصت و پنج سال داشت، اما تعداد و عمق شیارهای صورتش باعث میشد هشتادساله به نظر برسد و نحوهی راه رفتن و لباس پوشیدنش توجه کسی را جلب نمیکرد. تنها زمانی که کسی متوجه شهروندان سالخورده میشود، وقتی است که آنها بستههای روزنامههای باطله را از این سر قطار به آن طرف میبرند و به مردم تنه میزنند یا شلوارهای گشاد و بنفشرنگ خالخالی میپوشند، زنجبیلهایی با بوی تند و روغن کنجد در دست حمل میکنند و با صدای بلند مینالند “آخ کمرم” تا شاید کسی جایش را به آنها پیشنهاد دهد.»
«در ایستگاه بعد پیرمردی به کمک عصایش بلند شد و چنان سرفهی خشکی کرد که برای از جا کندن یکی از اعضای داخلی بدنش کافی بود. پیرزن در جای خالی او نشست، لبهی کلاهش را پایین کشید و انجیل جیبی و زیپداری را که با جلد چرمی و تقلبی پوشیده شده بود، از کیفش بیرون آورد. در واگن مترو دیدن فرد مسنی که انجیلی را روی دامنش گذاشته و کلمات را یکبهیک میخواند و رد خطوط را با ذرهبین دنبال میکند، عجیبوغریب و بیسابقه نیست. تا وقتی که دست غریبهها را نگیرد و دربارهی مسیح و بهشت و کافران و جهنم یاوهسرایی نکند، کسی به او اهمیت نمیدهد. سالمندان معمولاً در اواخر عمر به خدا روی میآورند و وقتی مرگ از هر طرف محاصرهشان میکند، مشغول خواندن انجیل و سایر کتابهای مقدس میشوند. شرایط زمانی غیرعادی میشود که گلچین ادبی کنفوسیوس و منسیوس را مطالعه کنند؛ انتخابی که کنجکاوی خردمندانه و ظرافت تفکر را نشان میدهد. این اتفاق میتواند تکاندهندهتر باشد اگر زنی سالخورده، یکی از آثار افلاطون، هگل، کانت، اسپینوزا و یا کتاب سرمایه را بخواند؛ او نگاههای خیره و متعجب را به خود جلب خواهد کرد و شاید مخاطب را به شک بیندازد که آیا واقعاً از آنچه میخواند سردرمیآورد یا نه!»
«مرد همچنان راه جمعیت را سد کرده بود. مرد جوانی که کیفی ورزشی را روی شانهاش حمل میکرد، به سمت خروجی تعویض خط مترو دوید و با احتیاط از کنار او پیچید، اما در نهایت هیکل درشت و قدِ بلندش باعث شد لبهی کیفش به سر مرد بخورد. مرد جوان برگشت و گفت: «ای وای! ببخشید!» با این وجود مرد میانسال با صورت زمین خورد و روی سکو افتاد و کیفدستی زیر بدنش مدفون شد. رنگ از رخ مرد جوان پرید و شوکه و وحشتزده به اطرافش نگاه کرد؛ انگار میخواست به همه بفهماند تقصیر او نبوده است. مردم با نگرانی نگاهشان میکردند، اما بدون توقف به راهشان ادامه میدادند. حتی افرادی که اندکی مکث میکردند، دور میایستادند تا کسی از آنها کمک نخواهد. آنها با نگاهی سرزنشگر به بیاحتیاطی مرد جوان چشم دوخته بودند و با زبان بیزبانی از او میخواستند مسئولیت کارش را بپذیرد. در این اوضاع آشفته مرد جوان قبل از اینکه متوجه شود شرایط چقدر وخیم است، به ناچار خم شد و او را تکان داد و پرسید: «آجوشی! حالتون خوبه؟» اندکی بعد دو تن از کارمندان بخش خدمات عمومی و ایستگاه به سمت مرد شتافتند و بدن بیجان او را برگرداندند. مردمکهای گشاد شده و ایستاده از حرکت بر روی صورت کبودش مانند تونلهایی انباشته از ظلماتِ بیپایان و غلیظی بود که در رستاخیز، جهان را دربرمیگیرد. از آنجایی که آنها بدن مرد را چرخانده بودند، هنوز کسی رد ظریف بریدگی را پشت ژاکت چرم سیاه رنگش ندیده بود.»
این رمان داستان زنی در ۶۵ سالگیاش را روایت میکند که حالا با بالاتر رفتن سنش بسیار کُندتر از پیش عمل میکند. او در یک آپارتمان کوچک زندگی میکند و تنها همدمش، سگ پیری است که او از وضعیت بسیار بدی نجاتش داده است. مردم از افرادی به سنوسال او انتظاراتی دارند که مثلاً بازنشسته شود و بقیهٔ روزهایش را در آرامش و بیسروصدا سپری کند. اما او شبیه افراد دیگر نیست. او یک قاتل است. خیانتکاران، دشمنان شرکتی، همسران فریبکار، در چهار دههٔ گذشته این زن همهٔ آنها را با خونسردی به قتل رسانده است و ترجیح داده است هیچ چیزی در مورد مقتولین نداند. اما اکنون به پایان کار خودش نزدیک شده است و به تازگی حس میکند که دیگر کارایی سابق را ندارد. یک جراحت او را به یک ارتباط غیرمنتظره با یک پزشک و خانوادهاش سوق میدهد. اما احساسات برای یک قاتل، بسیار خطرناک هستند و شاید همین موضوع، فصل آخر حرفهٔ او را تبدیل به پایانی خونین برای او بکند.
• کتاب هفت سال تاریکی اثر جانگ یو جانگ نویسندهٔ کرهای است که برای نوشتن داستانهای جنایی و تعلیق به شهرت رسید. این رمان داستان پسری به نام سووُن است که پدرش به جرم قتل در زندان است. سووُن در سایهٔ جنایت پدرش زندگی میکند تا اینکه روزی متوجه میشود حقیقت دیگری نیز پشت این قتل پنهان است.
• کتاب خاطرات یک آدمکش اثر کیم یونگ ها نویسندهٔ کرهای است. این کتاب داستان قاتلی به نام کیم بیونگسو است که کمکم عقلش و حافظهاش را نیز به همراه آن از دست میدهد. او یک زمانی کارکشتهترین قاتل زنجیرهای بوده است ولی حالا سالهاست که دست به قتل نزده است اما ناگهان یک جانیِ بیرحم شروع به کشتن دختران جوان شهر میکند و جانِ تنها دختر او به خطر میافتد.
گو بیونگمو نویسندهٔ اهل کره جنوبی در ۱۹۷۶ به دنیا آمد. گو در دانشگاه کیونگهی در رشتهٔ ادبیات و در کره تحصیل کرده است. اولین اثر ادبی او در سال ۲۰۰۹ با عنوان «شیرینیفروشی جادوگر» منتشر شد و دومین جایزهٔ چانگبی برای داستانهای جوانان را دریافت کرد. مجموعه داستان دیگر او در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و برای آن برندهٔ جایزهٔ نویسندهٔ امروز و هوانگسان شد. او تاکنون رمانها و داستانهای کوتاه بسیاری نوشته است و اولین رمانش به زبان اسپانیایی ترجمه شده است. رمان «پیرزنی با چاقو» اولین رمان این نویسندهٔ کرهای است که به زبان انگلیسی ترجمه شد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.