مهمان کریسمس

(0)
نشر:

1,890,000ریال

1,701,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
12

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مهمان کریسمس

انتشارات کامک منتشر کرد :
درباره نویسنده پیتر سوانسون:
پیتر سوانسون (Peter Swanson) نویسنده کتاب مهمان کریسمس، زاده‌ی 26 می سال 1968، نویسنده‌ی آمریکایی‌ست که به‌خاطر رمان‌های دلهره‌آور روان‌شناختی‌اش، شهرت یافته است. سوانسون به مدت ده سال تمام قصه نوشت تا این که بالاخره کارگزاری که یکی از داستان‌های کوتاهش را در اینترنت خوانده بود پیدا شد و کمکش کرد تا اولین رمانش را منتشر کند. او همچنین داستان‌های کوتاه و اشعار زیادی نوشته است.
سوانسون از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز و ساندی تایمز است و تاکنون 11 رمان منتشر کرده است. از جمله آثار شاخص او می‌توان به کتاب «به کشتنش می ارزد» اشاره کرد که برنده‌ی جایزه‌ی کتاب انجمن نیوانگلند شد و همچنین به‌عنوان یکی از نامزدهای جایزه‌ی خنجر فولادین ایان فلمینگ معرفی گردید. رمان «همه‌ی ترس‌هایش» نیز از سوی مجله‌ی ان‌پی‌آر به‌عنوان یکی از کتاب‌های برتر سال انتخاب شد. آثار او تاکنون به بیش از 30 زبان ترجمه شده و نوشته‌هایش شامل داستان‌ها، اشعار و مقالاتش در نشریاتی همچون آسیموف ساینس فیکشن، آتلانتیک مانتلی، میژر، گاردین و استرند مگزین منتشر شده‌اند.
پیتر فارغ‌التحصیل کالج ترینیتی، دانشگاه ماساچوست امهرست، و کالج امِرسون است و در حال حاضر همراه همسرش درسواحل شمال ماساچوست زندگی می‌کند.
درباره کتاب مهمان کریسمس:
نیویورک تایمز بوک ریویو: «شرط می‌بندم وقتی مهمان کریسمس را شروع کردید، نمی توانید آن را زمین بگذارید.»
نیویورک تایمز: «کتاب هر چه جلوتر می‌رود، تاریک‌تر و هولناک تر می‌شود… پیچش های داستان شما را وادار می‌کند که به همه‌ی چیزهایی که پیش‌تر خوانده‌اید دوباره بیندیشید.» نیویورک تایمز بوک ریویو
وال استریت ژورنال: «اثری کوتاه اما قدرتمند که سنگینی و تأثیر یک رمان بلند را دارد… سوانسون بار دیگر مهارت خود را در غافلگیر کردن مخاطب نشان می‌دهد. توصیه‌ای برای خوانندگان: مراقب باشید! نگران راوی‌های غیرقابل اعتماد نباشید؛ از خوانندگان غیرقابل اعتماد بترسید.»
پابلیشرز ویکلی: «سوانسون با گزیده گویی، تمام قدرت آثار بلندترش را در این نوولای پرتنش نشان می‌دهد. او شخصیت‌هایی سه‌بعدی خلق می‌کند و پیچش‌های داستانی‌اش هرگز مصنوعی به نظر نمی‌رسند. این اثر، یک معرفی عالی برای آشنایی با یکی از باهوش‌ترین نویسندگان معاصر است.»
بوک ریپورتر: «مهمان کریسمس همواره مخاطب را شگفت‌زده می‌کند، پرش‌های زمانی و داستانی، به‌طرز بی‌نقصی مدیریت شده‌اند. این داستان مخاطب را گیج می‌کند -اما به بهترین شکل ممکن -و باعث می‌شود که بخواهد دوباره از ابتدا آن را بخواند.»
میدوست بوک ریویو: «با دقت تمام نگاشته شده و به زیبایی ترکیبی از روان‌شناسی و تعلیق را در پس‌زمینه‌ای از یک جنایت کریسمسی ارائه می‌دهد که از ابتدا تا انتها خواننده را مسحور می‌کند.»
جیلیان مک‌آلیستر: «هوشمندانه، غافلگیرکننده، جذاب و سرگرم‌کننده، با پایانی بسیار رضایت‌بخش. من عاشقش شدم!»
ایرمیل: «ضربه‌ای ماهرانه با خنجری یخی که تهدید و تعلیق بسیاری را به تصویر می‌کشد. مهمان کریسمس نه تنها برای یک نوولا فوق‌العاده است، بلکه ممکن است به یک کلاسیک تاریک کریسمسی بدل شود.»
قسمتی از کتاب مهمان کریسمس:
طرز ایستادنش که همه‌ی وزن بدنش را روی یک ‌پایش انداخته بود، نظرم را جلب کرد. بدنش یک‌وری بود و زانویش خم شده بود، درست مانند تندیس داوود میکل‌آنژ. ته‌سیگارش را پرت کرد و سرش را بالا آورد و مرا دید. در صندوق‌عقب ماشین را باز کرد تا ساکم را داخلش بگذارم، اما هیچ تعارف نکرد که کمک کند و خودش ساک را داخل صندوق بگذارد. در عوض بهم سیگار تعارف کرد و من هم قبول کردم، با اینکه تفننی فقط در مهمانی‌ها سیگار می‌کشم اما آن‌قدر سرد و خشک بود که می‌خواستم یخش را بشکنم و قبول کردم.
توی ماشین، شورش را درآوردم و صدبار ازش تشکر کردم که دنبالم آمده. آخرسر مجبور شد بگوید که دست از تشکر کردن بردارم. دست از حرف ‌زدن برداشتم و احساس کردم قبل از اینکه حتی جرقه‌ی ماجرای عاشقانه‌ای بینمان شعله‌ور شود، خودم با دست‌های خودم همه‌چیز را نابود کرده‌ام. بعد گفت اشکالی ندارد قبل از اینکه برویم خانه، یک سر به باری که می‌شناسد، بزنیم و سرپایی یک نوشیدنی بنوشیم. حسابی هوس کرده بود.
بهش گفتم: «باشه» و او هم پایش را روی گاز گذاشت و ماشین از جا کنده شد و وارد خیابانی شد که به‌نظرم یک‌طرفه بود و ماشین‌های دیگر یک‌سره از سمت روبه‌رو می‌آمدند. دوسه بار مرگ را جلوی چشمانم دیدم. به خودم قوت قلب می‌دادم و مدام جمله‌های «خونسرد باش» و «دیگر تشکر نکن» را پیش خودم تکرار می‌کردم تا اینکه به مقصد رسیدیم. طوری رفتار می‌کردم که انگار همیشه پسرهای خوش‌تیپ مرا به بارهای شهرستان برده‌اند و این بار هم چیز جدیدی نیست.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی