نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چشمه منتشر کرد:
عکاسها همیشه آن طرفاند؛ پشت دوربین آمادهٔ ثبت لحظهای که حتماً دیگران از آن غافلاند و گرنه آنها هم دوربین به دست میگرفتند.
اما چه میشود اگر کسی بخواهد این عکاس دوربین به دست را درست در لحظهٔ ثبتِ عکس ثبت کند؟ این کاری است که پیمان هوشمندزاده (عکاس و نویسنده) در شیوهٔ چشم کرده؛ پرترهای از بهمن جلالی (۱۳۸۸ - ۱۳۲۳) که چهل سال عکاسی، کرد چهل سال آدمها و دنیاهایشان را دید و با عکسهایش چیزی به دنیای عکاسی اضافه کرد.
شیوهٔ چشم پرترهای است به شیوهٔ خلاق که هم زمان تقویم و خاطرات پراکنده را به هم پیوند میزند؛ از عکسها و سندها و گفتههای جلالی در مصاحبههای مختلف کمک میگیرد و آن چیزهایی را که در هیچ مصاحبهای نیامده، آن لحظههای دور از چشم و دوستانه را از خلال خاطرات نویسنده / راوی احضار میکند؛ آدمی با سر و وضع همیشه، مرتب، عکاس درجه یکی که در عین ساده و روان بودن پیچیده هم بود آشپزی قابل با دو تا پیش بند آشپزی زرد و قرمز و علاقهٔ بیحدی به غذا پختن و زندگی کردن و زندگی دیگران را تماشا کردن و عکس گرفتن.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شیوهی چشم از سایت گودریدز امتیاز ۳ از ۵ را دریافت کرده است.
شیوهی چشم (بهمن جلالی که بود و چه کرد؟) اثر پیمان هوشمندزاده عکاس و نویسندهٔ ایرانی در بهمن ۱۴۰۲ منتشر شد. این کتاب یک بیوگرافی و زندگینامهٔ بهمن جلالی است؛ یکی از عکاسان برجسته و مهم در تاریخ ایران که عکسهایی ماندگار از او به جا مانده است. این عکاس و نویسنده در این کتاب مصاحبههای جنجالی بهمن جلالی را گردآورد هم آورده و عکسهای گرفتهشده توسط بهمن جلالی را نیز به متن کتاب اضافه کرده است و به تفصیل به زندگی بهمن جلالی و ارتباطش با افراد مشهور دیگر پرداخته است.
شیوهی چشم بیوگرافی و مصاحبههای کامل بهمن جلالی یکی از عکاسان برجستهٔ ایرانی است. با مطالعهٔ این کتاب متوجه میشوید که بهمن جلالی چه ویژگیهای اخلاقی و چه مهارتهای خاصی در زندگی داشته است که در این مسیر به کمکش آمده است. همچنین در این کتاب با رعنا جواد همسر بهمن جلالی نیزآشنا خواهید شد؛ شخصی که اکثر عکسهای بهمن جلالی را از او گرفته است و تصاویر این عکسها نیز در کتاب منتشر شده است. اگر به عکاسی علاقه دارید و دوست دارید با زندگی این عکاس و هنرمند بیشتر آشنا شوید، این کتاب بسیار مناسب شما است.
«در آن مدت برایتان این مسئله پیش آمد که عکاسی در ایران چهقدر با عکاسی انگلیس فرق میکند؟ اصلاً تفاوتی میکرد؟
خیلی. بهصراحت بگویم از عکاسی هیچ نوع اطلاعی نداشتم چون اصلاً جریانی نبود که تو را به عکاسی کردن تشویق کند. من وقتی نسبت به عکاسی جدی شدم که رفتم به انگلستان، و تازه در سال ۵۳ فهمیدم که عکاسی یعنی چه. تازه گالریها را دیدم و نشریات و عکسان و درس خواندن و ... که بستری جدید را فراهم کرد. تازه دیدم عکس خلاقه چیست. بعد پروژهی «قرمز» را انجام دادم. اگر عکاسی کاربردی را بگذاری کنار، تنها آدمی که کوشش کرد عکاسی به عنوان هنر شناخته شود و عکاسی روی دیوار گالری بیاید، احمد عالی بود. احمد عالی خودش هنرهای تزئینی خوانده بود. نقاش بود و عکاسی میکرد. بهجرئت میگویم احمد عالی تنها آدمی بود که در دههی چهل کوشش کرد عکاسی به شکل مستقل در گالریها عرضه شود. اولین گالریای هم که این کار را کرد گالری قندریز بود. من هم اولین نمایشگاهم را سال ۵۰ آنجا گذاشتم، عکاسی بیشتر در جوانان و دانشجوها رونق داشت و بافت دانشگاهی بافت سیاسی بود. بافت معترض بود و بیشتر عکسها هم عکس دهات، آدمهای فقیر، شرایط بد حاشیهنشینی و بیشتر یک نوع عکاسی اعتراضی بود. الآن نمونههای خیلی خوبش هست. در واقع آن سبک عکاسی که به عنوان یک هنر مستقل باشد خیلی کم بود.»
«سومین نمایشگاه انفرادی در گالری قندریز (تالا ایران)، خیابان آناتول فرانس (خیابان دانشگاه)، عکاسی از نمایشهای کارگاه نمایش و تئاتر شهر که در مجلهی تماشا به چاپ میرسند. جلالی عکاسی از صحنههای نمایش را تا سال ۵۷ ادامه میدهد. اولین عکسبرداری از منزل صادق هدایت و چاپ آنها در مجلهی تماشا و پیشنهاد تبدیل این خانه به موزهای برای نویسندهی بزرگ ایران.
از جلالی در مورد کارهای خانهی هدایت میپرسم.
خانه را تصادفی پیدا کردم. با کمک برادرم که آدرس آن را میدانست. رفتیم آنجا، بین لالهزار و سعدی، کوشک و دیدیم در مالکیت یک بیمارستان است و گویا که همین روزها خرابش کنند و چیز دیگری جایش بسازند... درهرحال من تعدادی عکس گرفتم. از نظر من این خانه یک قالب است برای بوف کور صادق هدایت. ممکن است این عکسها عکسهایی جالب باشد ولی من آنها را به این علت چاپ کردم که شاید راهحلی برای این خانه پیدا شود، شاید که این خانه اینگونه متروک به گوشهای نیفتد. شاید موزه یا کتابخانهای شود و شاید خیلی چیزها...»
«دوستی شما با کاوه گلستان چه زمانی شکل گرفت؟
کاوه را از سالهایی که آمد تماشا، فکر کنم ۵۶ ـ ۵۵ بود، و چند ماه بیشتر کار نکرد. یادم هست آن موقع مجله در کانال دو در خیابان الوند بود. یک روز من از زیرزمین آنجا آمدم بیرون دیدم کاوه ایستاده دمدر و عصبانی بود. گفت من نمیخواهم اینجا باشم و عکسهایی که اینها میخواهند مرا راضی نمیکند. یادم هست که درِ دوربینش را باز کرد و یک فیلمی کشید بیرون و رفت. و من خبر دیگری از او نداشتم. بعد رفت انگلستان و برگشت و خیلی با او رفیق نبودم که هر روز ببینمش. تفاوتهایی بینمان وجود داشت، مثلاً تفکراتمان. نشستن با او و صحبت کردن در هر مقولهای، چه خصوصی، چه در مورد عکاسی، تشکیل انجمن، کار و هر چیزی بهجرئت بگویم برایم ترسناک بود. شما رودخانهای را تصور کنید که هیچجوری نمیتوانید مهارش کنید. او میرفت. با شتاب هم میرفت و همهچیز را هم با خودش به حرکت و تلاطم درمیآورد. انگار زبان و دهانش کوچکتر از آن بود که همهی آن چیزی را که در سینه دارد بیان کند. این حرفها برای کسانی که او را نمیشناسند شاید اغراقشده باشد ولی آنها که او را میشناختند میفهمند چه میگویم. کاوه همیشه یک در تازه باز میکرد و بیپروا پیش میرفت. هربار که با او بودم وقتی خارج میشدم یک ربعی باید قدم میزدم تا شاید کمی سبک شوم، همیشه راه تازه، حرف تازه، بستر تازه... به اعتقاد من کاوه از نسل دایناسورها بود.»
بهمن جلالی یکی از عکاسان برجسته و مطرح ایران است که نقش مؤثری در بهوجود آمدن نسل جدید عکاسان ایرانی داشت. این عکاس برجسته در ۱۳۲۳ به دنیا آمد و در ۱۳۸۸ درگذشت. بهمن جلالی مدتی برای آموزش عکاسی به انگلستان رفت و پس از همکاری با اشخاص برجستهای مانند جان ویکرز و همکاری با استودیوی او، به عضویت انجمن سلطنتی عکاسان انگلستان درآمد. او سالها در دانشکدههای عکاسی به تدریس این رشته مشغول بود و بسیاری از عکاسان جوان شاگردان او بودهاند. عکسهای او در بیش از ۵۰ نمایشگاه عکس در ایران و چند کشور اروپایی به نمایش گذاشته شده است. بهمن جلالی در سال ۲۰۰۹ از سوی بنیاد نیدرزاکسن برندهٔ جایزه «سپکتروم» شد. قرار بود این جایزه به مبلغ ۱۵ هزار یورو در ژانویه ۲۰۱۱ با برپایی یک نمایشگاه و چاپ کتابی از آثارش در موزه اشپرنگل آلمان به او اهدا شود. پیش از انقلاب ۱۳۵۷ چند نمایشگاهِ مختلف در ایران برگزار کرد که نخستین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۵۰ و مهمترین آن در سال ۱۳۵۶ برپا شد. بهمن جلالی از هفت قارهٔ کشور آفریقا عکاسی کرده و آن را با عنوان «کتاب هنر آفریقای سیاه» به چاپ رساند. جلالی در جریان وقایع انقلاب ۱۳۵۷ و نیز جنگ هشت ساله ایران و عراق به عکاسی پرداخت، که این دو دوره، از مهمترین فعالیتهای هنری جلالی بهشمار میروند.
در کتاب شیوهی چشم پیمان هوشمندزاده عکاس برجستهٔ ایرانی، عکسهایی را در داخل کتاب قرار داده است و در کنار عکسها نیز مصاحبههای بهمن جلالی را میخوانید تا بهتر با این عکاس برجسته آشنا شوید. از دفتر کار بهمن جلالی در خیابان هفتتیر گرفته تا محل سکونتش در بنفشهدِه کلاردشت، نویسنده تمام لحظههای زندگی بهمن جلالی را با ذکر تاریخ زیر عکسها آورده که بدین ترتیب میتوانید شرح حالی متفاوت از این عکاس برجسته را بخوانید. هوشمندزاده که خودش هم عکاس است توانسته در این کتاب و در فضای خودمانی و صمیمانه، خواننده را با زندگی پرفراز و نشیب بهمن جلالی آشنا کند. پیمان هوشمندزاده بخشی از کتاب شیوهی چشم را به خاطرات خود با بهمن جلالی اختصاص داده است. عکسها، گفتوگوها و مستنداتی که در این کتاب وجود دارد، باعث میشود که خواننده دریابد بهمن جلالی دقیقاً که بود و در طول زندگیاش چه کرد.
• بنفشه ده، میرزا قاسمی
• بنفشه ده، خوراک بلدرچین
• بنفشه ده، پورهی سیبزمینی
• بنفشه ده، باقالیقاتوق
• بنفشه ده، قلیه
• بنفشه ده، قزلآلای کبابی
• بنفشه ده، جغوربغور
• بنفشه ده، خوراک مرغ
• بنفشه ده، کوکوسیبزمینی
• کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی اثر دیگری از پیمان هوشمندزاده نویسنده و عکاس ایرانی است. این عکاس در کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی و در ۵ جستار متفاوت، زندگی و مسائل روزمرهٔ زندگی را از دید یک عکاس روایت کرده است و به نکات مهمی در زندگی انسانها اشاره کرده است.
• کتاب کاوشی فلسفی دربارهٔ عکاسی اثر دیرمود کاستلو کتابی دربارهٔ فلسفهٔ عکاسی است. نویسنده در این کتاب نشان میدهد که مواجههٔ فلسفی با عکاسی چگونه بوده است و به بیانی کلیتر دربارهٔ ارزش هنری عکاسی نوشته است و آن را ابزاری برای کسب معرفت در مورد جهان معرفی کرده است.
• کتاب جستارهایی در عکاسی و خاطره اثر دیوید بیت و آنت کون است. هدف این کتاب آن است که جای خالی یک کتاب مقدماتی خوب و منسجم در مورد مسائل نظری عکاسی خانوادگی را پر کند. این کتاب شامل چهار جستار متفاوت از موضوعات مرتبط با عکاسی و خاطره است. در گفتار اول دیوید بیت به سهم ویژه ای که اختراع عکاسی در پیوند با حافظه و تاریخ داشته است، میپردازد و سهمی که عکاسی بر حافظه و فرهنگ بشر و تأثیری که بر شکل گیری حافظه فردی یا جمعی گذاشته است.
پیمان هوشمندزاده نویسنده و عکاس ایرانی در ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. هوشمندزاده به تحصیل در رشتهٔ عکاسی در دانشگاه آزاد اسلامی پرداخته و کار خود را با عکاسی برای نشریات و آژانسهای مختلف شروع کرد. این نویسنده و عکاس یکی از بنیانگذاران جایزهٔ شید، جایزهٔ مستقل عکاسی مستند اجتماعی ایران است. او تاکنون چندین کتابِ خواندنی دربارهٔ عکاسی نوشته است که از خواندنیترین آنها میتوانیم به بیوگرافی عکاس و هنرمند بهمن جلالی با عنوان «شیوهی چشم» اشاره کنیم که در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. پیمان هوشمندزاده تاکنون در زمینهٔ عکاسی جوایز گوناگونی دریافت کرده است و نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در شهرهای تهران، بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس برگزار کرده است. از دیگر آثار او میتوان به مجموعه داستانهای «روی خط چشم»، «شاخ»، «ها کردن»، «وقت گُل نِی» و «دو تا نقطه» اشاره کرد. پیمان هوشمندزاده در سال ۱۳۷۷ برندهٔ مدال طلا در نمایشگاه بینالمللی عکس کودک در تهران شد. همچنین او در سال ۱۳۷۶ مدال برنز فیاپ دوسالانه بینالمللی عکس را در موزههای هنر معاصر ایران دریافت کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.