تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
از خشم و عصبانیت قرمز شدم یك دقیقه پیش جور دیگه‌ای حرف می‌زد و با منت می‌گفت برای تحویل گرفتنم پیشم نشسته ولی حالا جلوی مامان سودابه طوری صحبت می‌كرد كه انگار كنار من توی طویله نشسته؟! توهینش غیر قابل تحمل بود، با غیظ گفتم، كسی مجبورت نكرده اینجا بنشینی؟! و زیر لب غرغر كردم: انگار كارت دعوت برایش فرستاده بودم. مامان مداخله كردا و رو به من با دلخوری گفت: اه مهسا...
پگاه
