

انتشارات نسل نو انديش منتشر کرد :
نگاه شگفت زدهي مردم با حيرت به تنديس زندهاي از سميراميس که باوقار قدم برميداشت دوخته شده بود.
دختر جوان چون ساير دختران آشور لباسي سرخفام در بر کرده بود که انعکاس نور مشعل ها بر آن.بر صورت زيباي دختر تلالويي رويايي داشت و فريبندگي آن را دو چندان مينمود دخترک نيمتاجي از طلاي ناب بر سر داشت که درست همانند سميراميس دور تا دور صورتش را در برگرفته و موهاي خرمايي ،مجعد و کوتاهش را در عقب مهرا کرده بود .آرسن با حيرت به زيبايي اين دختر و شباهت بي اندازهاش به سميراميس نگاه ميکردکه با ديدن گونهي راست دختر.بياختيار در جايش نيمخيز شد . علامت مشهور سميراميس . خالي به شکل جمجمه بر روي صورت آن دختر نيز نقش بسته بود .
دختر جوان بياعتنا به تمام کساني که خيره او را مينگريستند با قدمهايي شمرده و آرام و گردني افراشته و نگاهي مغرور قرباني خود را که بر ظرفي زرين و پر نقش و نگار قرار داده شده بود . به سوي مذبح برد و آن را بر صحن مذبح گذاشت. همزمان با حرکت او آتش مذبح ناگهان برافروختهتر شد و اخگرهاي فراواني را به اطراف پاشيد . تمام مردم از سر حيرت فرياد کوتاهي کشيدند. دختر با همان متانت و طمانينه برگشت و به سمت جايگاه مخصوص روان شد .
مردم افسانهها را دوست دارند اما بيش از آن دوست دارند خود افسانه بسازند طولي نکشيد که داستان سميراميس جوان دهان به دهان د ميان مردم پيچيد
((وي دختر آميتير است ، نوهي سميراميس!))
((ميبيني ؟انگار سميراميس جان دوباره گرفته است .چنين شباهتي اتفاقي نيست.))
((ديديد زماني که قرباني خود را تقديم ميکرد آتش چگونه زبانه ميکشيد ؟))
((چنين اتفاقي تا به حال ديده نشده بود .))
((برافروخته شدن آتش اتفاقي نيست بي شک معنايي دارد .))
فروشگاه اينترنتي 30بوک

شاید بپسندید














از این نویسنده













