نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بیدگل منتشر کرد:
حداقل میشد احوالم خوب باشد. چرا خوب نیست؟ نه بیحوصلهام و نه ترسیدهام. دردی ندارم. چیزی آزارم نمیدهد. انگار در یکآن آدم دیگری میشوم. بعد دوباره: درد و ناراحتی برمیگردد. بله، خودم هستم. میبینید: همۀ زندگیام همین بوده!... هیچوقت هم خوشحال نبودهام! هیچوقت! خوشحال نبودهام! در آن احوالی نبودهام که مردم اسمش را میگذارند خوشحالی. چون اشتیاق بیحدوحصرم به غیرمعمولی بودن، عجیب بودن، خاص بودن و دستنیافتنی بودن، این اشتیاق همهجا مثل خوره به جانم میافتاد و همهچیز را خراب میکرد، تا جایی که روحم در عذاب بود... فکرش را بکنید چه وضعیتی میشود، وقتی خودت را مثل یک کتاب باز میکنی و همهجا غلطهای چاپی میبینی، غلط پشت غلط، تمام صفحات پر از این اشتباهاتاند!
| یخبندانِ برنهارت اثری است با اصالت و غرابتی خیرهکننده، سقوطی هولناک به اعماق روح انسان.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
یخبندان از سایت گودریدز امتیاز ۳.۹ از ۵ را دریافت کرده است.
یخبندان از سایت آمازون امتیاز ۴.۵ از ۵ را دریافت کرده است.
یخبندان اولین رمان توماس برنهارت نویسندهٔ اتریشی است که در سال ۱۹۶۳ به زبان آلمانی منتشر شد. این رمان داستان اشتراخ است، یک نقاش دیوانه که با رفتن به دهکدهای در ونگ در نزدیکی شوارتساخ خود را از دنیا جدا میکند. برادر جراحش دستیار جوان خودش را که از قضا راوی داستان نیز هست، میفرستد تا این نقاش دیوانه را تحتنظر داشته باشد. شخصیت اشتراخ با تکگوییهای طولانی و پرسروصدا صحبت میکند که مشخصهٔ تمام کارهای بعدی برنهارت است. عنصر دیگر قابل توجهِ این رمان، سبک برنهارت در تکرار است و او اغلب عباراتی را با تغییرات جزئی در رمانش تکرار میکند. با پیشرفت داستان جای راوی جوان را اشتراخِ نقاش پُر میکند. برنهارت در این رمان به مضامینی همچون انزوا، ناامیدی و وضعیت انسانی پرداخته است.
«یک انفجار پُر از احساسات... کتاب یخبندان اثری بیرحمانه صادقانه است.» - مجله هارپر
«برنهارت یکی از بااستعدادترین نویسندگان قرن است.» - پرسشنامه فیلادلفیا
«توماس برنهارت یک نویسنده و یک مجری ادبی قابل توجه است؛ مردی که شاید کمی در نوشتن افراط کند ولی حس ما نسبت به وقایع انسانی را زنده میکند.» - مجلهٔ والاستریت
یخبندان بلندترین، تلخترین و شاید نهیلیستیترین اثر برنهارت، به طرزی بیرحمانه صادق است، تا جایی که خواندنش برای خواننده تجربهای مهیب و دشوار را رقم خواهد زد اما برنهارت آثارش را با سبک مشخصی مینویسد و داستانسرایی متعارف را در رمان یخبندان به چالش کشیده است. جملههای طولانی او احساس عمیقی در خواننده ایجاد میکنند. او در اغلب آثارش مبارزات روانی شخصیتها را به تصویر میکشد و خوانندگان را دعوت میکند تا در زندگی و فلسفههای آن تأمل کنند. شخصیتهای رمان یخبندان از نظر روانی بسیار پیچیده هستند و کاوش برنهارت در زندگی درونی آنها درک عمیقی از ماهیت انسان به دست میدهد. خواندن کتاب یخبندان یک تجربهٔ تکرارنشدنی برای شما خواهد بود.
«دورهٔ انترنی پزشکی چیزی بیشتر از تماشای عمل پیچیدهٔ روده، برش دادن شکم و قطعکردن پاست؛ چیزی بیشتر از بستن چشم بیمار بعد از مرگ یا خارجکردن نوزاد از رحم مادر. دورهٔ انترنی پزشکی فقط این نیست که دست یا پای بریدهشدهٔ بیمار یا تکهای از آن را توی سطل لعابی بیندازی. این هم نیست که مثل دُم بچسبی به مدیر بیمارستان، دستیار جراح، یا دستیارِ دستیارِ جراح. دورهٔ انترنیِ پزشکی دادن اطلاعات کذب هم نیست؛ فقط این نیست که بگویی: «عفونتی که در خونتان است بهبود مییابد، جای نگرانی نیست، حالتان خیلی زود خوب میشود.» یا صدها دروغ این چنینی دیگر. این هم نیست که بگویی: «همه چیز درست میشود» ـ درحالیکه هیچچیز قرار نیست درست شود. دورهٔ انترنیِ پزشکی نه صرفاً کارآموزیِ برشدادن و دوختن است، نه گرهزدن و بازکردن بخیهها. دورهٔ انترنیِ پزشکی به امور و امکانهای دیگری هم مربوط میشود که فراتر از محدودهٔ جسماند. مأموریت من، یعنی زیر نظر گرفتن نقاشی به نام اشتراخ، مجبورم میکند با این امور و امکانهای غیرجسمانی هم روبهرو شوم. چیزی ناشناخته و رازآلود را کشف کنم و تا جای ممکن از آن پرده بردارم. انگار که بخواهی توطئهای را برملا کنی.»
«همه آبجوی تگری مینوشیدند و به نظر آنقدر بیرمق شده بودند که حتی نمیتوانستند به خودشان بخندند، هرچند میدانستند خندهدارند. طوری خسته بودند که حتی به ذهنشان نمیرسید زیپ شلوارشان را بالا بکشند یا دور دهانشان را پاک کنند. با خودم فکر کردم: همین که برسند خانه صاف میافتند توی تخت. آنوقت ساعت پنج عصر که باقی مردم دست از کار میکشند آنها دوباره مشغول میشوند. قطار تلقتلوقکنان به مسیرش ادامه میداد و مثل رودخانهای که کنارش جاری بود پایین میرفت. هوا کمکم داشت تاریکتر میشد. اتاق مسافرخانه به اندازهٔ اتاقم طی دورهٔ انترنتی در شوارتساخ کوچک و خفه است. آنجا غرشهای رودخانه عذابآور بود، اینجا سکوتش آزارم میدهد. زن مسافرخانهچی به درخواست من پردهها را درآورد. (همیشه همینطور است: دوست ندارم در اتاقهایی که میترسانندم پرده آویزان باشد.) از زن مسافرخانهچی چندشم میشود. همان حسی که در کودکی باعث میشد جلوی درهای بازِ کشتارگاه بالا بیاورم. اگر این زن مرده بود، امروز چنین حسی به من دست نمیداد ـ جسدهای مردگان روی تخت کالبدشکافی هیچوقت من را یاد بدنهای زنده نمیاندازند ـ ولی زن زنده است و در آشپزخانهٔ کهنه و متعفن مسافرخانه زندگی میکند. بااینحال ظاهراً از من خوشش آمده، چون چمدانم را تا بالا آورد و پیشنهاد اد، برخلاف روال همیشگیاش، هر روز صبحانه را به اتاق بیاورد. گفت، «آقای نقاش استثناست.» او هم یکی از آن مهمانهایی است که مدتها آنجا اقامت داشته و مهمانهای قدیمی امتیازاتی دارند.»
«وظیفهای که به من محول شده، کاملاً محرمانه است و خیلی حسابشده یک روز آمدهاند و آن را سپردهاند به من. دستیار احتمالاً از خیلی وقت پیش به این فکر بوده که مأمورم کند برادرش را زیر نظر بگیرم. اما چرا من؟ چرا نرفته سراغ یکی دیگر از انترنها؟ چون من با سؤالهای سختی میرفتم سراغش که دیگران نمیپرسیدند؟ او تأکید داشت که اشتراخِ نقاش به هیچوجه نباید از رابطهٔ ما، یعنی من و برادرش، اشتراخِ جراح، باخبر شود. برای همین اگر کسی از من سؤال میکرد باید میگفتم حقوق میخوانم تا بو نبرند که پزشکم. دستیار تمام هزینههای سفر و اقامتم را برعهده گرفت. مبلغی هم که به نظر خودش کافی بود برای خرج و مخارجم داد. تنها انتظارش از من این بود که برادرش را لحظهبهلحظه زیر نظر داشته باشم. میخواست شرحی از رفتار و برنامهٔ روزانهٔ او داشته باشد، از نظرات، نیات، حرفها و عقاید برادرش. از شکل راه رفتنش، ایماواشاراتش، طرز عصبانیشدنش و اینکه چطور «به آدمها راه نمیدهد نزدیکش شوند» اطلاعاتی دقیق میخواست. حتی دلش میخواست بداند چطور چوبدستیاش را دست میگیرد. گفته بود، «ببینید چطور چوبدستیاش را نگه میدارد و با آن چهکار میکند، خیلی دقیق زیر نظر بگیریدش.» از آخرین دیدار جراح و نقاش بیست سالی میگذرد و از آخرین نامهنگاریشان دوازده سال.»
میتوان گفت برنهارت در آثارش دنبالهروِ دو سیر فکری است؛ در آثار ابتداییاش مانند رمان یخبندان بازنویسی دغدغهٔ مسائل وجودی و نگاه نهیلیستیاش نمود بیشتری دارد و در آثار بعدیاش مشکلات اجتماعی برجستهتر میشوند. بااینحال او در آخرین رمان خود با نام «انقراض» نشان داد که مرحلهٔ دوم تفکر او چندان موفقیتآمیز نبوده است و ریشه های ناامیدی برنهارت در آسیبهای تاریخ اتریش قرن بیستم نهفته است. نهیلیسم او به معنای نیچهای بهنوعی توجیه عقلانی آسیبهای شخصی است که تاحدی بازتابی از واقعیت اجتماعی اتریش است. در نهایت هم تنها عمل نوشتن بود که امکان بیرون آمدن از این نامیدی نهیلیستی ر ابرای او فراهم کرد. برنهارت چنان از ریاکاری فرهنگ اتریشی متنفر بود که چاپ و انتشار آثارش را حتی پس از مرگ در وطنش غدغن کرده بود، گویی این وطن حتی لایق تنفر او هم نبود. برنهارت بیش از آنکه داستانسرایی روایی باشد، معمار آگاهی در خواننده است. خودش این آگاهی را در خواننده طراحی میکند، میسازد، تخریب میکند و بعد از نو پی میریزد. کار او روایتِ جهانِ شناختهشده و شخصیتهای سرراست آن نیست، کار او ایجاد حالات پیچیدهٔ ذهنی در شخصیتهایش است که اغلب دچار خودبیزاری و وسواس هستند و بعد آنها را نابود میکند و شخصیتهای یخبندان هم از این قائده مستنثی نیستند.
یخبندان منحصربهفرد و فراموشنشدنی و داستان دوستی مرد جوانی در ابتدای راه حرفهٔ پزشکی با یک نقاش است. این جوان یک مأموریت غیرمعمول را پذیرفته است، که به یک شهر معدنی رقتانگیز در میانهٔ ناکجاآباد سفر کند تا به صورت بالینی و البته مخفیانه، برادر گوشهنشین مربیاش، نقاش اشتراخ را تحتنظر بگیرد و به مربیاش گزارش دهد. او تغییر هویت میدهد و خود را دانشجوی حقوقی میخواند که عاشق آثار هنری جیمز است و با این هنرمند سالخورده دوست میشود و تلاش میکند که مأموریت خود را به نحو احسن به پایان برساند اما گرفتار جنون ظاهری سوژهاش میشود.
• کتاب قدم زدن اثر دیگری از توماس برنهارت رماننویس و نمایشنامهنویس اتریشی است. او در داستان قدمزدن علت و سبب بروز دیوانهگی کارر، و نیز اندیشه به هستی و تفکر را موضوع خود قرار داده است. درونمایهی بیماری روانی، جنون که در اینجا چونان نتیجهی اندیشیدن به جهان و تفکر به نمایش گذاشته میشود از همان رمان نخستیناش «یخبندان» در آثار برنهارت نقش برجسته دارد.
• کتاب بازنویسی اثر دیگری از توماس برنهارت نویسندهٔ اتریشی است. او شخصیت اصلی این داستان را برمبنای ویتگنشتاین طراحی کرده، در ابتدای داستان خودکشی میکند، خودکشیای که بعد از جنونِ ناشی از وسواسِ ایدآلیستی اتفاق میافتد. در بازنویسی شاهد نابودی تدریجی نابغهای هستیم که بیوقفه مجبور به اصلاح و بازنویسی تفکرات و تصورات خود است، تا جایی که تنها راهحل منطقی به نظرش اصلاح نهایی وجودش میآید، یعنی خودکشی.
توماس برنهارت رماننویس و نمایشنامهنویس اتریشی در ۱۹۳۱ به دنیا آمد و در ۱۹۸۹ درگذشت. او در هلند از مادری اتریشی به دنیا آمد و بیشتر دوران کودکیاش را با پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش در اتریش و خانههای شبانهروزی در اتریش و آلمان نازی زندگی کرد. او به پدربزرگش رماننویس یوهانس فرومبیکلر نزدیکتر بود و پدربزرگش او را با فلسفه و ادبیات آشنا کرد. در جوانی به سِل مبتلا شد و تا پایان عمر با این بیماری ناتوانکننده و ریه ضعیف زندگی کرد. زمانی که در یک آسایشگاه دوران نقاهت را میگذراند شروع به نوشتن شعر و داستان کرد و با هدویگ استاویانیچک آشنا شد، وارث ثروتمندی که از جاهطلبیهای ادبی او حمایت کرد و بعدها او را مهمترین فرد زندگیاش توصیف کرد. پس از موفقیتآمیز بودن اولین رمانش با نام «یخبندان» او طی بیست سال بعد جای خودش را به عنوان یک رماننویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ آلمانی تثبیت کرد. او تبدیل به یکی از برجستهترین و شناختهشدهترین شخصیتهای ادبی قرن بیستم شد و آثارش از بزرگترین دستاوردهای ادبیات آلمان پس از جنگ جهانی دوم بهشمار میروند. برنهارت نویسندهای عجیب و بیهمتاست و عمدتاً از جامعهٔ روستاییِ اتریش مینویسد ـ جامعهای که آشکارا هنوز از زخمهای عمیق دو جنگ جهانی رنج میبرد. او مضامین مرگ، انزوا، وسواس و بیماری را در ادبیات بحثبرانگیزی که نسبت به وضعیت انسان بدبین بود و بهشدت از فرهنگ اتریش و اروپا پس از جنگ انتقاد میکرد، بررسی کرد و یک سبک متمایز ایجاد کرد و در این سبک اغلب با کمک شخصیتهای متعدد و رویدادها و تکگوییهای طولانی قهرمان داستان در آستانهٔ جنون، داستانش را به پیش میبرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.