خانواده پواسونار

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
484

علاقه مندان به این کتاب
8

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خانواده پواسونار

انتشارات افق منتشر کرد:
اینجا سینما نیست، رفیق، اینجا اردوگاه است، فراموش نکنید. به‌علاوه، فرض کنیم که موفق شوید برگردید فرانسه، چه می‌شود؟ قول می‌دهم کمتر از دو هفته دلتان برای بازداشتگاه تنگ شود، جایی که در آن تفریح هست و می‌توان با آرامش کامل مطالعه کرد و برای آدم بسته می‌آورند. ژان دوتور رمان‌نویس و مقاله‌نویس فرانسوی است. او در زمان جنگ جهانی دوم عضو نهضت مقاومت بود و دو بار توانسته بود از چنگ نازی‌ها بگریزد. پس از جنگ، حرفۀ نویسندگی را با مقاله‌نویسی در روزنامه‌ها آغاز کرد و سه‌سال دستیار مدیر روزنامۀ لیبراسیون بود. اولین کتابش عقدۀ سزار در سال 1946 منتشر شد و جایزۀ استاندال را از آن خود کرد. او حدود شصت اثر در قالب رمان، نقد ادبی، رساله، شعر و نمایش‌نامه منتشر کرده که شناخته‌شده‌ترینشان خانوادۀ پواسوناراست.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب خانوادهٔ پواسونار اثر ژان دوتور

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خانوادهٔ پواسونار از سایت گودریدز امتیاز ۴ از ۵ را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خانوادهٔ پواسونار از سایت آمازون امتیاز ۴.۸ از ۵ را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب خانوادهٔ پواسونار از آن خود کرده است:

• برندۀ جایزۀ انترالیه (جایزهٔ ادبی فرانسوی)

معرفی رمان خانوادهٔ پواسونار:

خانوادهٔ پواسونار رمانی از ژان دوتور نویسندهٔ فرانسوی است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. این کتاب در بریتانیا با عنوان «راه شیری» و در آمریکا با عنوان «کرهٔ خوب» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و داستان آن در دوران اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم، به دست آلمان‌ها می‌گذرد. نویسنده در این رمان داستان یک لبنیات‌فروش فرصت‌طلب و بی‌وجدان را روایت کرده است که با متقاعدکردن خودش به درستی اعمالش، در طول دوران جنگ وارد فعالیت‌های بازار سیاه می‌شود. نویسنده در این رمان تأملی تلخ در بقا، فرصت‌طلبی و پیچیدگی‌های اخلاقی‌ای که افراد در زمان سختی با آن‌ها مواجه می‌شوند داشته است و با زبان طنز واقعیت‌های غم‌انگیز رفتار انسان در مواجهه با اشغال و جنگ را به تصویر کشیده است. این رمان در فرانسه بسیار پرفروش شد و حدود دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت.

چرا باید رمان خانوادهٔ پواسونار را بخوانیم؟

این رمان به‌خاطر لحن طنز و برداشت کنایه‌آمیز نویسنده از جامعه و فرهنگ فرانسه به شهرت رسید. نویسنده در این رمان به موضوعاتی مانند پوچ بودن زندگی، پیچیدگی‌های روابط انسانی و تأثیر جنگ و هنجارهای اجتماعی بر رفتار انسان‌ها پرداخته است. مطالعهٔ این رمان دریچه‌ای به فرهنگ فرانسه و فضای سیاسی اجتماعی فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه است. اگر به رمان‌های طنز با مضامین عمیق علاقه دارید، حتماً این رمان را بخوانید.

جملات درخشانی از کتاب خانوادهٔ پواسونار:

«ژولی پواسونار هر کاری می‌کرد باز بوی پنیر کولومیه می‌داد؛ شغلش لبنیات‌فروشی بود. زیر آفتاب داغ ژوئن ۱۹۴۰، در مسیر بوردو که دولت پیش‌تر آن را طی کرده بود، مردی که ژولی سوار وانت خود کرد به او گفت: «بوی پنیر می‌دهی، مادر جان. اگر تو لبنیات‌فروش‌ نباشی، پس من پاپم.» این مرد یونیفورمِ پیاده‌نظام را به تن داشت و بی‌آنکه به کسی تعارف کند، شراب قرمز می‌نوشید. ژولی پواسونار اندیشید: «دنیای جای بدی است.» پشت فرمان، شوهرش، شارل‌هوبر پواسونار، که شکست فرانسه حرّافش کرده بود، به سرباز می‌گفت: «چرا همهٔ یهودی‌ها را نفرستاده‌اند خط مقدم؟ اگر من رئیس‌جمهور بودم، این کار را می‌کردم. آن‌وقت اوضاع این‌طور نمی‌شد.» دو فرزند خانوادهٔ پواسونار، دختری ده‌ساله به نام ژَنین و پسرکی چهارساله که اسمش هانری بود، چیزی نمی‌گفتند و درس وقار و متانت می‌دادند، متانتی که همه از دست داده بودند. در بوردو شر سرباز را کم کردند؛ شرابش تمام شده بود و ممکن بود برای آذوقهٔ میزبانان خانه‌به‌دوشش خطری باشد. سفری که بعدها «هجرت» نامیده شد، روی‌هم‌رفته، چندان هم خوشایند نبود. البته سوارکردن آن سرباز اشتباه بود، اما آن‌ها یاد می‌گرفتند بعداً هر کسی را، به بهانهٔ اینکه لباس نظامی دارد و پیاده است، سوار نکنند.»

«شادی پواسونار و زنش وصف‌ناپذیر بود. کم مانده بود از آلمانی‌ها تشکر هم بکنند. ژولی روپوشی سفید پوشید، شارل‌هوبر روپوشی خاکستری، ژنین با ماجراهای لی‌لی بلا در تاریکیِ سایه‌گرفتهٔ پستو جا خوش کرد و پسربچه، همین‌طوری بی‌دلیل، زد زیر گریه. خانم پواسونار گفت: «دعوایش نکن، شارل! مشکلش عصبی است. ببین، تمام شد، ری‌ری. کی آب‌نبات چوبی می‌خواهد؟ راستی، شارل، باید وانت را بشوییم. با این کثیفی وجههٔ خوبی ندارد. نباید جلوی آلمانی‌ها خودمان را بد نشان بدهیم. باید ببینند که فرانسوی‌ها هم بلدند آداب را رعایت کنند.» 
شارل‌هوبر، با اشاره به فجایع اخیر فرانسه، گفت: «ماجرایی مثل این برای کسب‌وکار خوب نیست.» ژولی، که پشت پیشخانش مثل گاو غرق در افکارش بود، جوابی نداد. چشم‌هایش را بست، بعد دوباره بازشان کرد. سکوتی که بوی شیر خشک‌شده و پنیر بز می‌داد در مغازهٔ کرهٔ خوب حکم‌فرما شد. سرانجام زن لبنیات‌فروش زیرلب گفت: «انگلیسی‌ها موی دماغشان می‌شوند، ببین کِی این را می‌گویم، شارلو. حالا مانده تا بدبختی‌هایمان تمام شوند.» در آن لحظه مشتری وارد لبنیات‌فروشی شد.»

«صبح روز بعد، منظرهٔ بازار تره‌بار، که اجناسش کافی نبود و احدی در‌ آن دیده نمی‌شد، شارل‌هوبر را حسابی نگران کرد. مرد بیچاره از کمبود محصولات فقط یک نتیجه می‌گرفت: این موضوع کسب‌وکارش را از رونق می‌اندازد. بااین‌حال، وانتش را پر کرد و بیشتر از روزهای عادی به خیابان پاندولف جنس برد. از طرف دیگر، ژولی هم در بحران خود دست‌وپا می‌زد؛ او به نقطهٔ عطفی در زندگی‌اش رسیده بود. آیا می‌توان در سی‌وهفت‌سالگی تغییر ماهیت داد؟ اگر اسممان ژولی پواسونار باشد و لبنیات‌فروشی‌ای بادآورده در پاریس داشته باشیم، بله! این زن دستخوش استحاله شده بود. او پانزده سال مثل اسب عصاری پشت پیشخانش کار کرده و جلوتر از ویترینش را ندیده بود. امروز صدایی سمج اما گنگ سرش فریاد می‌زد که اقبال کرهٔ خوب صرفاً به نبوغ او بستگی دارد. ژولی پواسونار شهامت زیادی به خرج داد تا توانست ماه‌های اولِ اشغال را تاب بیاورد؛ اجناسی که شارل‌هوبر با اجبارِ او فراهم می‌کرد توی سرداب روی هم تلنبار می‌شدند؛ ژنین بیچاره را از پستو بیرون کردند و او به ناچار خواندن لی‌لی‌ بلا را با دختر سرایدار سهیم شد که این باج را در ازای اجارهٔ ورود به اتاق سرایدار از او طلب می‌کرد؛ پواسونارها حتی مجبور شدند از دندان‌پزشک طبقهٔ دوم اتاقی اجاره کنند و مثل حاکمان سرزمین‌های مستعمراتی با کنسرو پرش کنند.»

خلاصهٔ رمان خانوادهٔ پواسونار‌:

عنوان اصلی این کتاب در زبان فرانسوی «اُ بُن بُق» خوانده می‌شود؛ اصطلاحی که معنای آن در فارسی «از آب کره‌ گرفتن» است. نویسنده در این کتاب پیچیدگی‌های زندگی در دوران اشغال فرانسه توسط آلمان در جنگ جهانی دوم را نشان می‌دهد. داستان حول محور خانوادهٔ پواسونار می‌چرخد، صاحبان یک مغازهٔ لبنیاتی که در منطقهٔ ترنس پاریس واقع شده است. خط داستانی این خانواده به داستان لئون لکویر یک اسیر جنگی فراری و پسری یکی از مشتریان‌شان گره می‌خورد. داستان در چهار بخش اصلی روایت می‌شود و نویسنده معاملات و رفتارهای غیراخلاقی خانوادهٔ پواسونار در بازار سیاه برای دور زدن سهمیه‌بندی موادغذایی و به سود رسیدن‌شان را نشان می‌دهد. شارل‌هوبر پواسونار، پدر فرصت‌طلب خانواده، بسیار خودخواهانه اعمال خود را توجیه می‌کند، درحالی‌که همسرش ژولی با دستکاری محصولات در این راه به او کمک می‌کند. فرزندان آن‌ها نیز تجسم همین اخلاق‌ها و عملکرد خانوادگی‌شان هستند. ژنین دختری کتابخوان و هانری کودکی لوس است. بخش دیگر داستان به لئون مربوط است، پسری که با فرار از یک اردوگاه گرفتار وضعیتی اسفبار می‌شود اما وقتی خانوادهٔ پواسونار فرار کردن او را گزارش می‌دهند، تازه متوجه می‌شود که به او خیانت شده است. او به دوستان خود پناه می‌برد و در فکر پیوستن به نیروهای مقاومت است. در عین حال خانوادهٔ پواسونارها از آب گل‌ آلود ماهی می‌گیرند؛ آن‌ها گاهی با نیروهای اشغالگر آلمانی همکاری می‌کنند ولی بعداً زمانی که واکنش منفی اطرافیان را می‌بینند از این کار دور می‌شوند.

اقتباس‌های سینمایی:

• در سال ۱۹۸۱ از شبکهٔ «تی‌اف۱» فرانسه یک تله‌درام کمدی ۲ قسمتی به کارگردانی  ادوارد مولینارو بر اساس همین رمان پخش شد. فیلم‌نامهٔ این فیلم ۲ قسمتی را «پیر پلگری» و «روژه هنن» نوشتند. در فیلم نام اصلی رمان که در واقع نام یک فروشگاه است به خانوادهٔ پواسونار تغییر کرد. این خانواده در مغازه به فروش لبنیات و خواروبار مشغول هستند. 

• فیلم خانوادهٔ پواسونار نخستین بار در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ از شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.

اگر از خواندن کتاب خانوادهٔ پواسونار لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب بندها اثر دومنیکو استارنونه نویسنده‌ٔ ایتالیایی است. استارنونه در سیزدهمین رمانش، بندها، از زندگی مشترک واندا و آلدو می‌نویسد که مثل باقی زندگی‌های مشترک سختی‌ها، تنش‌ها و ملال‌های خودش را داشته. حالا پس از چند دهه، زخم‌های گذشته انگار بهبود یافته و این زوج جان سالم به در برده‌اند.

• کتاب یخبندان اثر توماس برنهارت نویسندهٔ اتریشی است. این رمان داستان اشتراخ است، یک نقاش دیوانه که با رفتن به دهکده‌ای در ونگ در نزدیکی شوارتساخ خود را از دنیا جدا می‌کند. برادر جراحش دستیار جوان خودش را که از قضا راوی داستان نیز هست، می‌فرستد تا این نقاش دیوانه را تحت‌نظر داشته باشد.

دربارۀ ژان دوتور‌: نویسندهٔ فرانسوی

خانواده پواسونار

ژان دوتور رمان‌نویس فرانسوی بود که در سال ۱۹۲۰ در پاریس به دنیا آمد و در ۲۰۱۱ درگذشت. زمانی که ۷ ساله بود مادرش را از دست داد و در ۲۰ سالگی‌اش و پانزده روز پس از حمله آلمان به فرانسه در جنگ جهانی دوم اسیر شد. او شش هفته بعد فرار کرد و به پاریس بازگشت و در آن‌جا در دانشگاه سوربن فلسفه خواند. او وارد جبههٔ مقاومت شد و دوباره در اوایل سال ۱۹۴۴ دستگیر شد. او دوباره فرار کرد و در آزادسازی پاریس شرکت کرد. او کاندیدای اتحادیهٔ دموکراتیک کارگران در انتخابات قانونگذاری ۱۹۶۷ بود. اولین اثرش «مجتمع سزار» در سال ۱۹۴۶ منتشر شد و جایزهٔ استاندال را دریافت کرد. او در ۳۰ نوامبر سال ۱۹۷۸ عضو آکادمی علوم و هنر صربستان در گروه زبان و ادبیات شد و در ۹۱ سالگی در پاریس درگذشت.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی