معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش اثر هاروکی موراکامی
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
شهر و دیوارهای نامطمئنش از سایت گودریدز امتیاز ۳.۸ از ۵ را دریافت کرده است.
معرفی رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش:
شهر و دیوارهای نامطمئنش چهاردهمین و جدیدترین اثر هاروکی موراکامی نویسندهٔ نامدارِ ژاپنی است. این کتاب در سال ۲۰۲۴ برای اولینبار به زبان ژاپنی منتشر شد و پیش از ترجمه به انگلیسی، نسخهٔ ژاپنی آن به فارسی برگردانده شد. این رمان عاشقانه، رمزآلود و سورئال، ماجرای دو جوان را روایت میکند که وارد رابطهٔ عاطفی عجیبی میشوند. رابطهای که یک طرف آن رویابینی و طرف دیگر آن رویاخوانی است و با حقیقت بسیار فاصله دارد. نامِ این رمان با داستانِ کوتاهی که موراکامی قبلاً به همین نام نوشته بود و در سپتامبر ۱۹۸۰ در مجلهای منتشر شد، یکی است. این داستان کوتاه در نهایت بازنویسی و به بخش اول این رمان تبدیل شد.
واکنشهای جهانی به رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش:
«این هاروکی موراکامی بود که برترین داستانهای قرن ۲۱ را خلق کرد.» - نیویورک تایمز
«موراکامی بیش از هر نویسندهٔ دیگری از زمان کافکا، عجیببودن دنیای واقعی ما را تحسین میکند و این ویژگیهای عجیب را در داستانهایش میگنجاند.» - سانفرانسیسکو کرونیکایل
«موراکامی استاد داستاننویسی است.» - لسآنجلس تایمز
«یک داستان معمایی عجیبِ دیگر از موراکامی. داستانی مملو از جاز، قهوه و حتی گروه بیتلز. موراکامی در رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش ژانرهای علمی تخیلی، گوتیگ، معمایی، نوآر و حتی ترسناک را در هم آمیخته و یک افسانهٔ زیبا خلق کرده است. در این رمان واقعیت به طرز ماهرانهای با خیال ترکیب شده و دنیایی در عینحال زیبا و وهمآور ساخته است. شگفتانگیز، گیجکننده و خارقالعاده که تنها موراکامی از پسِ خلقِ چنین داستانی برمیآید. این یکی از رضایتبخشترین داستانهای موراکامی است.» - کایرکاس ریویوز
«هیچ نویسندهٔ دیگری نمیتواند عناصر مختلف، دنیای فانتزی و دنیای واقعی و درونی انسان را در هم بیامیزد و چنین داستان شگفتانگیزی خلق کند.» - فایننشال تایمز
«خوانندههای معمولی از پیداکردن تخممرغهای پنهان عید پاک که موراکامی در داستانش پنهان کرده است و از منطق رویایی او لذت خواهند برد.» - آبزرور
چرا باید رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش را بخوانیم؟
موراکامی استاد آمیختن مسائل ساده با مضامین عجیبوغریب است. تغییرات غیرمنتظره، نمادگرایی مبهم و فضایی بهطور کلی عجیب، مشخصههایی است که در هیچ داستان دیگری پیدا نخواهید کرد. موراکامی اغلب در آثارش تفسیرها را به خواننده میسپارد و برای همین ابهام و فرصت درگیرشدن با داستان، شهر و دیوارهای نامطمئنش را برایتان تبدیل به یکی از فراموشنشدنیترین کتابها خواهد کرد. بنابراین اگر به داستانهای معمایی علاقه دارید و دوست دارید سفری به ضمیر ناخودآگاه داشته باشید، حتماً این رمان را بخوانید.
جملات درخشانی از کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش:
«سپس با دقت به صدای بوق گوش میدهند. هنگامی که آخرین تغییر شیپور در هوا دمیده میشود، همه در یک راستا میایستند و تقریباً همزمان شروع میکنند به راهرفتن. طلسم موقت برداشته شده است و برای مدتی خیابانهای شهر تحتسلطهی سم جانوراناند. صف جانوران راه خود را از میان خیابانهای سنگفرششدهی پرپیچوخم باز میکند. هیچکس جلودار نیست و هیچکس راهنمایی گروه را برعهده ندارد. جانوران فقط چشم خود را به زمین میدوزند، شانههایشان بالاوپایین میشوند. این رودخانهی سکوت شناور میشود بهسمت پایین. بااینحال، به نظر میرسد، بین هر جانور با دیگری پیوندی محکم و مقاومتناپذیر وجود دارد. با مشاهدهی چندینبارهی این صحنه متوجه شدم که مسیرها و سرعت جانوران کاملاً تعیین شدهاند: از روی پل قدیمی کمقوس میگذرند و در این مسیر تکشاخهایی به این گروه افزوده میشوند و همه بهسمت میدانی با منارهای تیز میروند (ساعتِ برجِ ساعت، همانطور که تو گفتی، عقربهای ندارد). در آنجا به گروه کوچکی میپیوندند که در شنتل رودخانه و میان چمنزاری سرسبز سرگرم چرا هستند. بعد همه از کنار رودخانه بهسمت بالادست پیش میروند و از کنار شهرک صنعتی در امتداد کانال خشکشدهای که تا افق امتداد دارد، عبور میکنند و گلهی کوچکی را که در جنگل بهدنبال میوه میگردند، با خود همراه میکنند. سپس بهسمت غرب میپیچند، از زیرگذر سرپوشیدهی ریختهگری میگذرند و از پلکانی در امتداد تپه بالا میروند.»
«دو بار در زدم و منتظر ماندم؛ اما جوابی نگرفتم. حتی صدای پایی هم به گوش نمیرسد. لحظهای طول کشید تا نفسم تازه شود، دستگیرهی برنجیِ کدرشده را چرخاندم و به آرامی در را باز کردم. در به صدا درآمد؛ انگار داشت به دیگران هشدار میداد: «یکی داره میآد تو». پشت در، یک اتاق کاملاً مربعشکل بود؛ بهاندازهای حدوداً پنج متر مربع. سقف بهاندازهی اتاق قبلی نبود و اینجا هم هیچ آدمی به چشم نمیخورد، پنجرهای نداشت و با دیوارهای گچی محصور شده بود. هیچ نقاشیای عکسی، پوستر یا تقویمی و البته ساعتی هم روی دیوار نبود؛ فقط دیواری خالی و برهنه. یک نیمکت چوبی سخت، یک میز با دو صندلی کوچک و یک چوبلباسی در اتاق به چشم میآمد. هیچ کتی روی چوبلباسی آویزان نبود. در مرکز اتاق یک بخاری هیزمی زنگزده و قدیمی قرار داشت که آتش تفتیدهای را در خود جا داده بود و پاتیل بزرگی پر از معجون بالای آن بخار میکرد. در انتهای اتاق چیزی بود که به نظر میرسید پیشخوان مخصوص قرضدادن کتاب باشد و یک دفتر کل بزرگ روی آن باز مانده بود. به نظر میرسید کسی داشت کاری انجام میداد و امری فوری باعث شده بود از آنجا برود. شاید آن شخص (احتمالاً کتابدار) بهزودی به این اتاق باز میگشت.»
«یکی از دستمالهایت دست من بود. دستمال سادهای بود بافته از موادی نرم، توریمانند و سفیدرنگ که یک گل ارکیدهی زنگولهای کوچک روی لبهی آن گلدوزی شده بود. خیلیوقت پیش آن را به من قرض داده بودی. فکر کردم باید آن را تمیز کنم، بشویم و به تو پس بدهم؛ اما یادم رفت برگردانمش. شاید بهتر است بگویم تا حدودی عمدی پسش نداده بودم (البته اگر از من میخواستی آن را پس بدهم، وانمود میکردم که فراموش کردهام و بلافاصله پس میدادمش). من اغلب آن دستمال را بیرون میآوردم و برای مدت طولانی در سکوت از لمس پارچه در کف دستم لذت میبردم. این احساس مستقیماً با تو مرتبط بود. چشمانم را میبستم و در خاطرهای که با تو داشتم، غوطهور میشدم؛ حتی وقتی در نزدیکی من بودی، حتی بعد از اینکه جایی غیبت زد، همیشه این عادتم برقرار ماند. رؤیا (یا بهتر است بگویم بخشی از رؤیا) را که در یکی از نامههایت نوشتی، بهخوبی به یاد دارم: آن نامهی طولانی هشتصفحهای که بهصورت افقی نوشته شده بود. نامهات را با همان خودنویسِ اهدایی مسابقهی انشا نوشته بودی. رنگ جوهر تو آبی فیروزهای بود. هر دوی ما نامههایمان را با همان خودنویسهایی مینوشتیم که آن زمان برنده شده بودیم.»
تحلیلی بر رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش:
موراکامی در رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش از عناصر منحصربهفردی از جمله سبک قطعات استفاده کرده است و داستان دنیایی دوگانه، جهانی دگرگون، جدایی ذهن و بدن، کتاب و مطالعه، رویا، تنهایی و عشقی عجیبوغریب را به تصویر کشیده است. این رمان ترکیبی از داستانهای عاشقانهٔ عجیب موراکامی مانند «جنگل نروژی» و داستانهای ماجراجویانهٔ او است. در این رمان واقعیت و دنیای خیالی در هم آمیخته شده که ویژگی بازر آثار موراکی است و او با کمک ترکیب این عناصر به مضامینی مانند حافظه، هویت و ماهیت گریزان واقعیت پرداخته است. روایت این کتاب بر خاطرات تکهتکهشدهٔ راوی ناشناس از شهری، بهظاهر توکیو، متمرکز است که با سکانسهای رویایی و شخصیتهای مختلف تبدیل به داستانی معمایی میشود. شهری که خودبهخود تبدیل به یک شخصیت میشود و فضایی هزارتو دارد که منعکسکنندهٔ بیجهتی درونیِ خودِ راوی و تغییر مرزهای گذشتهاش است. رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش، نمادی از شکنندگی حافظه و دشواری در کنار هم قراردادن قطعات تاریخی است. قدرت این داستانِ موراکامی در ابهام آن است. معماهایی که در داستان مطرح میشود تا خواننده بتواند در خلال داستان ماهیت واقعی شهر را پیدا کند. عناصر واقعگرایانهٔ داستان کنار هم قرار میگیرند و خواننده را وادار میکنند که برداشتهای راوی و قابل اعتمادبودن آنها را زیر سؤال ببرد.
خلاصهٔ رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش:
قهرمان رمانِ شهر و دیوارهای نامطمئنش پسری ۱۷ ساله است که پس از برندهشدن در مسابقهٔ مقالهنویسی، عاشق دختری ۱۶ ساله میشود. دختر اما پسر را از خودش دور نگه میدارد و به او میگوید خودِ واقعیاش، در شهری آن سوی دیوارها وجود دارد. آنها با هم این شهر را با جزئیات زیاد تصور میکنند و پسر همهچیز دربارهٔ این شهر را یادداشت میکند تا اینکه یک روز دختر ناپدید میشود و پسر دیگر هیچوقت خبری از او نمیشنود. با اینکه سالها میگذرد و پسر بزرگ میشود اما همچنان آرزوی داشتن دختر را دارد و نمیتواند به زندگی معمول خود ادامه دهد. در داستانی موازی، پسر اکنون بزرگ شده و با دخترک به شهر خیالی میرسد. برای ورود به این شهر، او باید خودش را از سایهاش جدا کند. او هر روز باید به کتابخانهٔ کوچکی در شهر برود و رویاهایی را از گویهای عجیب بخواند. دستیارش همان دخترک ۱۶ ساله است که حتی یک روز هم پیر نشده و به یاد نمیآورد که زمانی او را دیده باشد. تا اینکه سایهٔ مرد کمکم شروع به مُردن میکند و درنهایت مرد تصمیم میگیرد تا شهر را با سایهاش ترک کند. اما در آخرین لحظه نظرش عوض میشود و اجازه میدهد سایهاش بدون او شهر را ترک کند. مرد به زندگی عادی خود بازمیگردد، او حالا مجرد و ناشر کتاب است اما فکر آنچه در شهر فراتر از دیوارها گذشت و همچنین عشق از دسترفتهاش لحظهای رهایش نمیکند تا اینکه تصمیم میگیرد کارش را رها کند و به کتابخانهای در حومهٔ شهر میرود و رئیس آن کتابخانه میشود و سعی میکند اطلاعات بیشتری دربارهٔ شهر عجیب داستان به دست بیاورد.
اگر از خواندن کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
•
کتاب کشتن شوالیهٔ دلیر اثر دیگری از هاروکی موراکامی نویسندهٔ ژاپنی است. داستان کتاب این رمان همانند سایر رمانهای او خیرهکننده و محرک کنجکاوی است، در این اثر راز یک عشق رمانتیک، سنگینی تاریخ، برتری هنرو جستجوی نوادر دستنیافتنی که خارج از دسترس ما هستند را خواهید خواند. در این کتاب، یک نقاش پرترهٔ سی و چند ساله ساکن توکیو، همسرش را ترک میکند و پس از مدتی در خانهٔ یک هنرمند مشهور «توموهیکو آمادا» در کوهستان ساکن میشود. او یک تابلوی نقاشی را در اتاق زیرشیروانی مییابد و با مشاهدهٔ این تابلو، ناخواسته چرخهٔ رویدادهای رازآلود آغاز میشود.
•
کتاب چوب نروژی اثر دیگری از هاروکی موراکامی نویسندهٔ برجستهٔ ژاپنی است. این کتاب یک داستان نوستالژیک دربارهٔ از دستدادن است و از دیدگاه اول شخصی و شخصیتی به نام تورو واتانابه روایت میشود که خاطرات دوران دانشجویی خود در توکیو را روایت کرده است. از طریق خاطرات واتانابه خوانندگان به وضعیت روابط عاطفی او با زن متفاوت پیمیبرند و در پسزمینهٔ رمان وقایع جنبشهای دانشجویی و شکلگیری آنها روایت میشود.
دربارۀ هاروکی موراکامی: نویسندهٔ ژاپنی
هاروکی موراکامی نویسندهٔ مشهور ژاپنی در ۱۹۴۹ به دنیا آمد. تاکنون آثارش به بیش از ۵۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه از کتابهایش در ژاپن و سراسر دنیا به فروش رفتهاند. او جوایز متعددی از جمله جایزهٔ «گونزو»، جایزهٔ جهانی داستانهای فانتزی، جایزهٔ «تانیزاکی»، جایزهٔ ادبیات یومیوری، جایزهٔ بین المللی داستان کوتاه «فرانک اوکانر»، جایزهٔ «فرانتس کافکا» و بسیاری جوایز دیگر را دریافت کرده است و کتابهایش جوایز منتخب سایت گودریدز را بارها از آن خود کردهاند. از دیگر آثار برجستهٔ این نویسنده میتوانیم به «جنگل نروژی»، «کافکا در کرانه» و «آیکیو ۸۴» اشاره کنیم. کتاب «آیکیو ۸۴» او در نظرسنجی روزنامهٔ ملی «آساهی شیمبون» به عنوان بهترین اثر دوران «هیسهای ژاپن» رتبه گرفت. او در آثارش از عناصر فانتزی و جادویی بهره میبرد و بهخاطر سبک رئالیستی جادویی خود بسیار به شهرت رسیده است. همچنین تاکنون داستانهای کوتاه بسیار زیادی از موراکامی منتشر شده است.
آثار موراکامی:
موراکامی در نزدیکی کوبه بزرگ شد و قبل از رفتن به توکیو برای حضور در دانشگاه اولین رمانش با عنوان «به آواز باد گوش بسپر» در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. وبسایت رسمی موراکامی نویسندگان برجستهای همچون ریموند چندلر، کورت ونهگات و ریچارد براتیگان را الهامبخش آثارش نامید و خودِ موراکامی کازانو ایشیگورو و کورمک مککارتی را نویسندگان موردعلاقهاش معرفی کرد. داستانهای موراکامی منتقدان ادبی و خوانندگان را به دو دسته تقسیم کرده است. برخی از نهادهای ادبی ژاپن او را بهعنوان یک نویسندهٔ غیرژاپنی مورد انتقاد قرار میدهند و برای همین بسیاری موراکامی را «گوسفند سیاه دنیای ادبی ژاپن» نامیدهاند. این در حالی است که گری فیسکجون ویراستار مجلهٔ موراکامی او را نویسندهای واقعاً خارقالعاده توصیف کرد و روزنامهٔ گاردین نام موراکامی را در میان «بزرگترین رماننویسان زندهٔ جهان» قرار داد و آثارش را ستود. تاکنون پنج مجموعه داستان کوتاه از جمله «اول شخص مفرد» از موراکامی منتشر شده است. از جمله آثار غیرداستانی او میتوانیم به کتاب «زیرزمین» اشاره کنیم که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد و تاریخ شفاهی حمله سارین به متروی توکیو است و کتاب «از دو حرف میزنم از چه حرف میزنم» که در آن از تجربیات خود به عنوان یک دوندهٔ ماراتن صحبت کرده است.