

ای رشک ماه و مشتری آخر نگویی تا کجا
انتشارات هونار منتشر کرد:
خواب دیدم بادِ آرومی که نسیم بود تو موهای تو و نیلوفری که به موهات بود از جا بلند شد و توفانی شد بلند توفانی به قامت خدا از جا بلند شد و نیلوفر و موهای تو رو یک جا بلند کرد و چسبوند به تاق بالاترین جای آسمون غرّشی افتاد تو آسمان و بارون زد سیل می اومد از آسمون و سربلند کردم که خدایا اول بهاره پس شکوفه ها که یه چیزی خورد تو صورتم و له شد سر چرخوندم دیدم همین طور وزّعه که از آسمون روی زمین پلاس میشه و تکثیر میشه به محض برخورد با زمین ترس و وزغ تمام تنمو خیس و لزج کرده بود سر چرخوندم اونورتر دیدم تو راست ایستادی دستات به دو طرف بازه موهات رفته تا بالای آسمون تو تاریکی بالای سرت گم شده انگار ... لبات از هم باز نمیشد اما صدات رو میشنفتم. میشنفتم میگفتی وزغ بهترین خوراک لک لکاس! ... و من ... بی اختیار .... یادِ علاقه ی بیحد تو به جفت پریدن لک لکا افتادم
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













