بازگشت ریچل پرایس

بازگشت ریچل پرایس از سایت گودریدز امتیاز ۴.۱ از ۵ را دریافت کرده است.

بازگشت ریچل پرایس از سایت آمازون امتیاز ۴.۲ از ۵ را دریافت کرده است.

بازگشت ریچل پرایس اثر دیگری از هالی جکسون نویسندۀ رمان‌های معمایی، جنایی و هیجان‌انگیز است. این نویسنده با نوشتن مجموعه داستان‌های «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» به شهرت رسید. هالی جکسون بار دیگر یک تریلر معمایی گیرا و هیجان‌انگیز نوشته است. این کتاب که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، داستان نوجوانی است که تلاش می‌کند حقیقت را در مورد ناپدیدشدن تکان‌دهندهٔ مادرش کشف کند که ناگهان در میان فیلمبرداری مستندی از این جنایت واقعی، مادرش به طرز شوکه‌کننده‌ای دوباره پیدا می‌شود و زندگی بل درحالی‌که سعی می‌کند سر از رازهای مادرش در بیاورد، دچار آشفتگی می‌شود. این کتاب پس از انتشار پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز شد.

«خوانندگان مجذوب این تریلر پر پیچ‌وخم و قهرمان سازش‌ناپذیر آن خواهند شد.» - کایرکاس ریویوز

«کتابی که بسیار خوب نوشته شده است؛ در مورد روابط مادر و دختری و این‌که همهٔ این‌ها در حالی است که جکسون به طرز ماهرانه‌ای زمینه را برای یک معمای سرگردان فراهم می‌کند.» - بوک‌لیست

«جکسون همچنان خوانندگان را با معماهای جذاب خود فریب می‌دهد.» - لایبرآری ژورنال

«یک کتاب معمایی شگفت‌انگیز دیگر برای نوجوانانِ مشتاق از مغز متفکرِ ژانر معمایی.» - نِرد دیلی

کتاب بازگشت ریچل پرایس، یک تریلر مهیج و جذاب برای نوجوانان و خوانندگانی است که از مطالعهٔ کتاب‌های جنایی و ماجرایی لذت می‌برند. نویسنده در این رمان به طرز ماهرانه‌ای تعلق و مسائل عاطفی و خانوادگی را در هم آمیخته و به موضوعاتی مانند اعتماد و پیچیدگی‌های بازسازی روابط از دست رفته می‌پردازد. با نویسندگی جذاب جکسون و شخصیت‌های توسعه یافتهٔ این کتاب، بسیار از مطالعهٔ آن لذت خواهید بُرد.

«آن کلمه در نظر بل غلط آمد. مادر. غیرطبیعی بود. به اندازهٔ مامان بد نبود. آن کلمه، بدشکل و جنون‌آمیز، از میان لب‌هایش خارج می‌شد. مثل حلزونی متورم بالاخره آزاد می‌شد و روی زمین می‌افتاد تا همه به آن زل بزنند. چون همه همیشه همین‌ کار را می‌کردند. آن کلمه به دهان او تعلق نداشت، پس بل تا جایی که می‌توانست به زبان نمی‌آوردش. کم‌کم مادر سرمایی با خودش داشت؛ حس دوری و فاصله. رمزی گفت: «عیب نداره، عجله نکن.» مصورت‌ها، سنگین و آشکار به نظر می‌آمدند. بل رو به او کرد. به دوربین نگاه نمی‌کرد. رمزی به بل خیره شد و چروک‌هایی حاکی از نگرانی روی پوست سیاه و دور چشمانش نشستند. چون همین‌طوری هم بل عجله نداشت. زیادی مکث می‌کرد؛ بیشتر از گپ‌وگفت‌های این چند روز، قبل از مصاحبه. رمزی دستش را بالا برد تا گیجگاهش را بخاراند؛ بالای گوش‌هایش، درست جایی که خبری از موهای سیاه و فرفری‌اش نبود. رمزی لی: فیلم‌ساز، کارگردان، اهل لندن جنوبی؛ کیلومترها دورتر. ولی حالا در گورام نیوهمپشر، جلوی او نشسته بود. رمزی گلویش را صاف کرد.»

«رمزی نفس عمیقی کشید. «بیا دوباره شروع کنیم.» چند ساعت می‌شد که اینجا بودند و کم‌کم خستگی در صورتش نمایان می‌شد. «شونزده ساله که مامانت گم شده. در تمام این مدت، هیچ رد و نشانی ازش پیدا نشده. با حساب‌های بانکیش کار نکرده، با خونواده‌اش ارتباط نداشته و با وجود جست‌وجوهای زیاد، جسدش پیدا نشده. البته بعضی‌ها دیدنش.» این کلمه را آنقدر محکم به زبان آورد که عجیب بود. «توی اینترنت یه عده ادعا می‌کنن ریچل رو توی پاریس و برزیل دیده‌ان. حتی چند ماه پیش یه نفر گفت توی کانوِی شمالی دیدتش. ولی خب این ادعاها بی‌پایه‌ و اساس‌ان. مامانت بدون هیچ رد و نشونی در سیزده فوریهٔ ۲۰۰۸ ناپدید شد. فکر می‌کنی چه اتفاقی براش افتاد؟» بل نمی‌توانست دوباره بگوید نمی‌دانم؛ وگرنه هیچ‌وقت اجازه پیدا نمی‌کرد از اینجا برود. «برای من هم مثل بقیهٔ آدم‌های دنیا سؤاله.» از برق چشمان رمزی فهمید این جواب بهتری است. بسیار خب، ادامه بده. «می‌دونم مردم چه نظریه‌هایی دربارهٔ اون اتفاق دارن. اگه قرار بود یکی رو انتخاب کنم...» رمزی سری تکان داد تا ادامه بدهد.»

«دفعهٔ بعدی هم که این سؤال را می‌کرد، همین جواب را می‌گرفت. حتی بعدش. هیچ چیزی از آن اتفاق یادش نمی‌آمد و نظری نداشت. فقط بعدها که به اندازهٔ کافی بزرگ شد و عقلش رسید، از یک مسئله باخبر شد: ریچل ولش کرده بود. روی صندلی عقب ماشین رها شده بود. «توی پادکست‌های جنایات واقعی و فضای مجازی، بارها و بارها دربارهٔ این پرونده بحث و تحقیق شده و بعد از شونزده سال هنوز توی ذهن مردم مونده.» چشمان رمزی برق زدند. «اسم ریچل پرایس تقریباً به معنای رازه. چون ناپدید شدنش مثل پازل بود و انسان ذاتاً می‌خواد پازل‌ها رو حل کنه، درسته؟» بل باید جواب می‌داد؟ زیادی دیر شد. رمزی ادامه داد: «دلیل اینه که ظاهراً اون روز ریچل دو بار ناپدید شد. می‌تونی بهمون بگی اون روز بعدازظهر، ساعت دو، چه اتفاقی افتاد؟ تو و مامانت کجا رفتید؟» 
«دوباره بگم؟»
«بله لطفاً. برای دوربین.» رمزی تقصیر را از دوش بل برداشت و گردن دوربین انداخت. دوربین‌ها احساس نداشتند. پس رمزی آدم خوبی بود. ولی خب، البته که می‌خواست بل چنین فکری کند؛ مگر نه؟»

بِل هجده‌ساله تمام زندگی خود را در سایهٔ ناپدیدشدن مرموز مادرش سپری کرده است. شانزده سال پیش، ریچل پرایس ناپدید شد و در یک شب بسیار سرد زمستانی، کودک نوپای خود را در صندلی عقب ماشین رها کرد. بِل کوچک تنها شاهد این ماجرا بود اما هیچ خاطره‌ای از آن روز ندارد. ریچل ناپدید شده است و مدت‌ها تصور می‌شود که مُرده است و بِل آرزو می‌کند کاش همه این ماجرا را به فراموشی بسپارند و به راه خود ادامه بدهند. بِل خودش را منزوی کرده و دنیایش حول محور پدرش می‌چرخد که متهم به قتل مادرش شده بود. اما زمانی که خانوادهٔ پرایس موافقت می‌کنند که یک مستند جنایی دربارهٔ این موضوع ساخته شود، این پرونده دوباره باز می‌شود. بِل صبروقرار ندارد تا فیلمبرداری تمام شود و زندگی به حالت عادی بازگردد و سپس غیرمنتظره‌ترین اتفاق ممکن می‌افتد. ریچل پرایس دوباره برمی‌گردد و حالا زندگی دیگر هرگز عادی نخواهد شد. ریچل داستانی‌ باورنکردنی در مورد اتفاقی که برایش افتاده تعریف می‌کند. باورنکردنی است، چون بِل به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رود که این حرف‌ها واقعیت داشته باشد. اگر ریچل دروغ می‌گوید، پس تمام این مدت کجا بوده است؟ و این‌که آیا ممکن است او آدم خطرناکی باشد؟ در حالی که دوربین‌ها هنوز در حال ضبط کردن هستند، بِل باید حقیقت را در مورد مادرش کشف کند و بفهمد که چرا ریچل پرایس واقعاً از دنیای مردگان بازگشته است.

• کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب اثر هالی جکسون نویسندهٔ بریتانیایی است. این کتاب با داستان پیپ فیتز آموبی شروع می‌شود، نوجوانی ۱۷ ساله و دانش‌آموز دبیرستانی که عاشق تحقیقات است و تصمیم می‌گیرد بر روی پروندهٔ قتلی که سال‌ها پیش در دبیرستان‌شان رخ داده است تحقیق کند.
 
• کتاب دختر خوب، خون بد اثر دیگری از هالی جکسون و دنبالۀ داستان‌ راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب است. پیپ هفده ساله، این بار پرونده‌ای که بسته شده بود را دوباره باز می‌کند و می‌خواهد پادکست پروندۀ قتلی که حل کرده را منتشر کند اما یکی از نزدیکانش گم می‌شود و همه چیز بهم می‌ریزد.

•  کتاب خوب مثل مرده‌ها دنبالۀ داستان راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب و دختر خوب، خون بد است. پیپ در این کتاب می‌خواهد به دانشگاه برود ولی هنوز درگیر تحقیقات است. پس از محبوبیت پادکست جنایی‌اش، با فردی ناشناس روبه‌رو می‌شود که مدام او را تهدید می‌کند. او متوجه می‌شود که این فرد با یک قاتل زنجیره‌ای در ارتباط است که شاید اشتباهی به زندان افتاده باشد.

• کتاب بازی قتل کتابی کوتاه دربارۀ ماجراهای پیپ از هالی جکسون است. این بار پیپ قصد دارد یک معمای قتل خیالی را حل کند. پیپ در این کتاب به یک مهمانی مخصوص دعوت می‌شود که قرار است شخصیت کارآگاهی تخیلی به نام سلیا بورن را در آن بازی کند و باید تا پیش از شب معمای قتل مهمانی را حل کند.