زندگی ناممکن

زندگی ناممکن از سایت گودریدز امتیاز ۳.۵ از ۵ را دریافت کرده است.

زندگی ناممکن از سایت آمازون امتیاز ۴ از ۵ را دریافت کرده است.

زندگی ناممکن جدیدترین اثر مت هیگ نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی و نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز است که با انتشار کتاب «کتابخانهٔ نیمه‌شب» به شهرت رسید. زندگی ناممکن در سال ۲۰۲۴ منتشر شد و داستان یک معلم ریاضی بازنشسته به نام گریس وینترز است که دوستش، خانه‌ای مخروبه در جزیره‌ای مدیترانه‌ای را برایش به یادگار می‌گذارد. گریس از سر کنجکاوی با یک بلیت یک‌طرفه و بدون هیچ راهنما و برنامه‌ای به ایبیزا می‌رود. در میان تپه‌‌های ناهموار و سواحل طلایی جزیره او به دنبال پاسخ‌هایی در مورد دوستش و چگونگی پایان زندگی‌اش می‌گردد و همین کار زندگی‌اش را برای همیشه دگرگون می‌کند. این کتاب پر از شگفتی و ماجراجویی و داستانی از امید و قدرت تغییردهندهٔ زندگی برای یک شروع جدید است.

«رمانی زیبا پر از شگفتی و تخیل و در قلب ماجراجویانه‌اش، داستانی عاشقانه، خنده‌دار و لطیف که نشان می‌دهد چطور می‌توان انسان بهتری بود.» - بندیکت کامبریج

«اودیسه‌ای از کنش و حیرت... مفهومی فروتنانه و واقعاً دوست‌داشتنی.» - نیویورک تایمز

«درک شخصیت اصلی داستان در مورد این‌که هر چیزی که بر روی زمین است بسیار ارزش دارد، شایستهٔ تحسین است و پیامی است که می‌تواند کل جهان را پشت‌سر بگذارد.» - آسوشیتدپرس

«جدیدترین و فوق‌العاده‌ترین اثر هیگ ... در دستان مطمئن او، جادو به جنگ زندگی‌ای نفس‌گیر می‌آید.» - پابلیشرز ویکلی

«یکی دیگر از کتاب‌های الهام‌بخش مت هیگ... یک داستان پر از ماجرا در مورد قدرت شروع جدید.» - دنیای زنان

«رمان حکیمانه و تکان‌دهندهٔ هیگ هم مانند یک داستان پررمزوراز است و هم مانند یک داستان عاشقانه و هم داستانی فانتزی. شاید بزرگ‌ترین موهبت این باشد که به ما نشان می‌دهد می‌توانیم مرزهایی که ساخته‌ایم از بین ببریم، ارتباطاتی را که قبلاً پنهان بوده است درک کنیم، و زندگی را با تمام غنای آن قدر بدانیم.» - جوآنا کانن، گاردین

«در دنیایی که به نظر می‌رسد دارد هر لحظه ناپایدارتر می‌شود، رمان‌های هیگ مانند یک کشتی بر روی دریاهای مواج می‌مانند. اصرار نویسنده بر قدرت ارتباط برای تغییر زندگی بسیار بلند، واضح و تأثیرگذار است.» - کایرکاس

مت هیگ در این رمان به موضوعاتی مانند غم و اندوه، فقدان، شفا، خودشناسی و جست‌وجوی معنا و خوشبختی پرداخته است. او در این کتاب رئالیسم جادویی را با احساسات عمیق عاطفی ترکیب کرده است تا قدرت تغییر زندگی برای شروع‌های جدید را به خواننده نشان بدهد. این کتاب هم داستانی دلگرم‌کننده دارد و هم مانند کتابخانهٔ نیمه‌شب بسیار الهام‌بخش است و نویسنده در این کتاب به شما نشان می‌دهد که چطور می‌توانید با اندوه خود مقابله کنید و شادی‌های جدیدی را در هر سنی که هستید، به زندگی خودتان بیاورید.

«روزی روزگاری، پیرزنی بود که خسته‌کننده‌ترین زندگی را در جهان داشت. این زن به‌ندرت خانهٔ ییلاقی خود را ترک می‌کرد، مگر برای رفتن پیش دکتر، کمک به فروشگاه خیریه یا سرزدن به گورستان. او دیگر باغبانی نمی‌کرد. چمن حیاط خانه‌اش بیش‌ازحد رشد کرده و از نظم خارج شده بود. باغچه‌های گل پر از علف‌های هرز بودند. او خرید مایحتاج هفتگی‌اش را هم سفارش می‌داد تا برایش بیاورند. این زن در شهر کوچک لینکلن‌شر در میدلندز شرقی زندگی می‌کرد. همان شهر قدیمی با آجرهای نارنجی که کل زندگی بزرگ‌سالی‌اش را آن‌جا گذرانده بود، غیر از یک دورهٔ کاری کوتاه در دانشگاه هال که سال‌ها پیش انجام داده بود. تو این شهر را می‌شناسی. زندگی‌اش خیلی بد نبود، اما خیابان‌های شهر مثل قبل او را با آغوش باز به‌سوی خود فرا نمی‌خواندند. دیدن این‌که نیمی از خاطرات شیرینش پشت نئوپان و پوسترهای پاره پنهان شده‌اند برایش دشوار بود. او روزها می‌نشست و تلویزیون تماشا می‌کرد و گاهی کتابی می‌خواند یا جدولی حل می‌کرد یا وردل بازی می‌کرد تا ذهنش را آماده نگه دارد. زمانی عاشق باغبانی بود، اما اکنون دل‌ودماغ آن را هم نداشت. او فقط هفتاد‌ودو سالش بود، اما از چهار سال پیش که شوهرش فوت کرده بود و بلافاصله مدتی بعد از آن سگ نژاد پامرانین‌اش، برنارد را هم از دست داده بود کاملاً احساس تنهایی می‌کرد.»

«ما برای پیاده‌روی از خانه بیرون رفتیم. یکی از آن پیاده‌روی‌های کریسمس در هوای سرد که غریبه‌ها وقتی از کنار هم می‌گذرند به هم لبخند می‌زنند. خب، مطمئنم که تو آن زمان‌ها در شب کریسمس به غریبه‌ها لبخند می‌زدی. خلاصه همه‌اش همین بود. واقعاً چیزی بیشتر از این بین من و کریستینا وجود نداشت. او به مدرسه برگشت و چند ماه دیگر هم درس داد و بعد برای همیشه از آن‌جا رفت. دیگر پس از آن به خانهٔ من نیامد. گاهی توی دفتر معلمان با هم هم‌کلام می‌شدیم، هرچند همیشه به نظر می‌رسید که کمی از من خجالت می‌کشد. من این را درک نمی‌کردم. چطور این زن دوست‌داشتنی و بااستعداد که می‌‌خواست در برابر جمع‌های بزرگ آواز بخواند از این‌که شب کریسمس نیاز به یک هم‌صحبت داشت خجالت می‌کشید؟ و یک روز (احتمالاً آخرین باری که او را دیدم) در پارکینگ مدرسه پیش من آمد و با چشمانی پر از اشک آرام گفت: «ممنونم. واسه خاطر شب کریسمس...» همین. نمی‌توانم به اندازهٔ کافی تأکید کنم که این کار چقدر به نظرم ناچیز و بی‌اهمیت بود. تمام کاری که من کرده بودم این بود که دهه‌ها پیش کریستینا را شب کریسمس به خانه‌ام دعوت کرده بودم.»

«همچنین در ردیف جلو که نزدیک‌ترین به توالت بود، زوجی هم‌سن‌و‌سال من نشسته بودند که با لحن آرام و مؤدبی باهم حرف می‌زدند و با دقت کتابی را می‌خواندند که عنوانش گذرگاه‌های مخفیانه: ایبیزا و فورمنترا بود. آن‌ها داشتند دربارهٔ چیزی حرف می‌زدند که توی برنامهٔ هفته رو شروع کن رادیو ۴ دربارهٔ جزیره شنیده بودند. احساس غم و اندوه به دلم چنگ انداخت. دلم می‌خواست من هم کسی را داشتم که با او در گذرگاه‌های مخفیانه قدم می‌زدم. به‌نظر خیلی دلچسب می‌رسید. یاد یک مستند طبیعی تلخ و شیرین افتادم که دربارهٔ سگ‌های آبی اوراسیایی تماشا کرده بودم. آن‌ها تا آخر عمر رابطهٔ زوجیتشان را حفظ می‌کنند تا مطمئن شوند برای کل عمرشان به اندازهٔ کافی پوست درخت دارند. و اگر یکی از آن‌ها زودتر بمیرد، دیگری نابود می‌شود. آرزو می‌کردم که ای کاش می‌توانستم دست کار را بفشارم! برای پاهایم طی پرواز مشکل خاصی پیش نیامد. درد چندانی نداشت؛ فقط دور مچ پاهایم ورم کرده بود. اما به آن هم عادت کرده بودم. تمرینات ساق پایم را انجام دادم و کمی پاهایم را به اطراف چرخاندم. یک رقص پای یواشکی برای این‌که خون را در پاهایم به گردش دربیاورم. درد مفاصل یک‌جورهایی شبیه سوگ بود. هر چه بیشتر درباره‌اش فکر می‌کردی، بیشتر درد می‌گرفت. اما نمی‌توانستی درباره‌اش فکر نکنی، چون همیشهٔ خدا درد می‌کرد. یک دور باطل بود.»

رمان زندگی ناممکن داستانی دلچسب دربارهٔ تحول شخصی و ماجراجویی است. این رمان داستان گریس وینترز ۷۲ ساله است؛ یک معلم ریاضی بازنشسته‌ای که در غم از دست‌دادن همسر و سگش به سوگ نشسته است. زندگی او وقتی که یک خانهٔ فرسوده در جزیرهٔ ایبیزا از یک دوست قدیمی به ارث می‌برد برای همیشه تغییر می‌کند. با وجود تردید اولیه‌اش، گریس تصمیم می‌‌گیرد به ایبیزا سفر کند و به محض ورود با رویدادهای فراطبیعی و عرفانی مواجه می‌شود و این اتفاقات عجیب باعث می‌شود که گریس در مورد شرایط مرگ دوستش کریستینا کنجکاو شود. هر چه گریس بیشتر می‌گردد، متوجهٔ چیزهای عجیبي‌تری می‌شود و همین کمک می‌کند تا حقیقت را کشف کند و کشف حقیقت به‌طور غیرمنتظره‌ای زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد.

• کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم اثر دیگری از مت هیگ نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است. این کتاب داستان تام هازارد است که تازه به لندن و خانهٔ قدیمی خود بازگشته و قصد دارد در این شهر بماند و معلم تاریخ شود. او در همان اولین روز تدریس، با معلمی فرانسوی و بسیار زیبا آشنا می‌شود که رازی بسیار خطرناک دارد. 

• کتاب کتابخانهٔ نیمه‌شب اثر مشهور مت هیگ نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است. شخصیت اصلی داستان زن جوانی است که خودکشی می‌کند و وارد دنیایی بین زندگی و مرگ می‌شود و در آن‌جا با زندگی‌های جایگزین بسیارش رویارو می‌شود. بیش از دو میلیون نسخه از کتاب کتابخانه نیمه‌شب پس از انتشار به فروش رفت و این کتاب هنوز هم در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌ تایمز قرار دارد.

او در سال 2018 اشعاری را برای گروه موسیقی اندی باروز خواننده و ترانه‌سرای انگلیسی نوشت که عنوان آن برگرفته از کتاب «دلایلی برای زنده ماندن» بود. رمان پرفروش کودکان او با نام «پسری به نام کریسمس» در سال 2021 تبدیل به فیلمی پرفروش شد. رمان خون آشامی هیگ با نام «ردلی‌ها» در سال 2011 منتشر شد. او در سال 2013 کتاب«انسان‌ها» را منتشر کرد. این کتاب داستان یک آدم فضایی است که به شکل یک مدرس دانشگاه در می‌آید که کارش سخنرانی و تدریس ریاضیات دربارۀ خطرات ثبات زمین است. در سال 2017 مت هیگ رمانی را با نام «چگونه زمان را متوقف کنیم» منتشر کرد، این رمان دربارۀ مردی است که به نظر 40 ساله می‌رسد اما در واقع 400 سال زندگی کرده است و شکسپیر، اسکات فیتز جرالد و بسیاری چهره‌های مشهور دیگر را ملاقات کرده است. در سال 2020 مت هیگ رمان مشهور خود کتابخانۀ نیمه‌‌شب را منتشر کرد. این کتاب در فهرست نهایی جوایز بریتانیا قرار گرفت و کتاب داستانی سال 2021 شد. هیگ قلمی بسیار خوانا دارد و به‌صورت مستمر بین زبانی زهرآگین و شوخ‌طبع جابه‌جا می‌شود و این موضوع تلاش او برای جستجوی دغدغه‌های ادبی عمیق‌تر را پنهان می‌کند. هیگ به‌ویژه در داستان‌های بزرگسال خود، از راوی‌های غیرمعمول برای تشریح داستان زندگی خانوادگی و اختلالاتشان بهره می‌برد و همچنین مفاهیم اضطراب، سرکوب و کنترل در زمینه روابط خانوادگی را بررسی می‌کند. از جمله کتاب‌های مت هیگ که در ایران به فارسی ترجمه‌ شده‌اند می‌توان به کتاب‌های «کتابخانهٔ نیمه‌شب»، «آسایش»، «انسان‌ها»،‌ «دلایلی برای زنده ماندن»، «یادداشت‌هایی برای سیارۀ پر استرس»، «آرام باش بی‌اعصاب» و «شکست‌های نام‌های تجاری» اشاره کرد.