%10


آورده اند که (گزیده های هزار و یک شب)
5٫0
(7)
10 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
495٬000 تومان
550٬000
دفعات مشاهده کتاب
2045
علاقهمندان به این کتاب
17
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
1
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات وزن دنیا منتشر کرد:
پس این حکمت حیات بخش هزارویک شب یعنی زنده ماندن زن محکوم به مرگ از برکت افسانه سازی و افسونگری نکتهی مهمی است که افسون و افسونگریها و جادوگریها و خیال پردازیهای بسیار دور از واقعیت را توجیه میکند.
در این مجموعه دید و نگاه من به انتخاب قصهها سه محور اساسی دارد به دور از توهمات افسون گرانه و آن سه محور عبارت است از عشق، هنر و موسیقی، طنز… بدیهی است عشقهایی که در این کتاب به حکایت درآمده بسیار شدید و در زمرهی همان عشقهای افسانهای ست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786229195048
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
گالینگور
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
300 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
438 گرم
سال انتشار
1403
معرفی کتاب آوردهاند که (گزیدههای هزار و یک شب) اثر عبداللطیف طسوجی تبریزی
آوردهاند که، چندین داستان برگزیده از هزار و یک شب اثر عبداللطیف طسوجی تبریزی به انتخاب، با روایت و با مقدمهٔ نویسندهٔ مشهور محمود دولت آبادی در پاییز ۱۴۰۳ و نزدیک به شبهای یلدا، برای اولینبار در ایران منتشر شد. بیشتر داستانهای منتخبِ این کتاب جنبههای طنز دارند، برخی از آنها عاشقانه هستند و همچنین این داستانها به شخصیتهای موسیقیدان و موسیقینواز دوران خلافت هارونالرشید و همچنین شصخیتهای ایرانی دوران برمکیان برمیگردد.
چرا باید کتاب آوردهاند که را بخوانیم؟
قصههای کتاب آوردهاند که، برخلاف نسخهٔ اصلی هزار و یک طولانی نیستند و شما میتوانید هر داستان آن را در یک شب یا مدت زمان کوتاهی بخوانید. این کتاب بسیار مناسب کسانی است که وقت خواندنِ داستانهای طولانی هزار و یک شب را ندارند و شما میتوانید با خواندن همین نسخه، چندین داستان جذابِ هزار و یک شب را بخوانید. همچنین این کتاب بسیار مناسب آشنایی جوانان با ادبیات و فرهنگ است.
جملات درخشانی از کتاب آوردهاند که:
«پس از آن، با خود گفت بار دیگر توکل بر خدا کرده دام در دریا اندازم، شاید که مرا از فصل خود نومید نگرداند. آنگاه دستها بلند کرده به توانایی هر چه تمامتر دام در دریا انداخت و ساعتی صبر کرد. پس ازآن دام بر کشیده سنگینش یافت. خلیفهی صیاد دید که دام سنگین است، نرمنرمش همیکشید تا اینکه دام بیرون آورده دید که بوزینهای لنگ به دام اندر است. گفت سبحانالله این چه بخت شوم است و در این روز نامبارک چهها که بر من روی دهد ولکن این حادثهها حکم تقدیر است. آنگاه بوزینه را گرفته رسن بر دست او بست و سر دیگر رسن را به درختی که در کنار دریا بود بسته تازیانهای را که با خود داشت برداشته، دست بر هوا بلند کرد و میخواست که تازیانه به بوزینه زند. به قدرت پروردگار بوزینه به گفتار آمد و با زبان فصیح گفت: «ای خلیفه، دست نگاهدار و مرا مزن! مرا بگذار که به همین درخت بسته باشم. تو بهسوی دریا رفته دام در دریا انداز و توکل بر پروردگار کن که او روزی تو برساند!» خلیفهی صیاد چون سخن بوزینه بشنید دام گرفته پیش رفت و دام در دریا انداخت. پس از ساعتی دام بر کشید. دام را سنگینتر از بار نخستین یافت. در بیرون آوردن او همیکوشید تا بیرونش آورد. دید که بوزینهای است با چشمان مَکحول و دستهای مخضوب و جامهی کهنی در بردارد و همیخندد.»
«خلیفهی صیاد در حال دام گرفت و او را بر کتف خود فرو پیچید و به خداوند همینالید و این ابیات را همیخواند:
ای ز روز سپید تا شب داج
به مددهای فیض تو محتاج
به یک اندیشه راه بنمایی
به یکی نکته کار بگشایی
تو دهی صبح را شب افروزی
روز را مرغ و مرغ را روزی
بر در خویش سرفرازم کن
وز در خلق بینیازم کن
چون ابیات به انجام رسانید بهسوی دریا رفته دام به دریا انداخت و ساعتی صبر کرد. پس از آن دام بیرون آورد. به دام اندر یکی ماهی برآمد که سری بزرگ و دنبالهی دراز داشت و چشمانش مانند دو ستارهی درخشان بود. چون خلیفه او را بدید فرحناک شد که چنان ماهی تا آن روز صید نکرده بود. در غایت شگفتی او را بهسوی بوزینهی ابوالسعادت آورد و چندان فرحناک بود که گویا به تمامت دنیا مالک شده. بوزینه گفت: «ای خلیفه، این ماهی را چه کار خواهی کرد و معاملت تو با بوزینهی خویشتن چون خواهد؟» خلیفه گفت: «ای سید بوزینگان، بدان که من بوزینهی پلیدک خویش بکشم و تو را بهجای او بوزینهی خود گیرم و هر چیز که اشتهاکنی همهروزه به تو بخورانم.» بوزینه گفت: «اکنون که تو مرا بهجای او برگزیدی، من با تو چیزی بگویم که صلاح تو در آن باشد و آن این است که تو مرا با رسنی بر این درخت ببند و خود دام برداشته در دجله بینداز و اندک زمانی صبر کن، دام از آب به در آور، یک ماهی ظریف در دام خواهی یافت که در تمامیت عمر چنان ماهیای ندیده باشی. پس تو آن ماهی نزد من آر تا من بگویم که با او چه کار کنی.» در حال خلیفهی صیاد برخاسته دام در دجله انداخت و ساعتی صبر کرده دام به در آورد.»
«القصه... خلیفهی صیاد قفه بر دوش گرفته شعر همیخواند و همیرفت تا به بغداد رسید. مردمان او را دیده بشناختند و او را مرحبایی گفته پرسیدند: «ای خلیفه، چه آوردهای؟» خلیفه بهسوی هیچیک از ایشان نگاه نمیکرد و همیرفت تا به بازار صیرفیان رسید. چنانچه بوزینه سپرده بود از دکان گذشت و به دکان یهودی برسید. او را دید که بر مسند نشسته و غلامان ایستادهاند. چون خلیفه او را دید بشناخت و به او گفت: «ای خلیفه، چه حاجت داری و چه میخوای، اگر کسی با تو سخن گفته و یا با کسی خصومت داری با من بگو که با تو پیش والی رفته از او بستانم.» خلیفه گفت: «نه، به جانت سوگند کس با من سخن نگفته ولکن امروز به بخت تو از خانه بیرون رفته دام در دجله انداختم و این ماهی در دام بیرون آمد.» آنگاه ماهی را از میان گیاهان گرفته پیش صیرفی گذاشت. صیرفی را ماهی پسند افتاده گفت: «به تورات سوگند که من دوش خفته بودم، خود را در پیش روی عزرا ایستاده دیدم!» که او با من گفت: «ای ابوالسعادت، از بهر تو هدیتی نیکو فرستادم!» اکنون دانستم که آن هدیت همین ماهی بوده است. پس از آن روی به خلیفهی صیاد کرده او را گفت: «تو را به دین خود سوگند میدهم ماهی را جز من کسی دیده است؟» خلیفه گفت: «لاوالله، ای بهترین یهود، او را جز تو کس ندیده.» آنگاه یهود دست برده دیناری از صندوق به در آورده به خلیفه داد.»
«خلیفهی صیاد در حال دام گرفت و او را بر کتف خود فرو پیچید و به خداوند همینالید و این ابیات را همیخواند:
ای ز روز سپید تا شب داج
به مددهای فیض تو محتاج
به یک اندیشه راه بنمایی
به یکی نکته کار بگشایی
تو دهی صبح را شب افروزی
روز را مرغ و مرغ را روزی
بر در خویش سرفرازم کن
وز در خلق بینیازم کن
چون ابیات به انجام رسانید بهسوی دریا رفته دام به دریا انداخت و ساعتی صبر کرد. پس از آن دام بیرون آورد. به دام اندر یکی ماهی برآمد که سری بزرگ و دنبالهی دراز داشت و چشمانش مانند دو ستارهی درخشان بود. چون خلیفه او را بدید فرحناک شد که چنان ماهی تا آن روز صید نکرده بود. در غایت شگفتی او را بهسوی بوزینهی ابوالسعادت آورد و چندان فرحناک بود که گویا به تمامت دنیا مالک شده. بوزینه گفت: «ای خلیفه، این ماهی را چه کار خواهی کرد و معاملت تو با بوزینهی خویشتن چون خواهد؟» خلیفه گفت: «ای سید بوزینگان، بدان که من بوزینهی پلیدک خویش بکشم و تو را بهجای او بوزینهی خود گیرم و هر چیز که اشتهاکنی همهروزه به تو بخورانم.» بوزینه گفت: «اکنون که تو مرا بهجای او برگزیدی، من با تو چیزی بگویم که صلاح تو در آن باشد و آن این است که تو مرا با رسنی بر این درخت ببند و خود دام برداشته در دجله بینداز و اندک زمانی صبر کن، دام از آب به در آور، یک ماهی ظریف در دام خواهی یافت که در تمامیت عمر چنان ماهیای ندیده باشی. پس تو آن ماهی نزد من آر تا من بگویم که با او چه کار کنی.» در حال خلیفهی صیاد برخاسته دام در دجله انداخت و ساعتی صبر کرده دام به در آورد.»
«القصه... خلیفهی صیاد قفه بر دوش گرفته شعر همیخواند و همیرفت تا به بغداد رسید. مردمان او را دیده بشناختند و او را مرحبایی گفته پرسیدند: «ای خلیفه، چه آوردهای؟» خلیفه بهسوی هیچیک از ایشان نگاه نمیکرد و همیرفت تا به بازار صیرفیان رسید. چنانچه بوزینه سپرده بود از دکان گذشت و به دکان یهودی برسید. او را دید که بر مسند نشسته و غلامان ایستادهاند. چون خلیفه او را دید بشناخت و به او گفت: «ای خلیفه، چه حاجت داری و چه میخوای، اگر کسی با تو سخن گفته و یا با کسی خصومت داری با من بگو که با تو پیش والی رفته از او بستانم.» خلیفه گفت: «نه، به جانت سوگند کس با من سخن نگفته ولکن امروز به بخت تو از خانه بیرون رفته دام در دجله انداختم و این ماهی در دام بیرون آمد.» آنگاه ماهی را از میان گیاهان گرفته پیش صیرفی گذاشت. صیرفی را ماهی پسند افتاده گفت: «به تورات سوگند که من دوش خفته بودم، خود را در پیش روی عزرا ایستاده دیدم!» که او با من گفت: «ای ابوالسعادت، از بهر تو هدیتی نیکو فرستادم!» اکنون دانستم که آن هدیت همین ماهی بوده است. پس از آن روی به خلیفهی صیاد کرده او را گفت: «تو را به دین خود سوگند میدهم ماهی را جز من کسی دیده است؟» خلیفه گفت: «لاوالله، ای بهترین یهود، او را جز تو کس ندیده.» آنگاه یهود دست برده دیناری از صندوق به در آورده به خلیفه داد.»
دربارهٔ کتاب هزار و یک شب:
هزار و یک شب با نام اصلی الف لیلة و لیلة، داستانی به نقل از پادشاهی با عنوان شهریار است که روایتگر داستانهای آن شهرزاد است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران باستان میگذرد و بعضی از داستانهای آن را از ریشه ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند. این اثر طی قرنهای متمادی توسط نویسندگان، مترجمان و محققان مختلف در سراسر آسیای غربی، مرکزی، جنوبی و شمال آفریقا گردآوری شده است. ریشه برخی از داستانها به ادبیات باستانی و قرون وسطایی عربی، سانسکریت، ایرانی و بینالنهرین بازمیگردد. بیشتر داستانهای کتاب هزار و یک شب، در اصل داستانهای عامیانه از دوران عباسیان و ممالیک هستند در حالی که باقی آنها زمینههای ایرانی و هندی دارند. تاکنون کتابهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشتهاند و کتاب آوردهاند که، گزیده داستانهای عاشقانه و طنزِ هزار و یک شب است که به انتخاب نویسندهٔ نامدار ایرانی محمود دولت آبادی، منتشر شده است.
اگر از خواندن کتاب آوردهاند که لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب داستانهای ایران باستان اثر احسان یارشاطر و برگزیدهای از داستانهای کهن و باستان ایرانی از روزگاران قدیم است. داستانهایی از زبان اوستایی، فارسی باستان و ساسانیان در این کتاب گنجانده شده است و برخی از داستانهای آن نیز گزیدهای از کتیبههای دوران هخامنشی، قطعات پارتی و شاهنامهٔ فردوسی است.
• کتاب قصههای مشدی گلین خانم اثر لارنس پل الول ساتن شرقشناس و ایرانشناس مشهور است که در زمان جنگ جهانی دوم ایران به واسطهٔ آشنایی با پیرزنی ایرانی، قصههای عامیانهٔ ایرانی را جمعآوری کرده و در یک کتاب منتشر کرده است. او به همت او بخش مهمی از میراث فرهنگی و تاریخ ایران از دستبرد زمان نجات یافته است.
• کتاب قصههای مشدی گلین خانم اثر لارنس پل الول ساتن شرقشناس و ایرانشناس مشهور است که در زمان جنگ جهانی دوم ایران به واسطهٔ آشنایی با پیرزنی ایرانی، قصههای عامیانهٔ ایرانی را جمعآوری کرده و در یک کتاب منتشر کرده است. او به همت او بخش مهمی از میراث فرهنگی و تاریخ ایران از دستبرد زمان نجات یافته است.
دربارۀ عبداللطیف طسوجی تبریزی: نویسندهٔ کتاب هزار و یک شب
ملا عبداللطیف طسوجی تبریزی نویسنده، مترجم و از فضلای عهد فتحعلی شاه و اوایل عهد ناصری است که در ۱۲۴۹ به دنیا آمد و در ۱۳۰۶ درگذشت. او مردی فاضل بود و کتاب لغت «برهان قاطع» را که انحطاط بسیاری داشت در زمان سلطنت محمد شاه اصلاح کرد. او اهل تبریز بود و در یک خانوادهٔ مذهبی به دنیا آمد و در همان دوران کودکی فارسی، عربی و علوم دینی را فراگرفت و به سلک روحانیون و اهل منبر درآمد و به دستور محمدشاه تعلیم و تربیت شاهزاده ناصرالدین میرزا، ولیعهد کشور در آن زمان را عهدهدار شد و با اینکه در آن زمان ملاباشی دیگری در تبریز بود، لقب ملاباشی گرفت و چون به حج رفت به حاجی ملاباشی معروف شد. پس از مدتی طسوجی به دستور شاهزاده بهمن میرزا با همکاری میرزا محمد علیخان اصفهانی متلخص به سروش، به ترجمهٔ کتاب «الف لیله و لیلة» از عربی به فارسی را برعهده گرفت که این کتاب با نام «هزار و یک شب» منتشر شد. ترجمهٔ نثر این کتاب برعهدهٔ طسوجی بود و سروش نیز به جای اشعار عربی، شعرهای فارسی را سرود و به متن این کتاب افزود.
دربارۀ محمود دولت آبادی: گردآورندهٔ کتاب آوردهاند که

محمود دولت آبادی متولد 10 مردادماه 1319 و روستای سبزوار و صاحب اثر کلیدر است. او را بیشتر بهخاطر همین رمان میشناسد. او داستاننویس، رماننویس، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس سرشناس و موفقی است. اولین داستانی که از او منتشر شد، داستان کوتاهی به نام «نه شب» بود. بعدها بهعنوان کارگردان و بازیگر کارش را ادامه داد و نوشتن را در کنار آن پیش میگرفت. در حولوحوش دهۀ 50 نوشتن کتاب کلیدر را آغاز کرد. دولتآبادی وقایع و تجربههای زیادی را از کودکی خود وام گرفته است. او رنج و فقر دهقانان را بهخوبی به تصویر میکشد. با اینکه دولتآبادی بسیار نویسنده چیرهدست و قدرتمندی است و توصیفات بینظیر و شخصیتپردازی فوقالعادهای دارد اما اینگونه عمق در نوشتار تنها از تجربهای واقعی بر میآید نه تخیلات نویسندگی. او از تجربیات بومی خود استفادۀ بسیاری میبرد و این به خوبی در رمان «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» مشخص است. از آثار معروف محمود دولت آبادی میتوان به جای خالی سلوچ، روز و شب یوسف، از خم چنبر، تنگنا، آهوی بخت من، آوسنه بابا سبحان و روزگار سپریشده مردم سالخورده اشاره کرد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

21 آذر 1403
هزار و یک شب و شهرزاد قصهگو رو همه تقریبا میشناسن اما شاید به دلیل حجم زیاد کتاب، خیلیها داستانهاشو نخونده بودن. آوردهاند که گلچینی از داستانهای هزار و یک شب و بسیار خوندنیه.

علیرضا محمدی
21 آذر 1403
چند تا از داستانهای جذاب و شگفتانگیز هزار و یک شب در این کتاب جدید به انتخاب نویسندهی مشهور محمود دولت آبادی منتشر شدن که خوندنشون خالی از لطف نیست.

مریم شجاعی خو
21 آذر 1403
متن داستان روان و زیباست و از بین داستانهای اصلی هزار و یک شب انتخاب شده و جذابیت و کشش خیلی زیادی این داستانها برای من داشتن.

علی هاشمی
21 آذر 1403
بهنظرم هر کسی باید یک بار هزار و یک شب رو بخونه اما اگر مشغله زیاد دارید، خوندن این کتاب رو بهتون توصیه میکنم که داستانهاش انتخاب آقای دولت آبادی هستش.

21 آذر 1403
داستانهای سورئال و جذاب هزار و یک شب واقعا لذتبخش هستن. مضمونهای داستانهای این کتاب هم واقعا جالب بودن و از خوندنشون لذت بردم.

مریم نظری
21 آذر 1403
چند تا از متون جذاب و خوندنی کتابِ مشهور هزار و یک شب توی این کتاب منتشر شدن که بنظرم خوندنشون خالی از لطف نیست و بسیار جذاب و عالیه. خوندنش رو به همه کتابدوستان توصیه میکنم.

کیانا اسماعیلی
21 آذر 1403
مجموعهای از داستانهای خوندنی و بینهایت زیبای هزار و یک شب در این کتاب به انتخاب محمود دولت آبادی منتشر شدن که مضمون همهشون تقریباً عاشقانهست.

آیلین شیخ
21 آذر 1403
داستانهای هزار و یک شب، ترکیبی از خیال و واقعیت و آدمها رو از روزمرگی بیرون میکشه و به سفرهای ناممکن میبره. این کتاب گلچین داستانهای هزار و یک شبه و خوندنش خیلی لذتبخش بود.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

21 آذر 1403
0
بوزینهای دید سرخ که جامهای از رق در برداشت. گفت «سبحانالله امروز از آغاز تا انجام نامبارک است و همهی اینها از سبب همین بوزینهی نخستین است. مگر در دریا ماهی نمانده یا مگر من از بهر صید بوزینگان آمده بودم. منت خدای را که ماهیان دریا را به بوزینگان بدل کرده.»

علیرضا محمدی
21 آذر 1403
0
پس از آن تازیه برداشته سه کَرّت او را به گرد سر خود بگرداند و همیخواست تازیانه به بوزینه فرود آورد که بوزینهی ابوالسعادت یهود گفت «ای خلیفه، او را بگذار و نزد من آی تا با تو بگویم که چه کار کنی.» آنگاه خلیفه تازیانه بینداخت و پیش رفته به او گفت «ای بزرگ بوزینگان، چه میگویی؟»

21 آذر 1403
0
آنگاه خلیفه تازیانه بینداخت و نزد بوزینهی دویمین آمد. بوزینه گفت «ای خلیفه، تو اگر سخن من بنیوشی و با من مخالفت نکنی، من سبب بینیازی تو از خلق خواهم بود» خلیفه گفت «هر چه گویی اطلاعات کنم.»

مریم شجاعی خو
21 آذر 1403
0
خلیفه گفت «الحمدلله که ماهیان در دریا به بوزینه بدل شدهاند.» آنگاه به نزد بوزینهای که به درختش بسته بود بازگشت و به او گفت «ای مَیشوم، از اشارت قبیح و رأی ناصواب تو به این بوزینهی دیگر دچار گشتم و این بدبختی مرا روی نداد، مرگ بهسبب اینکه نخست روی چون تو اعرج و اعور و میشوم را دیدم.»

علی هاشمی
21 آذر 1403
0
پس از آن تازیانه به دست گرفته بلند کرد و همیخواست که تازیانه به بوزینه فرود آورد. بوزینه گفت «ای خلیفه، تو را به خدا سوگند میدهم که از من در گذر و مرا بدین بوزینهی دیگر بخش و حاجت خود را از او بخواه که او تو را به هر چه خواهی دلالت نماید

مریم نظری
21 آذر 1403
0
خلیفه آن را گرفته فرحناک برفت و به زرها نظاره کرده در غایت شگفت میگفت «سبحانالله، این زرها که من دارم خلیفهی بغداد را میسر نیست» چون بر سر بازار رسید سخن بوزینه یادش آمد. در حال بازگشته و دینارها بهسوی یهودی انداخت.

کیانا اسماعیلی
21 آذر 1403
0
در دام ماهی سپیدی دید مانند بزغاله که در همهی عمر چنان ماهیای ندیده بود. آنگاه او را گرفته نزد بوزینه آورد. بوزینه گفت «قدری از گیاهان سبز برچین و نیمی از آن گیاهان در قفه کن و ماهی را بر آن بگذار و نیمی دیگر در روی ماهی بریز و ما را بگذار به درخت بسته باشیم.»

آیلین شیخ
21 آذر 1403
0
تا ده بار دام فشرده به دریا انداخت چیزی در دام نیفتاد. بدین سبب تنگدل گشته در کار خود حیران بود و استغفار میکرد و میگفت ماشاءالله کان و مالم یشاءلم. روزیدهنده خدای تعالی است، به یکی روزی بیشمار دهد و عیش دیگری را تلخ گرداند و کسی را بر او اعتراض نیست.
شاید بپسندید














از این نویسنده














495٬000 تومان
550٬000
%10