

مرد بلعیده شده
انتشارات خوب منتشر کرد:
خوب بودن یا نبودن، مسئله این است!
ما عاشق کارمان هستیم، عاشق کتاب نوشتن، کتاب خواندن و کتاب منتشر کردن!
دنیای جذاب و متحیرانهای که در آن فرو میرویم و غرق میشویم.
دنیایی که در آن کیف میکنیم و لذت میبریم!
دنیای تجربه کردن تمام چیزهای شگفتانگیز و دور از دسترس…
کمتر محصول مُجازی در دنیا هست که با آن بتوان به این درجه از لذت و خلسه و شور و شوق رسید؛
با کمترین هزینه، بیشترین بازدهی، و البته کمترین خماری!
قابل استفادهء مجدد! قابل انتقال به غیر!!
---------------------------------------
مرد بلعیده شده داستان گرفتار شدن پیرمردی است در دل هیولایی دریایی؛ و این پیرمرد کسی نیست جز ،ژپتو خالق ،پینوکیو، که در این کتاب شرح حال دو سال در بند ماندنش را روایت
می کند؛ شرحی زیبا و گاه تاریک از پدر بودن تنهایی و رستگاری ژپتو هنرمند است و با چوب و رنگ و خمیر سالهای سیاه حبس را می گذراند. همه اغلب ماجراهای پینوکیو را خوانده یا به نحوی از آن با خبریم، ولی داستان ژپتو را چطور؟ مرد بلعیده شده حکایت زندگی غریب ژپتو است نه فقط هنگامی که پینوکیو، آن آدمک چوبی تخس و ،زیرک را ساخت؛ بلکه از جوانی تا
سالخوردگی اش...
ادوارد ،کری نویسنده و طراح متولد 1970 اهل نورفولک انگلستان است. اولین کتابش عمارت رصد خانه توجه مخاطبان و منتقدان زیادی را به خود جلب کرد. او در دانشگاه تئاتر خوانده و از آن زمان تاکنون حدود ده کتاب نوشته و چندین نمایش بر صحنه برده است. در چند کشور اروپایی کار و زندگی کرده و در حال حاضر در تگزاس آمریکا مشغول تدریس ادبیات است. کتاب حاضر هم زمان به ایتالیایی و انگلیسی منتشر شد و طراحیهای آن در موزه کارلو کولودی به نمایش درآمد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب مرد بلعیده شده اثر ادوارد کری
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی رمان مرد بلعیده شده:
واکنشهای جهانی به رمان مرد بلعیده شده:
«یک تمثیل عجیب و لطیف... تمام آثار ادوارد کری عمیق و لذتبخش است.» - مکس پورتر، نویسندهٔ کتاب لَنی
«داستانی خلاق و بسیار متفاوت... داستانی از سختی پدرشدن و جرقههایی خلاق برای به تصویرکشیدن سختیهای این مسیر.» - بررسی کتاب نیویورک تایمز
«مرد بلعیده شده یکی از برجستهترین آثار کری است... یک افسانهٔ وجودی برای بزرگسالان که یک هنرمند با توجه به تراژدی زندگی آن را روایت کرده است.» - واشنگتن پست
«کری در پیوند زدن زیبایی اشیا به شخصیتها به معنای واقعی کلمه مشهور است و در نویسندگی نیز مهارت دارد... مرد بلعیده شده، برداشتی سخت از ماهیت خستگیناپذیر والدگری است، روشی ناآرام که در آن والدین بهترین را برای فرزندان خود جستوجو میکنند اما اغلب در تاریکیای آرام خو درا طرد میکنند، بدون آنکه بدانند آیا فرزندانشان درست عمل کردهاند یا خیر.» - پلاگشیرز
«مرد بلعیده شده، که با تصاویر اصلی نوشتههای کری بسیار داستانی واضح شده است، رمانی دربارهٔ هنر پدرومادر بودن است و نویسنده نشان میدهد که چطور خلقت شما میتواند در دنیا قدم بزند، از شما سرپیچی ند و حتی شاید شما را نیز نجات دهد و بهموقع نیز این کار را انجام داد.» - الکساندر چی
«پرترهای سورئال و صمیمی از یک پدر در بحران.» - شاعران و نویسندگان
«کری با این رمان متفاوتش، بار دیگر ثابت میکند که چگونه جادویی آشنا در کهنالگوی داستان پریان میتواند دنیای واقعی را به تصویر بکشد.» - میلیونها
چرا باید رمان مرد بلعیده شده را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب مرد بلعیده شده:
از تاریکی میترسم.
تاریکی بهم هجوم میآورد.
شمع دارم و همین برایم اندک محافظی است. این دفتر ربودهشده را هم دارم که آهستهآهسته سیاهش میکنم.
پیش از آنکه آخرین شمع بسوزد، قصهٔ زندگیام را خواهم گفت. ولی روراست بگویم: دنبال نبرد و خونریزی نباشید؛ قصهٔ من داستان جنایی است و نه ماجراهای عشقی دارد. اما قبل از این بلاها، آنوقتها که روی زمین بودم،کار شگفتانگیزی ازم سر زد. کاری نشدنی. و برای همان چیز ـ شاید برای اینکه دنیا به تعادل برگردد ـ دارم بهای سنگینی میپردازم. پس قصهٔ روسیاهیام را میگویم؛ قصهای فوقطبیعی، ولی واقعاً نابودکننده.»
«از تونل سیاه به پایین پرت شدم، خوردم اینور و آنور گلویش، گرمب گرمب کوبیده شدم، خرد شدم، گفتم تمام، نفسهای آخرم است. پایین و پایینتر افتادم، به جایی سیاه و نمورتر، تا آخرش سقوطم به پایان رسید. به زمینی فروآمدم و دوباره نفسم بالا آمد. ولی این دیگر چه زمینی بود؟ این دیگر چه جای عجیبی بود؟ خیسوتلیس روی زانوهایم بلند شدم. هنهنکنان، نفسزنان؛ عجبا که زنده بودم! تکوتوک خراشی روی بدنم افتاده بود، کبود شده بودم، کوفته، خونی، ولی خب، هرچند عجیب بود، ولی زنده بودم، ولی چه زنده بودنی؟
زار و نزار، آزرده از این تاریکی نمناک، کمکم شروع کردم به درک محیط دوربرم. کف مرطوب بود ولی شُل نبود. کورمال دست دراز کردم اما دستم به جایی بند نشد. ترسان از جا بلند شدم. انتظار داشتم کلهام به جایی بخورد، ولی وقتی سرپا شدم سرم به هیچ سقفی نخورد. با احتیاط دستان لرزانم را بالا بردم. حدس زدم دیگر باید به یک جایی بخورد. ولی هیچ. همهاش هوا. هرچه دست دراز میکردم و قدم را میکشیدم فقط به یک فضای خالی میخورد. لحظهای بعد، صدای ضعیفی شبیه چکچک قطرات از بلندای سقف به گوشم رسید. هنوز که هنوز است از این چکچک مداوم به عذابم. پس اینجا هم برای خودش فضایی داشت.»
«حالا این را میدانم که آن روز توی اتاق کوچکی بودم، مثل یکجور اتاق انتظار، در این حد برایم روشن بود. عجیب بود که دو طرفم اتاق بود و باز هم پلههای دیگر. حالا با این شعلهٔ لرزان از آن بالا میروم تا دوروبرم را بهتر بشناسم.
سرانجام دریافتم که داخل کشتیام هستم به اسم ماریا، از کوپنهاگ. بر پاشنهٔ کشتی و دو طرفش اینطور حک شده بود.
انگار میزبان جادار من، شبیه هتلداری کاربلد، آمدنم را پیشبینی کرده و محل سکونتم را فراهم کرده بود. گویا میزبانم در اقیانوس در حال حرکت بوده که به این کشتی بادبانی ماهیگیری برخورده و چون آن را با لقمهٔ گندهٔ لذیذی اشتباه گرفته، دهان بزرگش را عین پل متحرک باز کرده و کل کشتی را یکجا بلعیده است.
این است که میبینید من صاحب خانهای شدهام. اگر پسرم ـ عزیزدلم و همهٔ داروندارم ـ را دیدید، لطفاً آدرس جدیدم را به او بدهید:
ژپتو لورنزینی
کشتی بادبانی ماریا
قبلاً کوپنهاگ، حالا در دل هیولایی دریایی
دریای مدیترانه
کشتی سه دکل دارد: دکل پاشنه، دکل اصلی و دکل سینهٔ کشتی. همهشان شکسته و ترک خوردهاند. بلندترینشان، قرص و محکم به سقف جانور چسبیده و همانجا گیر کرده، مثل استخوان ماهی، بعید میدانم که دیگر از آنجا دربیاید.»
خلاصهٔ رمان مرد بلعیده شده:
اگر از خواندن کتاب مرد بلعیده شده لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
دربارۀ ادوارد کری: نویسندهٔ انگلیسی

شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













