آنانیموس

(2)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
823

علاقه مندان به این کتاب
12

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
4

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آنانیموس

انتشارات مون منتشر کرد:
آن روز قضیه فرق می‌کرد. استرالیایی‌ها بی‌دین و ایمان‌تر از آن بودند که پیس‌پیس کردن‌های زیرلبی عمه زیور روی دل سیاهشان اثر کند. گل اول و نیمه بعد گل دوم. حیدر که تا پیش از شروع بازی درباره تأثیر معجزه‌آسای ذکرگویی عمه زیور سخن‌سرایی می‌کرد و حالا بعد از گل دوم سنگ روی یخ شده بود به عمه زیور گفت: نمیخواد ذکر بگی... معلومه از ته دل و با خلوص نیت نمیگی که داریم گل میخوریم دیگه وضو گرفتی اصلاً؟» همچین حرف‌هایی... البته حرفش پربیراه هم نبود، چون به محض اینکه عمه زیور به زور پدربزرگ و التماس‌های ما آن تسبیح لعنتی را کنار گذاشت توپ كاملاً الله‌بختکی به پای ابراهیم تهامی خورد و جلوی خداداد افتاد؛ خداداد پاس داد و کریم باقری توپ را به تور دروازه مارک بوسنیچ چسباند و این طوری ما اولین گل را به استرالیا زدیم وقتی حیدر فریاد «الله اکبر» سر پدرم گفت بشین حیدر! مگه اومدی نماز جمعه؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب آنانیموس اثر فریور خراباتی

آنانیموس جدیدترین اثر فریور خراباتی نویسنده و طنزپرداز ایرانی است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شد. او در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش، به زبان طنز نگاهی به وقایع سیاسی و به‌ویژه اتفاقات تاریخی پرداخته است و ماجراهای عاشقانه‌ای را نیز به زبان طنز در خلال داستان بیان کرده است. او در این کتاب از زندگی یک خانوادهٔ لنگرودی و دست داشتن یکی از اعضای خانواده‌شان در وقایع تاریخی در زمان میرزا کوچک‌خان جنگلی می‌گوید. او در این کتاب به موضوعات دیگری مانند عشق، ایران قبل و پس از انقلاب، بحران‌های سیاسی و اجتماعی نیز پرداخته است.

چرا باید رمان آنانیموس را بخوانیم؟

اگر به داستان‌های ایرانی که به زبان طنز نوشته شده‌اند علاقه دارید و دوست دارید داستانی از تاریخ و فرهنگ ایران را بخوانید، خواندن این کتاب جدید و متفاوت را از دست ندهید.

جملات درخشانی از کتاب آنانیموس:

«هشتم آذر هزاروسیصدوهفتادوشش، برای اولین‌بار کسی که دوستش نداشتم بغلم کرد و اولین شکست عشقی زندگی‌ام هم‌زمان با بزرگ‌ترین پیروزی تاریخ فوتبال ایران رقم خورد. در همان لحظاتی که پدر و پدربزرگم و بقیهٔ اعضای خانواده داشتند به «ساندورپل» و «مارک بوسنیچ» و «هری کیوِل» و «ویدمار» و «لازاریدیس» فحش می‌دادند، من یک چشمم به نگار، دخترِ دختردایی پدرم بود که یکریز تخمه‌کدو می‌شکست و بدون اینکه خیلی از فوتبال سردربیاورد، با هیجان مشغول تماشای بازی بود و یک چشمم به دستان پرتوان احمدرضا عابدزاده. من و نگار هم‌سن بودیم و هر دو شاگرد مدرسهٔ راهنمایی؛ آن روز مثل نود درصد مردم، از مدرسه دوان‌دوان به خانه آمده بودیم تا آخرین بازی ایران در دور مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه را تماشا کنیم. روز خاصی بود، حتی برای من که خیلی فوتبال را پیگیر دنبال نمی‌کردم و از عالمِ فوتبال فقط عاشق روبرتو باجو و آلبرتینی و کاستاکورتا بودم. از چند روز قبل، همه‌جا در مدرسه، خیابان، مغازه، اتوبوس، تاکسی و حتی پیاده‌روها، بازی ایران و استرالیا نقل دهان مردم شده بود.»

«این ماجرای اولین بغل زندگی‌ام بود. هرچند بغل‌کردن حیدر واقعاً تلخ بود، اما از آن تلخ‌ترش کمی بعدتر اتفاق افتاد: یکی دو ساعت بعد از پایان بازی و صعود ایران به جام، وقتی نگار داشت به خواهرم، کیمیا، می‌گفت که از برد ایران خیلی خوشحال نشده، گوش‌هایم را عین گربه تیز کردم تا علتش را فهمیدم. همان‌جا بود که دنیا روی سرم خراب شد. بله! رقیب عشقی داشتم، آن هم چه رقیب عشقی‌ای! مارک بوسنیچ! بله! انگار نگار ناراحت بود چون مارک بوسنیچ ناراحت بود و اصلاً برایش ذره‌ای اهمیت نداشت که چرا من خوشحال بودم. همان موقع دلم می‌خواست جای منصوریان یا شاهرودی بودم و مارک بوسنیچ دم دستم بود تا جرش بدهم. اصلاً مگر بین من و مارک بوسینچ چقدر فرق بود؟ من که دم دست‌تر و دست‌یافتنی‌تر بودم و اقلاً بغل‌ کردن من از بغل کردن مارک بوسنیچ شدنی‌تر بود. تازه بعد از دست‌شویی هم خودم را با دستمال پاک نمی‌کردم. خاطرم هست همان شب تمام این‌ها را با اندوهی فراوان در دفترچهٔ یادداشت پنهانی‌ام نوشتم و زور زدم چند دقیقه پلک نزدم تا اشکی از چشمم بیاید و روی آن صفحه بچکد، اما لعنتی نیامد؛ مجبور شدم روی صفحه تُف کنم تا بعداً اگر نگار دفترچه را خواند، ببیند با چه اشک و آه جان سوزی این چند خط را نوشته‌ام.»

«همسر سوم آشیخ هم مهاجری لهستانی بوده که سه سال پس از ازدواج با آشیخ به‌دلیل بیماری، جان خود را از دست می‌دهد و ظاهراً تلاش‌های آشیخ برای راه‌اندازی خط تولید جدید با کمک کشورهای فرنگی به نتیجه نمی‌رسد و از این لهستانی، فرزندی نصیب پیرمرد ابریشم فروش نمی‌شود و آشیخ رؤیای فرزند دو تابعیتی را با خود به گور می‌برد. پدربزرگم تعریف می‌کرد رابطهٔ آشیخ با یولتان بهتر از رابطه‌اش با آن دو همسر دیگر بود، علتش هم اینکه:‌ «آقام نمی‌فهمید یولتان چی می‌گه، یولتان هم حالی‌ش نمی‌شد آقام چی می‌گه. واس خاطر همین تو اون سه سال زندگی مشترک، حتی یه بار هم دعواشون نشد. زبون‌نفهمی هم اون‌قدرها چیز بدی نیست.» این را می‌دانم که آشیخ در لنگرود مرد ذی‌نفوذی بوده و همهٔ کسبهٔ بازار، روحانیون و علمای لنگرود و رشت و رودسر و لاهیجان برای او احترام زیادی قائل بودند. زمانی که نهضت جنگل، رشت و بعد سراسر گیلان را می‌گیرد، این شایعه راه می‌افتد که آشیخ کمک‌های مالی شایانی به میرزا کوچک‌خان و دارودسته‌اش کرده و همین هم باعث می‌شود فرماندهٔ نظامی آن زمان رشت حکم دستگیری پیرمرد را بدهد.»

اگر از خواندن کتاب آنانیموس لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب طنزیمات رولت روسی اثر دیگری از فریور خراباتی طنزپرداز ایرانی است. او در این کتاب به رخدادهای مهم سیاسی کشور روسیه در قرن نوزدهم و بیستم میلادی پرداخته است که بسیار بر زندگی و تاریخ مردم جهان نیز اثر گذاشت. او در این کتاب با بیانی طنز و جذاب از تاریخ روسیه و این وقایع مهم سیاسی می‌گوید. 

• کتاب جفت‌پا وسط تاریخ چهارمین اثر فریور خراباتی نویسنده و طنزپردازی ایرانی است. این کتاب اثری در ژانر طنز با محوریت تاریخ است و روایتی ساده، خلاصه و طنز از تاریخ تمام کشورهایی است که نویسنده توانسته است اطلاعاتی تاریخی در مورد آن‌ها بیابد. نویسنده بدون افتادن در دام تکرار یا زیاده‌گویی، داستان شکل‌گرفتن تاریخ کشورهای مختلف را بیان کرده است.

دربارۀ فریور خراباتی: نویسنده و طنزپرداز

آنانيموس

فریور خراباتی روزنامه‌نگار، نویسنده و یکی از طنزپردازان معاصر ایران است که در سال ۱۳۶۵ به دنیا آمد. او تاکنون با نشریات معتبری مانند ماهنامهٔ «خط‌خطی» و برنامه‌های تلویزیونی مختلفی مانند «فرمول» همکاری داشته است و در برخی از کتاب‌هایش تاریخ  را با زبانی طنز روایت کرده است. او اصلاً اهل کرمانشاه است اما در اصفهان به دنیا آمده است. حرفهٔ نویسندگی را با نوشتن مقاله و ستون‌های طنز در نشریات مختلف آغاز کرد و از سال ۱۳۹۵ در حوزهٔ داستان‌نویسی و انیمیشن‌نویسی نیز فعالیت داشته است. او در سایر رسانه‌ها مانند رادیو و تلویزیون نیز حضور داشته است و برنامه‌هایی مثل «یک فنجان سلامت»، «ویتامین سه»، «یک یک»، «فرمول یک» و «شکرستان» برنامه‌هایی است که طنزپردازی‌هایشان برعهدۀ او بوده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (2)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • زهرا حصبی
    • پاسخ به نظر

    داستانش زیاد جالب نبود😐

  • تصویر کاربر

    • ثریا تیموری
    • پاسخ به نظر

    بیصبرانه منتظر خوندن شاهکار دیگه ای از استاد خراباتی هستم .نویسنده ی محبوبم که همیشه از خوندن و شنیدن کتابهاش لذت میبرم. خوشحالم در عصری زندگی میکنم که میتونم به نویسنده مورد علاقم واکنش نشون بدم و پابه پا آثارش رو بخونم و رشدش رو شاهد باشم . میدونم این کار قطعا خوندنیه و یک روزه تمومش میکنم .

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی