

انتشارات مون منتشر کرد:
آن روز قضیه فرق میکرد. استرالیاییها بیدین و ایمانتر از آن بودند که پیسپیس کردنهای زیرلبی عمه زیور روی دل سیاهشان اثر کند. گل اول و نیمه بعد گل دوم. حیدر که تا پیش از شروع بازی درباره تأثیر معجزهآسای ذکرگویی عمه زیور سخنسرایی میکرد و حالا بعد از گل دوم سنگ روی یخ شده بود به عمه زیور گفت: نمیخواد ذکر بگی... معلومه از ته دل و با خلوص نیت نمیگی که داریم گل میخوریم دیگه وضو گرفتی اصلاً؟» همچین حرفهایی... البته حرفش پربیراه هم نبود، چون به محض اینکه عمه زیور به زور پدربزرگ و التماسهای ما آن تسبیح لعنتی را کنار گذاشت توپ كاملاً اللهبختکی به پای ابراهیم تهامی خورد و جلوی خداداد افتاد؛ خداداد پاس داد و کریم باقری توپ را به تور دروازه مارک بوسنیچ چسباند و این طوری ما اولین گل را به استرالیا زدیم وقتی حیدر فریاد «الله اکبر» سر پدرم گفت بشین حیدر! مگه اومدی نماز جمعه؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب آنانیموس اثر فریور خراباتی
چرا باید رمان آنانیموس را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب آنانیموس:
«این ماجرای اولین بغل زندگیام بود. هرچند بغلکردن حیدر واقعاً تلخ بود، اما از آن تلخترش کمی بعدتر اتفاق افتاد: یکی دو ساعت بعد از پایان بازی و صعود ایران به جام، وقتی نگار داشت به خواهرم، کیمیا، میگفت که از برد ایران خیلی خوشحال نشده، گوشهایم را عین گربه تیز کردم تا علتش را فهمیدم. همانجا بود که دنیا روی سرم خراب شد. بله! رقیب عشقی داشتم، آن هم چه رقیب عشقیای! مارک بوسنیچ! بله! انگار نگار ناراحت بود چون مارک بوسنیچ ناراحت بود و اصلاً برایش ذرهای اهمیت نداشت که چرا من خوشحال بودم. همان موقع دلم میخواست جای منصوریان یا شاهرودی بودم و مارک بوسنیچ دم دستم بود تا جرش بدهم. اصلاً مگر بین من و مارک بوسینچ چقدر فرق بود؟ من که دم دستتر و دستیافتنیتر بودم و اقلاً بغل کردن من از بغل کردن مارک بوسنیچ شدنیتر بود. تازه بعد از دستشویی هم خودم را با دستمال پاک نمیکردم. خاطرم هست همان شب تمام اینها را با اندوهی فراوان در دفترچهٔ یادداشت پنهانیام نوشتم و زور زدم چند دقیقه پلک نزدم تا اشکی از چشمم بیاید و روی آن صفحه بچکد، اما لعنتی نیامد؛ مجبور شدم روی صفحه تُف کنم تا بعداً اگر نگار دفترچه را خواند، ببیند با چه اشک و آه جان سوزی این چند خط را نوشتهام.»
«همسر سوم آشیخ هم مهاجری لهستانی بوده که سه سال پس از ازدواج با آشیخ بهدلیل بیماری، جان خود را از دست میدهد و ظاهراً تلاشهای آشیخ برای راهاندازی خط تولید جدید با کمک کشورهای فرنگی به نتیجه نمیرسد و از این لهستانی، فرزندی نصیب پیرمرد ابریشم فروش نمیشود و آشیخ رؤیای فرزند دو تابعیتی را با خود به گور میبرد. پدربزرگم تعریف میکرد رابطهٔ آشیخ با یولتان بهتر از رابطهاش با آن دو همسر دیگر بود، علتش هم اینکه: «آقام نمیفهمید یولتان چی میگه، یولتان هم حالیش نمیشد آقام چی میگه. واس خاطر همین تو اون سه سال زندگی مشترک، حتی یه بار هم دعواشون نشد. زبوننفهمی هم اونقدرها چیز بدی نیست.» این را میدانم که آشیخ در لنگرود مرد ذینفوذی بوده و همهٔ کسبهٔ بازار، روحانیون و علمای لنگرود و رشت و رودسر و لاهیجان برای او احترام زیادی قائل بودند. زمانی که نهضت جنگل، رشت و بعد سراسر گیلان را میگیرد، این شایعه راه میافتد که آشیخ کمکهای مالی شایانی به میرزا کوچکخان و دارودستهاش کرده و همین هم باعث میشود فرماندهٔ نظامی آن زمان رشت حکم دستگیری پیرمرد را بدهد.»
اگر از خواندن کتاب آنانیموس لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب جفتپا وسط تاریخ چهارمین اثر فریور خراباتی نویسنده و طنزپردازی ایرانی است. این کتاب اثری در ژانر طنز با محوریت تاریخ است و روایتی ساده، خلاصه و طنز از تاریخ تمام کشورهایی است که نویسنده توانسته است اطلاعاتی تاریخی در مورد آنها بیابد. نویسنده بدون افتادن در دام تکرار یا زیادهگویی، داستان شکلگرفتن تاریخ کشورهای مختلف را بیان کرده است.
دربارۀ فریور خراباتی: نویسنده و طنزپرداز




شاید بپسندید














از این نویسنده













