%10


دروغ پنهان شوهر بیوه زن
3٫0
(1)
1 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
135٬000 تومان
150٬000
دفعات مشاهده کتاب
807
علاقهمندان به این کتاب
13
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
3
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات نون منتشر کرد:
داستان این کتاب دربارۀ زنی است که شوهرش فوت کرده است. او در مراسم خاکسپاری شوهرش شرکت کرد و با دیدن غذاهای زیادی که برای پذیرایی آماده شده بود، متوجه شد که شوهرش چقدر پولدار بوده است. او همچنین متوجه شد که شوهرش رازهای زیادی داشته که هیچ وقت به او نگفته است. حالا که شوهرش مرده است، زن صورت او را در همه جا می بیند.
این کتاب یک رمان کوتاه و روان شناختی است که با پایانی غیرمنتظره به پایان می رسد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786228172354
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
112 صفحه
نوبت چاپ
2
وزن
320 گرم
سال انتشار
1403
معرفی کتاب دروغ پنهان شوهر بیوهزن اثر فریدا مک فادن
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
دروغ پنهان شوهر بیوهزن از سایت گودریدز امتیاز ۳.۴ از ۵ را دریافت کرده است.
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
دروغ پنهان شوهر بیوهزن از سایت آمازون امتیاز ۳.۵ از ۵ را دریافت کرده است.
معرفی رمان دروغ پنهان شوهر بیوهزن:
دروغ پنهان شوهر بیوهزن داستانی کوتاه، روانشناختی و طنز اثر فریدا مک فادن نویسندهٔ داستانهای جنایی آمریکایی است که با رمان «خدمتکار» به شهرت رسید. این رمان کوتاه در سال ۲۰۲۴ منتشر شد و بخشی از آن طنز، بخشی رازآلود و بخشی از آن کاملاً دلخراش است. داستان رمان دروغ پنهان شوهر بیوهزن از منظر اول شخص روایت میشود و دربارهٔ زنی به نام آلیس است که به تازگی شوهرش را از دست داده است ولی پس از مدتی حس میکند هرکجا که سر برمیگرداند همسرش را میبیند. او با خودش فکر میکند که شاید همسرش نمُرده باشد اما آلیس چه چیزی برای پنهانکردن دارد که انقدر نگران بازگشت همسرش از گور است؟
چرا باید رمان دروغ پنهان شوهر بیوهزن را بخوانیم؟
نویسنده در این رمانِ کوتاه طنز، زنی را به تصویر کشیده که از دست آزارهای همسرش به ستوه آمده است و پس از مرگ همسرش حس میکند حالا میتواند نفس راحتی بکشد اما وقتی همه جا شوهرش را میبیند، به وحشت میافتد که شوهرش دوباره زنده شده است و برگشته تا دوباره او را آزاد بدهد. مک فادن در این رمان متفاوت تمام کابوسهای شما را زنده میکند.
جملات درخشانی از کتاب دروغ پنهان شوهر بیوهزن:
«توی داروخانه و در حال گشتن بین شامپوها هستم که متوجه میشوم کسی تعقیبم میکند. تا حالا هیچوقت تعقیب نشده بودم. اصلاً چرا باید میشدم؟ من که جاسوس نیستم. بااینوجود متوجه شدم چه اتفاقی دارد میافتد. دقیقاً حس وقتی را دارد که وارد اتاقی میشوی و از روی غریزه میفهمی کسی دارد حرفت را میزند... این اتفاق خیلی برای من افتاده است. برای همین حتی بااینکه تا حالا تعقیب نشدهام، میدانم کسی پشتسرم است و من را میپاید. کسی حین ورود به این داروخانه من را تماشا و تکتک حرکاتم را دنبال میکند. پیش از اینکه بفهمم کسی تعقیبم میکند، داشتم سعی میکردم تصمیم بگیرم که کدام شامپو را بخرم. دو هفتهٔ گذشته برایم فوقالعاده سخت بوده است و برگشتن به کارهای روزمره مثل خرید باعث آرامشم میشود. این اولین قدم من برای برگشت به زندگی عادی است. شامپویی که معمولاً میخرم از روغن درخت چای ساخته شده، بوی نعنا میدهد و قرار است پوست سرم را عمیقاً تمیز و خنک کند؛ اما هر بار وقت شامپو خریدن شک میکنم که آیا به شامپویی با ویژگی آبرسانی بیشتری نیاز دارم؟»
«خانهٔ بسیار زیبایی دارم. خانهای قدیمی است که دو طبقهٔ اولش کاملاً بازسازی شده است. هرچند اتاق زیرشیروانیاش هنوز دستنخورده است. گرنت سالها پیش از اینکه من به اینجا بیایم، مالک اینجا بود و من همیشه کنجکاو بودم که چرا هیچوقت به خودش زحمت نوسازی طبقهٔ بالایی خانه را نمیدهد. اما خیلی هم در این مورد کنجکاوی نکرده بودم. خانه از آجرهای قهوهای با در و پنجرههای سفید ساخته شده است و دودکش بزرگی هم دارد که با شکوه زیادی از پشتبام برافراشته شده بود. خانه پنج اتاق خواب دارد. بعد از خواندن مقالهای در یک مجله که میگفت این محله در لانگآیلند چند تا از بهترین مدارس ایالت را در خود دارد، با هم برای پر کردن این اتاقها با چند بچه خیالپردازی کرده بودیم. اما این روزها بهشدت خالی بهنظر میرسد. وقتی وارد خیابان میشوم و درست بیرون گاراژ با ظرفیت دو ماشینمان پارک میکنم، زنی را میبینم که در ایوانِ جلویی خانهام ایستاده است. شلوار یوگا و هودی به تن دارد. موهای قهوهایرنگش را شلخته جمع کرده است و ظرف مستطیلی بزرگی در دست دارد. این پاپی همسایه و دوست صمیمیام است و فکر میکنم با خودش کِسرول آورده است.»
«بله، دهانلقی کردم و به پاپی گفتم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. بهاندازهٔ کافی بد هست که نمیتوانم خبر بارداریام را به هیچکس بگویم. دیگر نمیتوانم این راز را هم حفظ کنم. بنابراین بهمحض اینکه به خانه رسیدم، با او تماس گرفتم تا پیشم بیاید. میتوانستم بشنوم که چه فکرهایی با خودش میکرد. تا اینجای کار انگار فکر میکرد به کل عقلم را از دست دادهام.
میگویم: «واقعاً غیرعادی به نظر میرسه، اما من صورت شوهر خودم رو میشناسم.»
پاپی کنارم روی کاناپه جابهجا میشود و میگوید: «بله... شکی به این ندارم، اما مردهای خیلی زیادی شبیه گرنت هستن. شاید از دور فکر کردی..»
اصرار میکنم: «اما اون هم به من خیره شده بود. مطمئنم.»
پاپی حرفم را باور نمیکند و من هم نمیتوانم کاملاً سرزنشش کنم، چون نمیتوانم هیچ توضیحی برای این بیاورم که چطور ممکن است شوهرم را در سوپرمارکت ببینم، آن هم وقتی که در واقع زیر خاک دفن شده است. مطمئنا دفنش کردیم. دقیقاً یادم هست که وقتی تابوتش را توی خاک میگذاشتند، در محاصرهٔ دوستان و آشنایانمان کنار قبرش ایستاده بودم و با دستمال توری اشکهایم را پاک میکردم.»
«خانهٔ بسیار زیبایی دارم. خانهای قدیمی است که دو طبقهٔ اولش کاملاً بازسازی شده است. هرچند اتاق زیرشیروانیاش هنوز دستنخورده است. گرنت سالها پیش از اینکه من به اینجا بیایم، مالک اینجا بود و من همیشه کنجکاو بودم که چرا هیچوقت به خودش زحمت نوسازی طبقهٔ بالایی خانه را نمیدهد. اما خیلی هم در این مورد کنجکاوی نکرده بودم. خانه از آجرهای قهوهای با در و پنجرههای سفید ساخته شده است و دودکش بزرگی هم دارد که با شکوه زیادی از پشتبام برافراشته شده بود. خانه پنج اتاق خواب دارد. بعد از خواندن مقالهای در یک مجله که میگفت این محله در لانگآیلند چند تا از بهترین مدارس ایالت را در خود دارد، با هم برای پر کردن این اتاقها با چند بچه خیالپردازی کرده بودیم. اما این روزها بهشدت خالی بهنظر میرسد. وقتی وارد خیابان میشوم و درست بیرون گاراژ با ظرفیت دو ماشینمان پارک میکنم، زنی را میبینم که در ایوانِ جلویی خانهام ایستاده است. شلوار یوگا و هودی به تن دارد. موهای قهوهایرنگش را شلخته جمع کرده است و ظرف مستطیلی بزرگی در دست دارد. این پاپی همسایه و دوست صمیمیام است و فکر میکنم با خودش کِسرول آورده است.»
«بله، دهانلقی کردم و به پاپی گفتم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. بهاندازهٔ کافی بد هست که نمیتوانم خبر بارداریام را به هیچکس بگویم. دیگر نمیتوانم این راز را هم حفظ کنم. بنابراین بهمحض اینکه به خانه رسیدم، با او تماس گرفتم تا پیشم بیاید. میتوانستم بشنوم که چه فکرهایی با خودش میکرد. تا اینجای کار انگار فکر میکرد به کل عقلم را از دست دادهام.
میگویم: «واقعاً غیرعادی به نظر میرسه، اما من صورت شوهر خودم رو میشناسم.»
پاپی کنارم روی کاناپه جابهجا میشود و میگوید: «بله... شکی به این ندارم، اما مردهای خیلی زیادی شبیه گرنت هستن. شاید از دور فکر کردی..»
اصرار میکنم: «اما اون هم به من خیره شده بود. مطمئنم.»
پاپی حرفم را باور نمیکند و من هم نمیتوانم کاملاً سرزنشش کنم، چون نمیتوانم هیچ توضیحی برای این بیاورم که چطور ممکن است شوهرم را در سوپرمارکت ببینم، آن هم وقتی که در واقع زیر خاک دفن شده است. مطمئنا دفنش کردیم. دقیقاً یادم هست که وقتی تابوتش را توی خاک میگذاشتند، در محاصرهٔ دوستان و آشنایانمان کنار قبرش ایستاده بودم و با دستمال توری اشکهایم را پاک میکردم.»
خلاصهٔ رمان دروغ پنهان شوهر بیوهزن:
شوهرم مُرده! من خودم در تشییع جنازهاش شرکت کردم. من تابوت او را دیدم که شش فوت زیر زمین دفن شد (یا شاید هم پنج فوت، اما باز هم آنقدر کافی است که او مُرده باشد) و سپس با مجموعهای از ساندویچهای انگشتی و تخم مرغها و بیف ویلنگتنهای کوچک که قیمتشان از ماشین من هم بیشتر بود از مهمانان پذیرایی کردم. منظورم این است که گرنت واقعاً مُرده است و همهٔ رازهای تاریک و بسیار عمیق او که هرگز به خودم زحمت کشف کردنشان را ندادم نیز با او مُردند. او هرگز برنمیگردد. پس چرا من هنوز و هر روز صورتش را همهجا میبینم؟ دروغ پنهان شوهر بیوهزن یک رمان کوتاه هیجانانگیز و روانشناختی و البته طنز، با پیچ و تابهای تکاندهنده و نفسگیر است که شما را به معنای واقعی کلمه حیرتزده خواهد کرد.
اگر از خواندن کتاب دروغ پنهان شوهر بیوهزن لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب میخوای رازی رو بدونی؟ اثر دیگری از فریدا مک فادن نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب داستان زنی به نام آپریل است که در یوتیوب ویدیوهای آشپزی درست میکند و با نیتی خوب سعی دارد حال تمام افراد محل را با شیرینیهایش خوب کند. تا اینکه پس از مدتی شروع به دریافت پیامهای عجیب و تهدیدآمیز میکند و ناگهان پسرش نیز گم میشود.
• کتاب خدمتکار اثر مشهور فریدا مک فادن نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب داستان دختری به نام میلی است که سالها پیش به زندان افتاده بود و حالا قصد دارد خدمتکار خانهای شود. او که فقط برایش مهم این است که در جایی کار کند، وارد خانهٔ زیبای وینچستر میشود اما کمکم به دروغها و رازهای عجیب این خانواده پی میبرد.
• کتاب خدمتکار اثر مشهور فریدا مک فادن نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب داستان دختری به نام میلی است که سالها پیش به زندان افتاده بود و حالا قصد دارد خدمتکار خانهای شود. او که فقط برایش مهم این است که در جایی کار کند، وارد خانهٔ زیبای وینچستر میشود اما کمکم به دروغها و رازهای عجیب این خانواده پی میبرد.
دربارۀ فریدا مک فادن: نویسندهٔ داستانهای جنایی و روانشناختی

فریدا مک فادن متخصص آسیبهای مغزی و نویسندهٔ آمریکایی است که چندین رمان پرفروش روانشناختی و طنز پزشکی نوشته است. او در بوستون به دنیا آمده و متخصص اعصاب و روان است و در شهر نیویورک زندگی و کار میکند. آثارش به بیش از 30 زبان ترجمه شدهاند و جزو پرفروشهای فهرست نیویورک تایمز، آمازون، یواِساِی تودی، وال استریت ژورنال و پابلیشرز ویکلی بودهاند. مک فادن اولین کتاب خود را از طریق آمازون در سال 2013 منتشر شد و کتاب دیگرش با عنوان «خدمتکار» پرفروشترین کتاب گودریدز در سال 2022 شد. برخی از آثارش بهترین کتابهای سال آمازون بودهاند. مک فادن در سال 2023 برندهٔ جایزهٔ بینالمللی نویسندگان داستانهای جنایی برای کتاب خدمتکار شد و همچنین جایزهٔ بهترین کتاب معمایی و هیجانانگیز را برای کتاب راز خدمتکار در سال 2023 دریافت کرد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

امیرعلی بهادری
14 اسفند 1403
نسبت به کتابهای دیگه اش ضعیف تر هستش. ولی ارزش یکبار خوندن رو دارد.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم














135٬000 تومان
150٬000
%10