

چراغ ششم
نشر چشمه منتشر کرد:
چراغ ششم رمانی است جنایی با همهی عناصری که یک رمان هیجانانگیز مدرن به آن نیاز دارد: قدرت و جادوی تخیل. در این رمان جهان هیجانانگیز و وهمی خلق شده که توصیفگر فضای نیویورک در اوایل قرن بیستم و جنون شیفتگی به آسمان خراشهاست. قهرمان داستان یک معمار جوان ایتالیایی است که به نیویورک مهاجرت کرده و حالا چیزی را از قلم نمیاندازد: جوامع مخفی مرموز، زنان گمشده، دسیسههای بیپایان، استراقسمع، جاسوسی و ...
پابلود د سانتیس مجذوب کلمات است و قدرت فوقالعادهشان را میداند. شاخصهی آشکارش شیفتگی به زبان، ادبیات و فلسفه است و مهارت فوقالعادهاش در گنجاندن این مضامین در آثاری هوشمندانه، آثاری که میان کمدی اندیشهورز ولادیمیر ناباکوف، ظرافت هزارتویی فرانتس کافکا و درهم تنیدگیهای بیکران خورخه لوئیس بورخس در نوساناند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب چراغ ششم اثر پابلو د سانتیس
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی رمان چراغ ششم:
چرا باید رمان چراغ ششم را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب چراغ ششم:
«او در پانسیونهای ارزان و محقر میخوابید، گاهی خانهٔ فکوفامیل یا حتی توی اتاقک نگهبانی گورستان گزارشهایش، که همیشه بهموقع و دقیق بودند، روی میز کارمندان دونپایه خاک میخوردند. کسی آنها را نمیخواند و هیچ بازخوردی نداشتند. فقط یکبار با سماجت ورزیدنش بالاخره اولیای امور به پروندهٔ دیوار ترکیدهٔ گورستان ونیزی سان میکله پاسخ دادند. دیوار تعمیر شد، گورستان نجات یافت و سیلویو اخراج شد. گرچه سیلویو حالا در کارهای پیچیدهتر یاور پدرش بود، بیشتر سرگرم پروژههای خودش بود. خانهای را در پالرمو طراحی کرد و استخر هتلی را در ساحل لیگوریا. استخرِ مستطیلی از سنگ سفید ساخته شده بود و نیزهٔ نپتونِ مرمرِ ساخت پدرش با فوران آب از دهان هشت هیولای دریایی مرتعش میشد. مالک هتل از طراحی چندان راضی نبود، چون این چنین به نظر میآمد که نپتون میخواهد آدمهای داخل استخر را با نیزهاش سوراخسوراخ کند تا اینکه به آنها لذت شنا ببخشد، بااینحال سیلویو بالستری رفتهرفته در بنگاههای گردشگریِ ساحل اسم در کرد. هر جا پای اشیایی از سنگ مرمر در میان بود او در خانهها و باغها، استخرها و آلاچیقها سفارش کار میگرفت؛ اما نه بیشتر از اینها. کارهای پدرش رهایش نمیکرد. سیلویو رؤیای سازههای خارقالعاده را در سر داشت، اما در عمل چیزی فراتر از مقبرهساز نبود.»
«بالستری بارها و بارها به توانایی ذهن کاوشگر پولاک در نامتعارفترین موضوعات رشک میبرد. پولاک، با سفارش متون عجیبوغریب، کتابدارهای واتیکان را مستأصل میکرد تا اینکه آخر سر اجازه میدادند برای خودش در زیرزمینها و قبهها بگردد. درحالیکه دانشجویان دیگر روی زندگینامهها و رسالههای مهم کار میکردند، او مجلدات دفترهای حساب پاپ و گزارشهای ملی کارخانهٔ سنپدرو را بررسی میکرد، زبانهای سرّی میآموخت تا بر پایه آنها لژهای گوناگون ماسونها را شناسایی کند. حتی به ردی از همهٔ پروژههای ساختمانیای دست یافت که هرگز اجرا نشده بودند، مثل کلیسایی که توماس دو وارنس رؤیای آن را در سر داشت و به آن «کتدرال خالی» هم میگفتند. این تحقیق بیش از همه توجه بالستری را جلب کرد. او با خواندن کاغذ تایپشدهای که پولاک بهاش داده بود از آن مطلع شد. (تقریباً همهٔ آثار پولاگ پس از مرگش منتشر شدند. در طول حیات او، فقط چند صفحه از نوشتههایش را از انجمن دورر منتشر کرده بود، انجمن هنرمندان و منتقدان که پولاک خود نیز عضو آن بود.) پولاک نگاه خود را از بناهای تاریخی بزرگ به سوی نسخ رمزی معطوف کرد، متونی که رمزگشاییشان توان فرسا بود، به این میمانست که بخواهد در زوایای تاریک، شکافهای پنهان و گذرگاههای مخفی دنبال چیزی بگردد.»
خلاصهٔ رمان چراغ ششم:
اگر از خواندن کتاب چراغ ششم لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب دانشکده اثر دیگری از پابلو د سانتیس نویسندهٔ آرژانتینی است. این کتاب دربارهٔ یک دانشآموختهٔ جوان ادبیات است که برای سِمت اداری به عمارت قدیمی دانشگاه لابیرنتوار میرود که در آن انستیتوهای زیادی وجود دارند و هنوز نمیداند که به چه جنگ بیرحمانهای کشیده شده است.
دربارۀ پابلو د سانتیس: نویسندهٔ آرژانتینی

شاید بپسندید














از این مترجم













