نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کامک منتشر کرد :
درباره نویسنده والتر موزلی:
والتر موزلی (Walter Mosley) نویسنده کتاب از رود تا دریا، یکی از معروفترین و محبوبترین نویسندههای آمریکا است. موزلی متولد لسآنجلس است. مادرش اِلا از یهودیانی بود که اجدادش سالها قبل از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند. پدرش، لئوری موزلی سیاهپوستی از اهالی لوئیزیانا و سرایدار یک مدرسه دولتی در لسآنجلس بود. والدینش قصد داشتند در سال 1951 با هم ازدواج کنند، اما به دلیل غیرقانونی بودن ازدواج سیاهپوستها با سفیدها هیچکس به آنها مجوز ازدواج نداد.
او استاد نویسندههای ادبیات پلیسی و گمانهزن آمریکا است. او جوایز متعددی را برنده شده که ازجمله آنها میتوان به جایزه آنیسفیلد-ولف، گِرمی، یک عمر دستاورد ادبی از پِن آمریکا و چندین جایزهی معتبر دیگر. کتابهای او به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شدهاند. داستانهای کوتاهش نیز در بسیاری از مجلات ازجمله نیویورکر، GQ، اسکوایر، لسآنجلس تایمز مگزین منتشر شدهاند. مقالات غیرداستانی او در مجله-ی نیویورکتایمز بوک ریویو، نیویورکتایمز مگزین، نیوزویک و نیشن چاپ شدهاند. او نویسنده مجموعه تحسینشده ایزی رالینز میباشد. موزلی هماکنون ساکن شهر نیویورک است.
درباره کتاب از رود تا دریا:
واشنگتنپست: «برندهی جایزهی ادگار آلن پو برای بهترین رمان سال: این بار والتر موزلی با یک کاراکتر کاملاً جدید بازگشته و رمانی به زیبایی تمام آنچه تا به امروز نوشته را به رشتهی تحریر درآورده است.»
قسمتی از کتاب از رود تا دریا:
«بابایی، بازم داری به زندان فکر میکنی؟»
جلوی در دفترم ایستاده بود. با صدوهفتادوپنج سانتیمتر قد و سیاه، مثل مدونای اسپانیایی؛ چشمهایش به من رفته بود. هرچند نگران روح و روانم بود، اما هنوز لبخند میزد. آژا از آن نوجوانهای غمگین و افسرده نبود. قبلاً چیرلیدر و درسش بد نبود. بهاندازهای که نیاز به یک دوستپسر همیشگی نداشته باشد، قشنگ بود و بهاندازهای که دخترهای نوجوان دیگر که دوستپسر داشتند در کنارش احساس امنیت کنند، مهربان بود.
دامن و پیراهنش زیادی کوتاه بودند، اما من از داشتن دوبارهاش در زندگیام بهقدری شکرگزار بودم که حالا بیخود و بیجهت بهش گیر الکی نمیدادم.
مونیکا، همسر سابقم، سالها تلاش کرده بود تا ما دو نفر را از هم دور نگه دارد. او مرا به دادگاه کشیده بود تا علیه سر زدنهای مدامم به آژا-دنیس حکم بگیرد و بعد از دستم به دلیل عدم پرداخت نفقهی بچه شکایت کرده بود، اما وقتی قاضی حسابهای بانکیام را زیرورو کرده بود، دیده بود که یک پنی هم در حسابم نداشتم.
وقتی به چهارده سالگی رسید، آژا مادرش را مجبور کرد که اجازه دهد مرتب بیاید و پیش من بماند، و حالا که هفدهساله شده بود، میگفت که یا باید میگذاشتم در دفترم کار کند، یا میرفت و به قاضی میگفت که شوهر جدید مونیکا، کُلمن تسرات، وقتی او توی اتاقش تنها بود، میآمد و او را از لای در دید میزد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.