توضیحات کتاب
انتشارات بیدگل منتشر کرد:
بیژن الهی در تیرماه ۱۳۲۴ در چهارراه حسنآباد تهران به دنیا آمد.
او در نوجوانی در کلاسهای نقاشی جواد حمیدی شرکت کرد. الهی با دعوت فریدون رهنما نخستین شعرش را در شمارۀ آبان ماه ۱۳۴۳ مجلۀ طرفه به چاپ رساند. پس از آن با اسماعیل نوریعلا در انتشار مجلۀ جزوۀ شعر همکاری کرد. برخی از ترجمههای او درمجلۀ اندیشه و هنر منتشر شدهاند. او از شاعران شعر موج نو و شعر دیگر بود. آثار او از سال 1393 در قالب کتاب منتشر شدهاند.
الهی در عصر سهشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ در ۶۵ سالگی در تهران بر اثر عارضۀ قلبی درگذشت. در روستای بیجده نو از توابع شهرستان مرزن آباد استان مازندران به خاک سپرده شد. بنا بر وصیتش بر سنگ گور او هیچ نامی حک نشد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786223131547
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
367 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
300 گرم
سال انتشار
1403
معرفی کتاب القصه اثر بیژن الهی
القصه گزیدهای از بهترین اشعار بیژن الهی شاعر، مترجم و نقاش مشهور ایرانی است که در سال ۱۴۰۳ برای اولینبار منتشر شد. بیژن الهی یکی از برجستهترین شاعران ایرانی و از شاعران جریان موسوم به «شعر دیگر» است که از سبک شعر موج نو مشتق شده است. کتاب القصه شامل ترجمهها و اشعار اوست و نظرات و دیدگاههای بیژن الهی دربارهٔ شعر، ادبیات و ترجمه را نیز در برمیگیرد. بیژن الهی از شاعران برجستهٔ جریان «شعر دیگر» بود که با نوآوری در زبان و بهرهگیری از ادب کهن فارسی، آثار بدیعی خلق کرد. او همچنین به ترجمهٔ آثار شاعران بزرگ جهان مانند فدریکو گارسیا لورکا و پابلو نرودا پرداخت.
چرا باید کتاب القصه را بخوانیم؟
کتاب القصه بسیار مناسب کسانی است که به دنبال تجربهای متفاوت، عمیق و نوآورانه در شعر فارسی هستند. این اثر با زبان پیچیده، تصاویر بدیع، مفاهیم فلسفی و عرفانی و ساختارشکنیهای زبانی، مرزهای معمول شعر فارسی را گسترش میدهد. اگر دانشجوی ادبیات، شاعر یا نویسندهای هستید که به جریانهای نوین شعر معاصر علاقه دارید، یا از خواندن اشعار چندلایه و تأملبرانگیز لذت میبرید، این کتاب میتواند برایتان الهامبخش و جذاب باشد.
جملات درخشانی از کتاب القصه:
«و چیزی حوالیی چارده سالم بود که در روزنامهها برخوردم به شعری از مردی به نام نیما یوشیج: «خواب در چشم ترم میشکند...» ندانستم یعنی چه، ولی جذبم کرد و، هر چه بیشتر میخواندم، بیشتر جذب میشدم. بعدها بود که نیماشناس شدم: چیزها یاد گرفتم از شعر او که هنوز ندیدهام در سخن کسی. دیرترها، اما، شرارههایی از آن «چیزها» در نامههای خودش دیدم: چه نامه های متینی، بهبه! پس آنک به خودم گفتم و اینک به تو میگویم که در ایران نوین هیچ «کبیر»ی نیامده در هیچ زمینهی فرهنگی الا نیما. و من از بس که دوستش داشتم آن ایام، شبی به خوابش دیدم. قهوهخانهام برد و چای داد. اما غمگین بود و پکر. خدا بیامرزد. آن زمان خیلیها به ریش ما خندیدند، لج خیلیها بالا آمد، که طفل اول باید برود سواد یاد بگیرد، بعد فلان و بهمان بکند! فریدون رهنما، ولی، به طفل پناهی داد. خدا بیامرزد. گفت غلط کردهاند! الوار گفته مهرورزی راه شناساییست! دیرترها به «دانته»ی الیوت برخوردم. در مقدمهاش به گریه افتادم. مینویسد من دیوانهی شعر فرانسوی بودم، دیری از آن پیش که قادر به ترجمهی صحیح دو مصرع باشم!»
«اگر این اتفاق در این گوشهی دنیا افتاده بود، چه میگفتیم؟ انصاف را! چه میگفتیم؟ یحتمل به کارلگرن میگفتیم فاضل مفاضل، دامت افاضاته العالیّه! به ویلی میگفتیم که مرد امین. اگر از کارش هم دست بر قضا خوشمان میآمد، میگفتیم مترجم باذوق، که یعنی از فحش خارمادر بدتر! ولی به پاوند که میرسیدیم، اگر به چشممان «گنده» میامد، با اعتصاب سکوت میکردیم، یا که خائنش میخواندیم؛ اگر به چشممان «گنده» نمیآمد، به خونسردی برگزار میکردیم که آقا، یکی آمده زحمت کشیده «ترجمه» کرده، این یکی برداشته «نثرش را درست کرده!» و میگفتیم «نگارش» میگفتیم «اقتباس». یا میگفتیم «ترجمه و نگارش.» میگفتیم «ترجمه و اقتباس». دو لفظ آخرین مهمل. دو لفظ اولین، بی «حد». در وعظ میتوان مثال زد و قصه گفت، میتوان پند داد و هشدار داد؛ در تحقیق نمیتوان! «الشعر» که سنجیدنیست یا «الشمس» (مؤنث)، به ما جواز تشبیه میدهد.»
«اگر این اتفاق در این گوشهی دنیا افتاده بود، چه میگفتیم؟ انصاف را! چه میگفتیم؟ یحتمل به کارلگرن میگفتیم فاضل مفاضل، دامت افاضاته العالیّه! به ویلی میگفتیم که مرد امین. اگر از کارش هم دست بر قضا خوشمان میآمد، میگفتیم مترجم باذوق، که یعنی از فحش خارمادر بدتر! ولی به پاوند که میرسیدیم، اگر به چشممان «گنده» میامد، با اعتصاب سکوت میکردیم، یا که خائنش میخواندیم؛ اگر به چشممان «گنده» نمیآمد، به خونسردی برگزار میکردیم که آقا، یکی آمده زحمت کشیده «ترجمه» کرده، این یکی برداشته «نثرش را درست کرده!» و میگفتیم «نگارش» میگفتیم «اقتباس». یا میگفتیم «ترجمه و نگارش.» میگفتیم «ترجمه و اقتباس». دو لفظ آخرین مهمل. دو لفظ اولین، بی «حد». در وعظ میتوان مثال زد و قصه گفت، میتوان پند داد و هشدار داد؛ در تحقیق نمیتوان! «الشعر» که سنجیدنیست یا «الشمس» (مؤنث)، به ما جواز تشبیه میدهد.»
گزیدهای از اشعار کتاب القصه:
«شب که سروهای ناز ماه را سوراخ کردهاند
دستی بریده در اقصای شب
بر سقف همهی گورها چراغ میآویزد.
پس بخوان که خروسان تاج خویش را بر سرت گذاشتهاند
ای که قبلهنماها مکان تو را در فریاد شرقیی من
معلوم میدارند.»
«کجاست خورشید
روح میلیونها خروس شهید
که در دوران پیش از ساعت
صبح را جار میزدند؟»
«زورقها پلکهای شبانی را افراشتند و رفتند
که با شیههی خرمهرهها
با یکصد و سی مرد زخمی چشم گشود
و خورشید را با چهرهی کامل آفتابگردانها سور زد.
یکصد و سی مرد زخمی در فرسخها مهتاب برخاستند
قد در حدود بهار.»
«شب که سروهای ناز ماه را سوراخ کردهاند (جنون سرزده ای مهتاب. ای بزرگتر از شب.)
دیگر مردی نیست که با بستن چشمان خود از مه انتقام بگیرد.
فوارهها غرور زخمهای تو اند
ای که دست خونین با گلبرگهای داودی پاک کردهیی.
باران چندان کوچک است
که بیانگاری دوستانه گریستهیی.»
دستی بریده در اقصای شب
بر سقف همهی گورها چراغ میآویزد.
پس بخوان که خروسان تاج خویش را بر سرت گذاشتهاند
ای که قبلهنماها مکان تو را در فریاد شرقیی من
معلوم میدارند.»
«کجاست خورشید
روح میلیونها خروس شهید
که در دوران پیش از ساعت
صبح را جار میزدند؟»
«زورقها پلکهای شبانی را افراشتند و رفتند
که با شیههی خرمهرهها
با یکصد و سی مرد زخمی چشم گشود
و خورشید را با چهرهی کامل آفتابگردانها سور زد.
یکصد و سی مرد زخمی در فرسخها مهتاب برخاستند
قد در حدود بهار.»
«شب که سروهای ناز ماه را سوراخ کردهاند (جنون سرزده ای مهتاب. ای بزرگتر از شب.)
دیگر مردی نیست که با بستن چشمان خود از مه انتقام بگیرد.
فوارهها غرور زخمهای تو اند
ای که دست خونین با گلبرگهای داودی پاک کردهیی.
باران چندان کوچک است
که بیانگاری دوستانه گریستهیی.»
تحلیلی بر کتاب القصه:
شعرِ دیگر، یک جنبش شعری در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود که به دنبال تجربههای جدید زبانی و فرم در شعر فارسی بود. بیژن الهی یکی از شاعران برجستهٔ جریان «شعر دیگر» در ایران است. او در کنار شاعرانی مانند یدالله رؤیایی، هوشنگ ایرانی و بهرام اردبیلی به شکلگیری و توسعهٔ این جریان کمک کرد. اشعار الهی سرشار از تصاویر پیچیده، نمادین و استعاری است که گاهی معنای آنها بهراحتی قابل درک نیست. او با استفاده از این زبان، مرزهای معنا را گسترش داد و با الهام از ادبیات کلاسیک فارسی به ویژه اشعار مولوی، حافظ و سعدی و در عینحال بهرهگیری از تکنیکهای مدرن شعری، نوعی تلفیق خلاقانه بین سنت و مدرنیته ایجاد کرد. انتخاب واژگان در اشعار الهی بهگونهای است که موسیقی درونی ایجاد میکند. او با دقت از صداها و آهنگهای کلمات استفاده میکند تا لحن خاصی به اشعار خود ببخشد. اشعار او اغلب مبهم هستند و تفسیرهای متعددی را به ذهن میآورند. این ابهام باعث میشود که هر خواننده بهطور فردی با اشعار او ارتباط برقرار کند و برداشت متفاوتی داشته باشد. الهی در اشعارش به مفاهیم فلسفی و عرفانی میپردازد و به جستوجوی معانی عمیقتر از زندگی، هستی و مرگ میپردازد.
اگر از خواندن کتاب القصه لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب نرودا مجموعهای از اشعار شاعر شیلیایی مشهور پابلو نرودا با ترجمهٔ بیژن الهی است. او شاعری است که تا آخرین لحظهٔ زندگیاش از عشق سرود و گابریل گارسیا مارکز، او را بزرگترین شاعر قرن بیستم در همهٔ زبانها نامید. اشعار این نویسنده با ترجمهٔ دلنشین بیژن الهی، جادوی کلمات را در اختیار شما قرار میدهد و شما را با تجربهٔ احساسات ناب انسانی آشنا میکند.
• کتاب زمرد و حمله اثر الیوت رستان با ترجمهٔ بیژن الهی منتشر شده است. این شاعر در کتاب به موضوعاتی مانند اخلاق، سیرت، سیاست، دین، جوهر زمان و فرصتهای از دسترفته پرداخته است و بسیاری از مسائل مهم دیگر را نیز با دقت تمام در اشعارش به تصویر کشیده است. این کتاب گرچه مجموعهای مختصر و کوتاه از اشعار اوست اما دو کتاب چهارشنبه-خاکستر و ارض موات او را نیز در برمیگیرد.
• کتاب زمرد و حمله اثر الیوت رستان با ترجمهٔ بیژن الهی منتشر شده است. این شاعر در کتاب به موضوعاتی مانند اخلاق، سیرت، سیاست، دین، جوهر زمان و فرصتهای از دسترفته پرداخته است و بسیاری از مسائل مهم دیگر را نیز با دقت تمام در اشعارش به تصویر کشیده است. این کتاب گرچه مجموعهای مختصر و کوتاه از اشعار اوست اما دو کتاب چهارشنبه-خاکستر و ارض موات او را نیز در برمیگیرد.
دربارۀ بیژن الهی: نویسنده و شاعر

بیژن الهی نویسنده، شاعر و مترجم در تیرماه ۱۳۲۴ در چهارراه حسنآباد تهران به دنیا آمد. او در نوجوانی در کلاسهای نقاشی جواد حمیدی شرکت کرد. الهی با دعوت فریدون رهنما نخستین شعرش را در شمارۀ آبان ماه ۱۳۴۳ مجلۀ طرفه به چاپ رساند. پس از آن با اسماعیل نوریعلا در انتشار مجلۀ جزوۀ شعر همکاری کرد. برخی از ترجمههای او درمجلۀ اندیشه و هنر منتشر شدهاند. او از شاعران شعر موج نو و شعر دیگر بود. آثار او از سال 1393 در قالب کتاب منتشر شدهاند. او در سال ۱۳۴۸ با نویسندهٔ مشهور کتاب «خانهٔ ادریسیها» غزاله علیزاده ازدواج میکند که عمر آن تنها ۲ سال است. این شاعر در عصر سهشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ در ۶۵ سالگی در تهران بر اثر عارضۀ قلبی درگذشت. در روستای بیجده نو از توابع شهرستان مرزن آباد استان مازندران به خاک سپرده شد. بنا بر وصیتش بر سنگ گور او هیچ نامی حک نشد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














352٬750 تومان
425٬000
%17