

انتشارات چشمه منتشر کرد :
زنه رو اولین بار یه شبی دیدم که اومد خونه م، بعدِ این که به م تلفن کرد و پرسید میشه بابت یه قضیه ی کاری من رو ببینه یا نه. هیچ تصوری نداشتم چی میخواد، ولی گمون می کردم به بانک ربط داشته باشه. اون زمان من صندوقدار موقتِ شعبه ی کوچیک مون بر خیابون آنیتا بودم، کوچیک ترین بین سه تا شعبه ای که تو گلندل داریم و راستش کلاً هم کوچیک ترین شعبه مون. بنا به رده بندی دفتر مرکزی مون تو لس آنجلس رتبه ی اداری من معاون شعبه ست ولی فرستاده بودنم اونجا یه سروگوشی آب بدم، نه در مورد این که چی غلطه در موردِ این که چی درسته. نسبت سپرده های پس انداز این شعبه به سپرده های مدت دار سودبالاشون بیشتر از دو برابر رقمی بود که تو هر کدوم شعبه های دیگه داشتیم و به نظر رئیس وقتش بود یه کسی بره اونجا ته و توش رو در بیاره چه کلکی تو کاره و نکنه اون ها یه روشی ابداع کرده که باقی دنیای بانکداری ازش بی خبرن.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













