

انتشارات نون منتشر کرد :
شاید اپریل خودش کورتنی برنز را کشته باشد. شاید مادرش شاهدش باشد و برای همین وقتی تهدید به رفتن پیش پلیس شد، او را به مرکز نگهداری برد. شاید تمام اینها حقیقت داشته باشند. اما اگر اینطور باشد، من چهکار میتوانم بکنم؟ اینطور نیست که جانت الان در موقعیت مناسبی برای شهادت دادن باشد.
تازه، این پیچیدگی هم وجود دارد که اپریل بهترین دوست من است. یعنی واقعاً میخواهم از او بازجویی کنم؟ میخواهم سر خراب کردن زندگیاش خطر کنم، بهخصوص اگر بیگناه باشد؟
بله، اپریل نیمۀ تاریکی دارد، اما به این معنا نیست که کسی را میکشد. او از خیلی از جهات دقیقاً همان کسی است که به نظر میرسد. از آن آدمهایی است که برای کمک به دوستانش هر کاری میکند. اگر کسی دوران سختی را بگذراند، او اولین نفر با یک ظرف خوراک گوشت ظاهر میشود. خیلی سخت است که باور کنم او زنی را کشته چون آن زن با شوهرش رابطه داشته.
آن زمانهایی که بهعنوان دادستان کار میکردم، زمان خیلی زیادی را روی پروندههای تحقیقاتی میگذاشتم. خیلی دقیق بودم. میخواستم مطمئن شوم که چیزی بعداً توی دادگاه غافلگیرم نکند. به همان اندازه هم در برنامهریزی فعالیتهای خارج از مدرسه و گردهماییهای انجمن دقیق هستم. هرچند که دقیقاً مثل هم نیستند.
وقتی من و اپریل آن قسمت از برنامۀ رازهای شیرین را ضبط میکردیم، وقت زیادی برای گذراندن با جانت نداشتم. اصلاً فرصت پیدا نکردم اصل ماجرا را از زیر زبانش بیرون بکشم. اگر تنهایی به مرکز نگهداری رفته بودم، میتوانستم هرچقدر که میخواهم آن جا وقت بگذارم.
فروشگاه اینترنتی30 بوک
خلاصهی داستان
شخصیت اصلی این داستان اپریل (April) زنی است که زندگی آرام و به ظاهر بینقص دارد. او ازدواج کرده، شغلی مناسب دارد و به نظر میرسد که همه چیز در کنترل اوست. اما ناگهان، یک تماس تلفنی ساده زندگیاش را زیر و رو میکند.
یک روزنامهنگار ناشناس با او تماس میگیرد و ادعا میکند که رازی در مورد او میداند. این تماس، کابوسهای فراموششدهای را برای اپریل زنده میکند. او که همیشه فکر میکرد گذشتهاش را پشت سر گذاشته، حالا مجبور است دوباره با آن مواجه شود. هرچه بیشتر سعی میکند حقیقت را بفهمد، بیشتر در مارپیچ دروغها و خیانتها فرو میرود. آیا او واقعاً میتواند به حافظهاش اعتماد کند؟ یا اینکه تمام زندگیاش بر اساس دروغی بزرگ ساخته شده است؟
نقاط قوت داستان
پیرنگ پر از تعلیق و غافلگیری: یکی از ویژگیهای برجستهی این کتاب، پیچیدگی و غیرقابل پیشبینی بودن داستان است. درست زمانی که فکر میکنید همه چیز را فهمیدهاید، ناگهان چرخشی در داستان رخ میدهد که شما را شوکه میکند. روایت اول شخص تأثیرگذار: نویسنده، داستان را از دیدگاه اپریل روایت میکند و باعث میشود که خواننده کاملاً در ذهن شخصیت اصلی قرار بگیرد و اضطراب، ترس و سردرگمی او را از نزدیک حس کند.
بررسی روانشناختی شخصیتها: فریدا مکفادن با بهرهگیری از دانش پزشکی خود، به عمق ذهن شخصیتهایش نفوذ کرده و آنها را بهطرزی واقعی و ملموس به تصویر کشیده است.
پایانی غیرمنتظره: اگر از آن دسته خوانندگانی هستید که دوست دارید پایان داستان غافلگیرتان کند، این کتاب یکی از بهترین گزینهها برای شماست.
تحلیل و بررسی کتاب
۱. مضمون اصلی کتاب: اعتماد و هویت
یکی از موضوعات محوری این رمان، مسئلهی اعتماد به خود و دیگران است. اپریل بهعنوان شخصیت اصلی، درگیر این چالش است که آیا آنچه دربارهی گذشتهاش میداند، حقیقت دارد یا خیر. این مسئله باعث ایجاد تنش روانی و حس بیاعتمادی در او میشود که تا پایان داستان ادامه دارد. ۲. تأثیر سبک روایت بر هیجان داستان
فریدا مکفادن در این کتاب از زاویهی دید اول شخص استفاده کرده است که باعث میشود خواننده احساس کند مستقیماً در ذهن اپریل حضور دارد. این تکنیک باعث میشود تنش داستان بیشتر شود و خواننده همزمان با شخصیت اصلی درگیر حل معما شود. ۳. فضاسازی و جو روانشناختی داستان
فضای داستان بهگونهای طراحی شده که احساس اضطراب و تعلیق را در خواننده ایجاد کند. لحظات آرام و معمولی داستان به سرعت جای خود را به لحظات پرتنش و رازآلود میدهند. این سبک نگارش، خواننده را تا آخرین صفحه درگیر میکند.۴. پیچیدگی شخصیتها
یکی از نقاط قوت این رمان، پرداخت عمیق به شخصیتها است. اپریل شخصیتی چندبعدی دارد که در طول داستان دچار تحول میشود. در ابتدا او زنی به نظر میرسد که گذشتهاش را کاملاً فراموش کرده، اما کمکم درمییابد که بسیاری از چیزهایی که در مورد خودش میدانسته، ممکن است حقیقت نداشته باشند.
کتاب «میخوای رازی رو بدونی» مناسب چه کسانی است؟
- علاقهمندان به داستانهای معمایی و روانشناختی: اگر از کتابهایی مانند دختر گمشده (Gone Girl) نوشتهی گیلیان فلین و دختر قطار (The Girl on the Train) اثر پائولا هاوکینز لذت بردهاید، قطعاً این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.
- علاقهمندان به مسائل روانشناختی: این کتاب به بررسی مفاهیمی مانند حافظه، اعتماد و هویت پرداخته و میتواند برای کسانی که به این موضوعات علاقه دارند، بسیار جالب باشد.
کتابهای مشابه
دختر گمشده (Gone Girl)، گیلیان فلین (Gillian Flynn)
دختر قطار (The Girl on the Train) پائولا هاوکینز (Paula Hawkins)
همسر خاموش (The Silent Wife) ای. اس. ای. هریسون (A. S. A. Harrison)
زن پشت پنجره (The Woman in the Window) ای. جی. فین (A. J. Finn)
خدمتکار (The Housemaid) فریدا مکفادن (Freida McFadden)
دربارهی نویسنده
فریدا مک فادن یکی از نویسندگان مطرح در ژانر هیجانانگیز روانشناختی است که با آثار پرفروش خود مانند خدمتکار شهرت زیادی به دست آورده است. او که پزشک متخصص در حوزه مغز و اعصاب نیز هست، توانایی منحصربهفردی در ایجاد تعلیق و تنش در داستانهایش دارد. اکثر کتابهای او بر مفاهیم حافظه، دروغ، فریب و هویت تمرکز دارند و خوانندگان را با پیچیدگیهای روانشناختی شخصیتهایش درگیر میکنند.جمع بندی
کتاب «میخوای رازی رو بدونی؟» یک تریلر روانشناختی هیجانانگیز با روایتی پرتعلیق و پایانی غیرمنتظره است که ذهن خواننده را به چالش میکشد. فریدا مکفادن با مهارت خاصی، داستانی را خلق کرده که در آن اعتماد، حافظه و هویت نقش کلیدی دارند. این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای رازآلود و پرهیجان که دوست دارند با پایانی غافلگیرکننده روبهرو شوند، یک انتخاب عالی است. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را تا آخرین صفحه درگیر کند، حتماً این اثر را در لیست مطالعهی خود قرار دهید! در بخشی از کتاب میخوانیم:
الیوت گوشیام را میگیرد و در حالی که دستی روی سرش میکشد، پیام را میخواند. کلهاش خیلی صاف و براق است - حتماً امروز صبح سرش را تراشیده.
درست است؛ همسرم موهای سرش را میتراشد. تقریباً از چهار سال پیش شروع به این کار کرده. اولین بار که با سر تراشیده وارد سالن نشیمن شد، با دیدنش جیغ کشیدم و اسپری فلفلم را درآوردم. فکر کردم میخواهد به من دستبرد بزند- کاملاً یک آدم دیگر شده بود و از این متنفر بودم اما بعد از چند هفته عادت کردم. سر تراشیده خیلی هم جذاب و مردانه است و باید اقرار کنم که بهتر از مدل قبلی موهایش شده.
می گوید: «احتمالاً یه شوخیه.» هر چند که صدای خودش هم کمی میلرزد.
«چرا باید یکی همچین شوخیای با من بکنه؟»
«نمی دونم! تو یه شخصیت معروفی. مردم تو رو میشناسن. شاید کوکیهای یکی خوب از آب درنیومده و از دستت عصبانیه.»
راست میگوید؛ من اخیراً شخصیت معروفی شدهام. ظاهراً همه توی شهر لانگ آیلند به لطف یوتیوب، من را میشناسند و راستش را بخواهید چند سالی هست که از طرف بینندههایی که به شمارهام دسترسی پیدا کرده بودند پیامهای مرموزی دریافت کردهام اما هیچ وقت اتفاق خاصی نیفتاده است.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













