سمفونی مردگان
تخفیف

%10

سمفونی مردگان

(8)
نویسنده:

2,800,000ریال

2,520,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
12974

علاقه مندان به این کتاب
147

می‌خواهند کتاب را بخوانند
28

کسانی که پیشنهاد می کنند
37

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
3

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سمفونی مردگان

انتشارات ققنوس منتشر کرد:
چکیده آدم‌ها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی می‌کنند، من مال نیمهٔ اول بودم و او نیمهٔ دوم. آن‌که نیمه اول عمرش را زندگی کرده است، برادری است که تلاش می‌کند تا پا جای پای پدر بگذارد؛ پدری مستبد و تمامیت‌خواه. و آن‌که نیمهٔ دوم را زیسته است، برادری است شاعر و روشنفکر، جوانی که نماد نسل روشنفکران معاصر ایران است. برادر روشنفکر در برابر ابتذال خانه و جامعه عصیان می‌کند، دل به عشق می‌سپارد و تلاش می‌کند اگر نه در جامعه لااقل در گوشهٔ انزوایش دنیایی عاری از پستی و بدخواهی بسازد. برادر دیگر پیش می‌رود و به پدری دیگر بدل می‌شود. تضاد میان برادران ادامه می‌یابد و سرانجام یکی قربانی دیگری است. اما سرنوشت این هابیل و قابیل معاصر متأثر از هزاران رویداد تاریخی معاصر است؛ رویدادهایی که نه هابیل را چون گذشته باقی گذارده‌اند و نه قابیل را.
عباس معروفی، روزنامه‌نگار و نویسندة مشهور ایرانی، 46 سال دارد، جوایز داخلی و بین‌المللی بسیاری را از آن خود کرده و مدتی است ایران را به ناچار ترک گفته است. معروفی اکنون ساکن آلمان است، همچنان می‌نویسد و تسلطش بر شیوه‌های مدرن داستان‌نویسی و شناختش از تاریخ و اسطوره او را در زمرهٔ پرمخاطب‌ترین نویسندگان ایرانی قرار داده است. (برنده جایزه بنیاد سورکامپ- 2001)
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 352 صفحه
    • 430 گرم
    • 64
    • 1403

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

سمفونی مردگان از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

سمفونی مردگان از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب سمفونی مردگان از آن خود کرده است:

• برندۀ جایزۀ سال 2001 بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ

معرفی رمان سمفونی مردگان:

سمفونی مردگان اثر ماندگار عباس معروفی است که اولین بار در سال 1367 در ایران منتشر شد. این کتاب تاکنون به زبان‌های انگلیسی، عربی، آلمانی، کردی و ترکی ترجمه و منتشر شده است. سمفونی مردگان را یکی از شناخته‌شده‌ترین رمان‌های ایرانی می‌دانند. در یکی از لایه‌های این رمان با خوانشی معاصر از داستان هابیل و قابیل مواجه می‌شویم. سمفونی مردگان به صورت سمفونیک روایت می‌شود و بخش‌های مختلف داستان از دیدگاه‌‌های مختلف تکرار می‌شود و صداهای متنوعی بخش‌های یکسان داستان را ارائه می‌دهند و همین باعث می‌شود لحن داستان تغییر کند. تمرکز اصلی داستان درگیری بین دو برادر یعنی آیدین و اورهان است. داستان در شهر شمالی اردبیل و طی سال‌های جنگ جهانی دوم و پس از آن (1310 تا 1330) اتفاق می‌افتد و فضای جنگ در اطراف موقعیت استراتژیک اردبیل موج می‌زند و تأثیر هجوم یا حضور روس‌ها، آلمان‌ها و انگلیس‌ها بر داستان احساس می‌شود.

واکنش‌های جهانی به رمان سمفونی مردگان:

هفته نامۀ دی‌ولت سوسيس در مورد کتاب سمفونی مردگان نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است.»

برخی معتقدند طرز روایت کتاب سمفونی مردگان شباهت‌های بسیاری به شاهکار ویلیام فاکنر‌ «خشم و هیاهو» دارد.

چرا باید رمان سمفونی مردگان را بخوانیم؟

کتاب سمفونی مردگان به طرز شگفت‌انگیزی شبیه یک ارکستر عظیم است. شاهکاری پیچیده که عباس معروفی به خوبی آن را هدایت می‌کند. تغییرات در روایت، زاویۀ دید و تکرار بسیار خوب انجام شده و معروفی داستانی قوی (هر چند تاریک) را با ظرافتی مثل ظرافت موسیقی روایت می‌کند. سمفونی مردگان درد و رنج زیاد دارد و بسیار تیره و تار است، البته داستان لحظات روشنی هم دارد اما تاریکی و سرما همیشه در گوشه و کنار داستان به چشم می‌خورد. با این وجود سمفونی مردگان بی‌شک شاهکاری ماندگار است.

جملات درخشانی از کتاب سمفونی مردگان:

«دود ملایمی زیر طاق‌های ضربی و گنبدی کاروانسرای آجیل‌فروش‌ها لمبر می‌خورد و از دهانه جلوخان بیرون می‌زد. ته کاروانسرا چند باربر در یک پیت حلبی چوب می‌سوزاندند و گاه اگر جرئت می‌کردند که دستشان را از زیر پتو بیرون بیاورند تخمه هم می‌شکستند. پشت سرشان در جایی مثل دخمه سه نفر در پاتیل‌های بزرگ تخمه بو می‌دادند. دود و بخار به هم می‌آمیخت، و بر بند آمده بود. همه چراغ‌ها و حتی زنبوری‌ها روشن بود، و کاروانسرا از دور به دهکده‌ای در مه شبیه بود. سمت راست دالان در حجره «خشکبار معتبر» دو مرد به گرمای چراغ زنبوری روی میز دل داده بودند. پشت میز «اورهان اورخانی» نشسته بود و کنارش «ایاز پاسبان». ایاز پاسبان پنجشنبه‌ها به حجره می‌آمد، روی صندلی بزرگی می‌نشست و پاهاش را می‌گذاشت روی چهارپایه کوچک. عرق پیشانی‌اش را پاک می‌کرد ـ چه تابستان و چه زمستان ـ و اگر صندلی بزرگ دم دست نبود روی یک گونی تخمه می‌نشست. می‌گفت: «من با این هیکل گنده چه جوری روی صندلی کوچک بنشینم، هان؟» اگر می‌خواست می‌توانست حتی پدر را با آن همه ابهت، با دو انگشت بردارد و آویزان کند به چنگک‌های سقف. صورتی گوشتالو و بزرگ داشت، با سری کوچک و سالکی روی گونه چپ، که حالا مثل بقیه صورتش چروک خورده بود. یک سیر پسته می‌خرید و هرچه اصرار می‌کردند که پولش را ندهد زیربار نمی‌رفت. پولش را می‌داد، پسته‌ها را مغز می‌کرد و کنار هم روی میز می‌گذاشت، بعد یکباره همه را در دهانش می‌ریخت.»

«از جلو ساعت‌فروشی و ساعت‌سازی درستکار که رد می‌شد به صرافت افتاد لحظه‌ای بایستد و ویترین مغازه را ببیند. شاید هزاران بار در طول عمر از آن‌جا گذشته بود امّا حالا با دقتی خاص به ساعت بزرگ و گرد آقای درستکار نگاه کرد. ساعتی از چوب بلوط، با عقربه‌هایی از چوب توسکا و صفحه برجسته منقوش و شیشه‌ای گرد و محدب که شیشه ویترین هم بود و بین شیشه و صفحه ساعت همیشه ده دوازده ساعت طاقچه‌ای هم قرار داشت. ساعت بسیار زیبایی بود که سال‌ها پیش آقای درستکار آن را ساخته بود، امّا بیش از سی‌سال می‌شد که از کار افتاده بود. یعنی از زمانی که قلب آقای درستکار یک لحظه از حرکت بازایستاد یا شاید از وقتی که ساعت از کار افتاد، قلب هم دیگر نتپید. به‌هر حال حادثه همزمان رخ داده بود و تنها تفاوتش این بود که قلب آقای درستکار دوباره به کار افتاد و لک و لکی می‌کرد، امّا ساعت چنان از حرکت وامانده بود که آقای درستکار با تمام استادی نتوانست به کار بیندازدش. عقربه‌ها درست رأس ساعت پنج و نیم قفل شده بود.»

«خیابان سرد و کثیف بود. مه و دود در تمامی فضای شهر موج می‌خورد. اورهان یک لحظه برگشت، به پشت سر نگاه کرد، انگار همه آن دود از کاروانسرای آجیل‌فروش‌ها بیرون می‌زد، لمبر می‌خورد و از دهانه دالان بیرون می‌ریخت. اورهان یک لحظه فکر کرد برگردد بهشان بگوید یا خاموشش کنند، یا یک جوری کلکش را بکنند. زمستان است، خوب باشد، این‌جا همیشه زمستان است. بخاری کوره‌ای بخرند، دودکش کار بگذارند. او پولش را می‌دهد. امّا قیدش را زد، راهش را کشید و در پیاده‌رو همچنان از شهر دور شد. دیگر ضربه تنه و شانه نبود، چرخ‌دستی‌ها هم به پاهاش نمی‌خوردند و گاه گلوله برفی هم از دست بچه‌ای پر نمی‌زد. همیشه سرش را خم می‌‌کرد امّا تنه‌اش سنگین بود و گلوله برف خواه ناخواه پهن می‌شد پشت گردنش. برف دو دستی باریده بود و باز می‌خواست ببارد. اورهان خود را به خیابان کشاند بلکه درشکه یا ماشینی ببردش. امّا برف امان شهر را بریده بود. نه ماشینی، نه چرخی، نه حتی وسیله‌ای که بشود یک جور خود را به جایی رساند. فقط یک جیپ شهربانی آن هم با زنجیر چرخ از وسط برف‌ها گذشت و دو خط موازی به شکل مارپیچ به‌جا گذاشت. حالا چه کند؟ تا قهوه‌خانه شورآبی سواره نیم‌ساعتی راه بود، امّا پیاده، آن هم در این برف، تا به قهوه‌خانه شورآبی برسد به شب می‌افتاد. بهتر. در تاریکی خودش هم کم‌تر زجر می‌کشید. کسی هم بویی نمی‌برد. امّا می‌شد برگشت؟ اگر می‌ماند؟ نه. به موقع می‌رسید.»

تحلیلی بر رمان سمفونی مردگان‌:

نویسنده در سمفونی مردگان به شرح زندگی خانوادۀ اورخانی پرداخته است. داستان از اورهان اورخانی شروع می‌شود، شهروند برجستۀ شهر که در یک روز طوفانی و برفی نیمۀ زمستان راه می‌افتد تا دنبال برادر دیوانه‌اش بگردد. در طول آن جست‌وجوی یک روزه، کل تاریخ خانواده در چهار سمفونی روایت می‌شود. بدبختی‌های خانواده که از دیدگاه‌ متعصب پدر سالار خانواده و هر یک از چهار فرزندش روایت می‌شود، آیینۀ جامعه‌ای پدر سالار و ستمگر می‌شود که برادر را در مقابل برادر قرار می‌دهد، پدر را تشویق می‌کند تا پسر را محکوم کند و دختر را مجبور می‌کند به یک ازدواج ناخوشایند تن بدهد. عباس معروفی در کتاب سمفونی مردگان به زیبایی به شرح تضاد مذهب، اعتقاد، روشنفکری و آزادی پرداخته است. نویسنده سعی کرده تا دردسرهای زندگی یک شاعر جوان و روشنفکر بین سال‌های 1310 تا 1330 را نیز به خواننده نشان دهد. عباس معروفی هنرمندانه در این رمان تنزل اعضای خانواده را از نظر جسمی، عاطفی و روحی به تصویر کشیده است. زندگی این خانواده رفته‌رفته کم‌رنگ می‌شود و امیدهایشان بر باد می‌رود.

خلاصهٔ رمان سمفونی مردگان:

خانوادۀ اورخانی وضع مالی بدی ندارند، پدر خانواده در بازار آجیل‌فرو‌ش‌ها مغازۀ بزرگی دارد. آیدا و آیدین دوقلوهای این خانواده‌اند و یوسف پسر ارشد خانواده است که موقع حملۀ روس‌ها به تقلید از چتربازان روسی خود را از بلندی به پایین پرت کرده و حالا زمین‌گیر شده و مثل گوشت قربانی گوشۀ خانه افتاده است و بار سنگینی بر روی دوش خانواده محسوب می‌شود. اورهان پسر کوچک خانوادۀ اورخانی است که دقیقاً مثل پدرش افکاری سنتی دارد. آیدا تنها دختر خانوادۀ اورخانی است که مانند بسیاری از دختران آن زمان برای این‌که مجبور نشود به زور ازدواج کند گرفتار انتخابی اشتباه می‌شود و آیندۀ چندان جالبی ندارد. داستان اصلی دربارۀ رقابت آیدین و اورهان است. آیدین پسر باسواد و روشنفکر خانواده است. او خیال‌پرداز است و آیندۀ خوبی دارد و امیدوار است تا سرانجام برای تحصیل به تهران برود. پدر هرگز تمایلات ادبی آیدین را درک نمی‌کند. پس از یوسف، حالا آیدین پسر بزرگ خانواده محسوب می‌شود و پدر دلش می‌خواهد آیدین کسب‌وکار خانواده را به دست بگیرد ولی آیدین برخلاف نظر پدرش، دوست دارد بیشتر وقتش را به کتاب خواندن بگذراند و همیشه مورد توجۀ مادرش است. پدر چندین بار تمام دارایی‌های آیدین -کتاب‌ها، نوشته‌ها و همه چیزش- را می‌سوزاند تا از این طریق درسی به آیدین بدهد. به رغم فحش‌ها و هیاهوی پدرش و ویرانگری‌های ناخواسته، روحیه و جاه‌طلبی‌های آیدین تا مدت‌ها نشکستنی باقی می‌ماند. اورهان پسر کوچک خانواده است که با این‌که درست مثل پدر فکر می‌کند و دوست دارد کنار پدر در حجره کار کند اما هیچ‌وقت محبوب خانواده نبوده است. پدر بار دیگر به این نتیجه می‌رسد که کتاب‌ها ذهن آیدین را فاسد کرده‌اند و دوباره تمام دارایی‌های آیدین را می‌سوزاند و بعد با همکاری ایاز پاسبان، استاد آیدین یعنی استاد دلخون را به زندان می‌اندازد و به این نتیجه می‌رسد که آیدین در ارتش درست خواهد شد و همین کارها باعث می‌شود آیدین از خانه فرار کند و به زیرزمین دوست ارمنی‌اش پناه ببرد و در کارخانۀ چوبش مشغول به کار می‌شود. پدر از کردۀ خود پشیمان می‌شود اما آیدین که اشعار و همه چیز را از دست داده عذرخواهی پدرش را نمی‌پذیرد و از پدرش می‌خواهد او را فراموش کند. در تمام این مدت اورهان برای به دست آوردن کنترل کامل تجارت خانوادگی و رهایی از برادران و خواهرش نقشه‌ می‌ریزد و سخت کار می‌کند. با این‌که آیدین از خانه رفته اما همچنان محبوب همه است و همین حسادت اورهان را بیشتر تحریک می‌کند و برادر را به جان برادر می‌اندازد.

شخصیت‌های کتاب سمفونی مردگان:

ابتدا به این نکته دقت داشته باشید که کتاب سمفونی مردگان خط زمانی مشخصی ندارد و در یک جایی یک شخصیت بیست ساله است و کمی بعد چهل سال دارد. هر کدام از شخصیت‌های کتاب سمفونی مردگان نماد چیزی هستند. مثلا یوسف که توانایی حرکت و تکان خوردن را ندارد در واقع نماد بدبختی پایدار است. آیدا تنها دختر خانواده نمایندۀ احساسات یک جامعه است. آیدین که بعدها دیوانه شده و به سوجی معروف می‌شود شاعر و نمایندۀ نسل جوان در این رمان است که اعتقادات و سخت‌گیری‌های پدرش، آینده‌اش را به نابودی می‌کشاند.

جابر اورخانی 
جابر پدر متعصب و خشک خانوادۀ اورخانی و در واقع نماد تعصب و خرافات است. او اگر چیزی را درک نکند از بین می‌برد و هیچ انعطافی در رفتارش نشان نمی‌دهد. زمانی که کتاب‌های آیدین را می‌سوزاند به خیال خودش کار درستی می‌کند و شیطان را می‌سوزاند. او نماد سنت در جامعه است، جامعه‌ای به شدت متعصب که هیچ‌گونه تغییری را نمی‌پذیرد. شیوۀ ادارۀ خانوادۀ اورخانی پدرسالارانه است و بنابراین پدر خانواده تصمیم‌گیرندۀ نهایی و حتی اصلی است. زن و دختر جایگاه پستی در خانواده دارند و جایشان تنها در آشپزخانه است و حق دخالت در امور خانه را ندارند. 

یوسف 
یوسف، پسر بزرگ خانوادۀ اورخانی و فرزند ارشد است. یوسف خیلی زود در داستان زمین‌گیر می‌شود و داستانی کوتاه و تلخ و حضوری دردآور دارد. یوسف در واقع نماد بیچارگی خانوادۀ اورخانی است، تکه گوشتی که هیچ‌کس نمی‌داند با او چه کار کند.

آیدا
آیدا تنها دختر خانوادۀ اورخانی و قُل آیدین است. آيدا نیز به اندازۀ آیدین سرکش و بی‌پروا و بسیار زیباست. این زیبایی پدر خانواده را می‌ترساند آن‌قدر که سعی می‌کند همیشه آیدا را در آشپزخانه نگه دارد و تصمیم می‌گیرد سرکشی‌هایش را در نطفه خفه کند. آیدا نماد محدودیت زن‌ها و دخترهای جامعه است، محدودیتی که به واسطۀ جنسیت در بسیاری از خانواده‌های ایرانی ایجاد می‌شود. به دلیل محدودیت‌های زیاد آیدا رفته‌رفته ساکت‌تر و گوشه‌گیرتر می‌شود آن‌قدر که دیگر هیچ‌کس را نمی‌بیند. در نهایت آیدا نیز مثل بسیاری از دختران ایرانی تصمیم می‌گیرد برای فرار از خانه ازدواج کند اما افسردگی هیچ‌وقت او را رها نمی‌کند.

آیدین
آیدین نماد روشنی و روشنفکری است که همیشه مورد غضب و سرکوب قرار می‌گیرد. او سعی می‌کند در برابر تفکرات سنتی قدعلم کند و خودش را از این وضعیت نجات بدهد، دانشگاه برود و درس بخواند. حتی مدتی سعی می‌کند با پدرش مدارا کند اما فایده‌ای ندارد و هیچ‌گاه نمی‌تواند با پدرش کنار بیاید. در نهایت این جنگ و جدال و دیگر حوادث داستان باعث زوال عقلش می‌شود.

اورهان
آخرین فرزند خانوادۀ اورخانی اورهان است. او سعی می‌کند پا جای پای پدرش بگذارد و دقیقاً اخلاق‌های سنتی پدرش را به ارث برده است و همه چیز را در کار و مال و ثروت می‌بیند و اصلاً خوشش نمی‌آید که پدرش می‌خواهد به جای او، حجره را به آیدین بدهد. از کودکی با ضربه‌های روحی بزرگ شده و برای همین همیشه تلاش می‌کند تا نظر پدرش را جلب کند و زمانی که بعد از مرگ پدر متوجه می شود که او وصیت کرده همه چیز را بین خودش و برادرانش تقسیم کند دچار سرخوردگی و یاس می‌شود چون توقع دارد پدرش آیدین را طرد کند. 

اگر از خواندن کتاب سمفونی مردگان لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب سال بلوا رمانی خواندنی از عباس معروفی نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس محبوب معاصر است. داستان کتاب سال بلوا به صورت اول شخص در ذهن نوشا (نوش‌آفرین) روایت می‌شود و خاطراتی است که آن‌ها را در ذهنش مرور می‌کند. از همان ابتدا عباس معروفی شما را مستقیماً‌ به دل داستان می‌برد.

• کتاب دریا روندگان جزیرهٔ آبی‌تر اثر دیگری از عباس معرفی نویسندهٔ مشهور ایرانی است. «عطر یاس‌»، «آخرین‌ نسل‌ برتر»، «برش‌های‌ کوچک‌» و نو نوشته‌ها جمع‌ آمده‌اند تا «دریاروندگان‌ جزیره‌ آبی‌تر» را پدید آورند. مجموعه‌ای‌ که‌ حاصل‌ کنکاش‌ نویسنده‌ در سرشت‌ اسطوره‌ساز و زمانه‌ اسطوره‌ستیز است.

دربارۀ عباس معروفی‌: نویسندهٔ کتاب سمفونی مردگان

نویسنده کتاب سمفونی مردگان

عباس معروفی نویسندۀ پُرکاری بود که در زمینه‌های مختلف مثل روزنامه‌نگاری، نمایشنامه‌نویسی و شعر نیز فعالیت داشت و بنیانگذار ماهنامۀ فرهنگی ادبی و اجتماعی گردون بود. او در سال 1336 به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتۀ ادبیات دراماتیک در دانشکدۀ هنرهای زیبا به اتمام رساند و به مدت 11 سال معلم ادبیات دبیرستان خوارزمی و هدف بود. او در دوران نوجوانی کارهای مختلفی را امتحان کرد و همیشه رویای نویسنده‌شدن را در سر داشت. زمانی که تنها 18 سال داشت با بزرگان ادبیات ایران ارتباط برقرار کرد و هوشنگ گلشیری و محمد علی سپانلو را ملاقات کرد. عباس معروفی توانست اولین داستان کوتاه خود با نام «روبروی آفتاب» را در سال 1359 منتشر کند. او همچنین در سال 1371 در مجلۀ ادبی آیینه اندیشه به فعالیت پرداخت.  عباس معروفی در نهایت به آلمان مهاجرت کرد و سرانجام خانۀ هنر و ادبیات هدایت را که بزرگ‌ترین کتابفروشی ایرانی در اروپا محسوب می‌شود تأسیس کرد. نام عباس معروفی با سمفونی مردگان گره خورده است که این اثر نه تنها در ایران بلکه در دنیا به شهرت رسید و به زبان‌های مختلف ترجمه شد. در سال 1381 کتاب پیکر فرهاد او به چاپ رسید و در سال 1382 کتاب فریدون سه پسر داشت را منتشر کرد. تاکنون 7 مجموعه داستان و 6 نمایشنامه از عباس معروفی به چاپ رسیده است که خدواند گاو آخرین نمایشنامۀ اوست که در سال 1397 منتشر شد. از مجموعه داستان‌های کوتاه او می‌توان به آخرین نسل برتر، عطر یاس و شاهزادۀ برهنه اشاره کرد. اولین جایزه‌ای که عباس معروفی در زمینۀ ادبیات دریافت کرد جایزۀ هلمن/هامت بود که به صورت مشترک با هوشنگ گلشیری در سال 1996 برندۀ این جایزه شد. او همچنین در سال 2002 برندۀ جایزۀ بنیاد ادبی آرنولد تسوایک شد. عباس معروفی در سال 1399 اعلام کرد که به سرطان مبتلاست و گفت: «سیمین دانشور به من گفت که غصه یعنی سرطان! غصه نخوری یک وقت معروفی! و من غصه خوردم». عباس معروفی سرانجام در 10 شهریور 1401 در سن 65 سالگی و در آلمان درگذشت.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • ریحانه مظلومی
    • پاسخ به نظر

    به حدی کناب عمگینی بود که از شدت ناراحتی نتونستم تا اخر بخونم ، اگر روحیه حساسی دارید پیشنهاد نمیشه

  • تصویر کاربر

    • صالح سادات
    • پاسخ به نظر

    فعلا دوتا نویسنده ایرانی باهاشون آشنا شدم که کتاب‌هاشون برام بسیار جذاب بودن و متعجبم کردن عباس معروفی و نادر ابراهیمی. فوق العاده‌اند این دو نفر...

  • تصویر کاربر

    • نواب معینی فر
    • پاسخ به نظر

    باسلام سمفونی مردگان رمانی است بی نهایت جذاب و پربار که می توان آن را چندبار خواند و هردفعه برای خواننده تازگی داشته باشد لطفا توضیحات را بروز رسانی نمائید عباس معروفی (خدایشان بیامرزاد)

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • ناصر درویش زاده
    • 2

    «پدر خیال می کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد تنهاست. نمی دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می شود حس کرد.»

  • تصویر کاربر

    • ناصر درویش زاده
    • 2

    «انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بی کاری بدتر از تنهایی است. آدم بی کار در جمع هم تنها ست.

  • تصویر کاربر

    • ناصر درویش زاده
    • 2

    «وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنها ست. چون نمی تواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد. و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند، تنهایی تو کامل می شود.»

  • 1
  • 2
عیدی