

انتشارات چشمه منتشر کرد: ”اگر انسان ايمان نداشته باشد ، چه خواهد بود؟ لابد يک لاابالي ؟! اما مگر ايمان چيست؟ ايمان يعني باور .ايمان يعني باور داشتن به ضوابطي خاص . اما کدام ضوابطي در دنيا هستند که تغييرناپذير باشند ؟هيچ چارچوبي نمي توان شناخت که دچار دگرگوني نشده باشد ،يا نشود . و طبيعي ست که با دگرگوني هر چهارچوب ،باور نسبت به آن هم دچار دگرگوني مي شود .پس تنها مي توان به دگرگوني باور داشت :دگرگوني! اما مفهومي که باراعصار پيشين را با قطعيت با خود دارد ،نمي تواند دمساز واژه ي دگرگوني بشود. و آن محض مطلق است . چون نفس دگرگوني ،معارض با نفس تعصب است که آن هم گذراست و در نتيجه شايد بتوان گفت"باور به دگرگوني". به واقع در هرحال انسان نمي تواند "باور" نداشته باشد ،بلکه هميشه به آنچه گذران است "شک" دارد و داشتن "باور" چون با "شک" لحظه لحظه توام است ،انسان هميشه معذب باقي مي ماند . باور محض به واقعيت زمانه ،و اين که تغيير ناپذير خواهد بود ذهن انسان را کرخت و آسوده مي کند ،اما شک هرلحظه بودن براي انسان عذاب جستجو را همراه دارد و امان از اين عذاب روح *** بايد اذعان کنم که سيماي آرماني انسان ، سيماي آرماني انسان ايراني که من آن را در نگاه مثبت خود به رئاليسم ،جستجو مي کردم تا حدود واقعي به نسبت هاي واقعي تغيير يافته است . من به اين درک رسيده م که مردم ما در طول مدت اخير ،دچار پريشاني ِ روحي شده اند به گونه اي که انگار دارند راه اخلاقي را مي پيمايند . مي بينم و آن به آن تجربه مي کنم که اينان به هيچ ارزش و به هيچ هنجاري پابند نيستند ،و البته درک مي کنم اين نوعي واکنش طبيعي آنهاست در مقابل جزميتي که در باورهاي خود داشتند ، و اين بي اعتبار شمردن بيشتر معيارها و ارزش ها از جانب ايشان ،ناشي از فروريختن باورهايشان است .اما چنين ادراکي نتيجه را تغيير نمي دهد .واقعا بدبينانه خواهد بود اگر بگويم ساخت اين جامعه تا مفاصل و اجزاي خود مي رود دچار تباهي بشود ، و آنچه در مقام روحيه در يکايک افراد نضج گرفته و رشد کرده است ،دو وجه يک خصيصه است :بغض و ميل ديوانه وار به داشتن و بيشتر داشتن و پامال کردن و گذر کردن از هرچه و هرکس که مقدور باشد ... *** "اينجا ،در اين سرزمين هنوز مرز ميان تشخص و خودبيني مشخص نشده است ، و از آنجا که نفوس انساني از نخستين لحظات شکل پذيري شان تحقير و سرکوب مي شوند ، بخت دستيابي به بلوغ را از دست مي دهند و همچنان در حالت جنيني باقي مي مانند و آنچه در ايشان رشد مي کند ، همانا پيچ خوردگي و گره در گره ي غرايز اوليه است که در هر شخص مثل سگي هار در زنجير قيدهاي اجتماعي، اسير نگه داشته شده است و در انتظار روزي به سر مي برد که بتواند آن زنجير را بگسلد ، و ان لحظه هنگامه ي وجود فرا مي رسد ،هجوم و تجاوز به حقوق امثال خود ... . در نظم و نظام هاي جاافتاده ي اجتماعي وابسته به هر دوران ،مردمان داراي صفات و خصايص جاافتاده اي هستند که ترکيبي از نيک و بد و ميانه ي اين دو است .، خصايصي عميقا تحت تاثير مناسبات و شرايط اجتماعي _اقليمي خودشان . و بشر به نياز بودگاري اش تعادلي را فرايند مي کند تا زندگاني اش ممکن باشد . اما وقتي نظم و نظام قديم در هم شکسته و ويران شد ،تا نظم و نظام تازه اي جاي آن را بگيرد ، شرارت غالب مي شود و تا حد توان اوج مي گيرد و در چنين شرايطي بي حدي ، حد و بي حسابي ، حساب انگاشته مي شود . چون معيار ، معيار محک به غارت رفته است و داد به بيداد جاي عوض کرده .در عرصه ي چنين آشوبي ست که تمام انباشت ذخاير شرارت آدمي بروز مي يابد تا به کار گرفته شود .اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است . ايمان ، باورهاي ديرين و ارزشهاي نوين ،محورهاي بنيادي اخلاق اجتماعي ست که مي تواند ضامن تعادل رفتار و کردار اجتماعي باشد و ملاک مناسبات في مابين آدميان ، اقشار و طبقات اجتماعي .پس لازمه ي قوام و قرصي يک جامعه ،وجود باورهاي نيک ديرين در تفکيک نيک و بد است و آفريدن ارزشهاي نوين به جواب آزمندي هاي انسان و دوري جستن از سردرگمي و به دور افساربند خود گشتن . آزموده شده است که در ادوار تحولات عميق ، باورهاي ديرين ،قرباني ارزشهاي نوين شده اند . اما پس از چندي که شعله ها فرو نشسته است ،آن دو هرکدام جاي لازم خود را يافته اند تا جامعه تعادل معقول را به دست آورد . در اين رهگذر ،جامعه ي خرد ناستيز ، همواره دو پا داشته است ،دو پايي که در حرکت خود گذشته را به آينده پيوند مي زند .اما جوامع خرد ستيز ،همواره دچار صرع "مرغ يک پا دارد" شده اند و بر آن خطا پافشرده اند تا سرانجام در لحظه اي به سر در آيند . چون قوي ترين لنگ پا هم نمي تواند فشار بار فرود آمده را يکجا و يک نفس تحمل کند و سرانجام به زانو در مي آيد .اين خرد شدن زير فشار، تجربه اي ست که ما آزموده ايم و کماکان در کار آزمودن آن هستيم ... فروشگاه اينترنتي 30بوک



شاید بپسندید














از این نویسنده













