بعضی اشخاص قواعد شرف را همانطور مینگرند که کسی ستارگان را بنگرد، یعنی از راهی بسیار دور
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات امیرکبیر منتشر کرد:
بینوایان تصویر راستین سیمای مردم فرانسه در قرن نوزدهم است چهره چند قهرمان در بینوایان برجستهتر ترسیم شده است، از آن جمله ژآن والژان. او مرد میان سال خسته روانی است، با نیم تنهای کهنه و شلواری وصلهدار که بعد از گذراندن نوزده سال زندان با اعمال شاقه، پس از تمام شدن ایام محکومیت، جایی برای رفتن ندارد و کسی پناهش نمیدهد، جتی در لحظهای حاضر میشود دوباره به زندان برگردد ولی راهش نمیدهند، در اوج درماندگی و سیه روزی به خانه اسقفی پناه میبرد، اسقف با خوشرویی و مهربانی از او پذیرایی میکند، ولی این مهمان ناخوانده، نیمه شب ظروف نقره اسقف را به سرقت میبرد. اما سعتی بعد به دست ژاندارم اسیر میشود. ولی بزرگواری اسقف مسیر زندگی ژان والژان را تغییر میدهد. ژان والژان، در بیست و پنجسالگی، اسیر پنجههای ستمگری شده است. او که روستایی پاکدلی بوده به سبب سرقت یه قرص نان برای سیر کردن کودک گرسنه خواهرش این همه زندان تحمل کرده است، در نتیجه، مهربانی و عاطفه برایش امر فراموش شدهای است؛ سرانجام نیک منشی یک مرد روحانی، درهای نیکبینی و خیراندیشی را به روی او باز میکند، و یکی از بزرگان روزگارش میشود که باید تفصیلش را در متن کتاب خواند.
اخلاق، فضیلت، پستی، ستم، رویدادهای تاریخی؛ با ژرف اندیشی بررسی میشود و تناردیه، فانتین، ماریس و دیگر قهرمانان کتاب با نظم ویژهای در برابر هم قرار میگیرند و اثر جاودانهای میآفرینند. اگرچه بینوایان از عشقهای خیالانگیز سرشار است، اما جلوه واقعبینانه زندگی مردم معاصرویگتور هوگو در آن کاملا دیده میشود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب بینوایان از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب بینوایان از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
بینوایان رمان پرحجم ویکتور ماری هوگو نویسندۀ فرانسوی است که از 8 آوریل تا 30 ژوئن 1862 هنگامی که نویسندۀ آن در گرنزی به حال تبعید به سر میبرد، به همت لاکروآی ناشر در پاریس انتشار یافت. باید خاطرنشان ساخت که ویکتور هوگو این اثر را، که ادعانامۀ بالا بلندی است، در همان سالی (1845) آغاز کرد که لوئی فیلیپ عنوان «پر دو فرانس» به وی عطا کرده بود. نویسنده در آن روز نام بینواها بر آن نهاده بود و تمام سال 1847 را بر سر آن نهاد؛ لیکن بر اثر رویدادهای سیاسی که وی در آنها شرکت فعال داشت، در کار او وقفه افتاد.
«نبوغ هوگو برای خلق اسطورههای ساده و ماندگار قابل تحسین است. موفقیت عظیم کتاب بینوایان و نشان دادن فقرا و ستمدیدگان بدین صورت در کتاب بینوایان نشانی از نگاه شاعرانه و افسانهای او به طبیعت انسان است.» - وی. اس پریچت
« توانایی هوگو در به تصویر کشیدن فقر واقعاً بینظیر است و بینوایان بزرگترین هدیهای است که او برای جهان باقی گذاشت.» - از مقدمۀ پیتر واشنگتن
ویکتور هوگو در این رمانِ درخشان بیعدالتی، قهرمانی و عشق را در جریان زندگی یک محکوم فراری به تصویر کشیده که مصمم است گذشته را پشت سر بگذارد اما تلاشهایش برای تبدیلشدن به یک عضو محترم جامعه دائماً مورد تهدید قرار میگیرد. هوگو در بینوایان تصویری دلسوزانه از قربانیان و مردمان عادی جامعۀ فرانسوی از اوایل قرن نوزدهم را نشان داده است، رمانی حماسی که در آن از نبرد واترلو تا انقلاب ژوئیۀ سال 1830 به تصویر کشیده شده است. بینوایان هوگو مسلماً هرگز کهنه نخواهد شد و هرگز اهمیت و ارزشش تقلیل نخواهد یافت.
هوگو در فوریۀ 1848 بلافاصله پس از آنکه حکومت موقت عنوان «پر دو فرانس» را ملغا ساخت، شهردار موقت بخش 8 پاریس شد؛ در انتخابات آوریل که لامارتین در آن به پیروزی رسید، شکست خورد؛ سپس در ماه ژوئن در مجلس قانونگذاری 1849، در جناح محافظهکار به نمایندگی برگزیده شد؛ و در همۀ این احوال، هر چند مجال آن نیافت که نگارش بینوایان را پیگیرد، همچنان به عواطف خشم و ترحمی که او را به تعهد این کار واداشته بود وفادار ماند. این وفاداری در سخنرانی وی دربارۀ فقر، که در مجلس ایراد کرد و هیاهو برانگیخت، جلوهگر شد. بینوایان را میتوان رمانی تاریخی یا رمانی دعویدار شمرد؛ در حقیقت، حماسهای است از نوعی خاص، حماسۀ مردم؛ همچنین هجانامهای است بیشتر خشماگین تا طنزآمیز، سرشار از سادهدلیها و سخنان احساساتی، لیکن همواره پرتوان و کریم. بیگمان هوگو، در آغاز رمان از بالزاک متأثر بوده است: وصف چهره و عادات عالیجناب میریل و آقای ژیلنورمان، صرفنظر از نوعی گزافه، از حیث دقت و روشنی و مواظبت در پرهیز از حذف دقایق گویا، چه بسا میتوانست در کمدی انسانی محلی داشته باشد. با این همه، دیری نمیگذرد که مایۀ غنایی و خصلت حماسی اثر عرصه را بر این تقلید تنگ میکند. تأثیر رمانهای پاورقی که در همان اوان برای نویسندگان آنها محبوبیت بیسابقهای به هم زده بود مانند خاطرات اهریمن از فردریک سولیه کمتر از آن نبود. هر چند بینوایان هیچگاه به صورت پاورقی منتشر نشد، هوگو بارها شگرد رمانهای پاورقی را به کار میزند و خواننده را در بیقراری نگه داشته وادارش میسازد که خواندن داستان را پی گیرد. میتوان در بینوایان تأثیر رمانهای سوسیالیستمآبانه و احساساتی ژرژ ساند را برنمود؛ بهویژه، تأثیر سوسیالستهای فرانسه بالاخص سوسیالیستهای تخیلی، چون کابه و پرودون و فوریه، را نباید از یاد برد.
فانتین:
کتاب بینوایان پنج بخش دارد و کتاب از بخش اول با وصف مردی قدسی به نام موسیو میریل، اسقف شهر دینی، آغاز میشود که تجسد مسلمترین فضیلتهای مسیحی است. هم از دفتر دوم این بخش چهرهای داستانی رخ مینماید که قهرمان سراسر رمان خواهد بود و او یکی از محکومان به اعمال شاقه به نام ژان والژان است. ژان والژان مردی است به تمام معنی عامی که اگر اوضاع و احوال جامعه اجازه میداد میتوانست نیک باشد، لینکن زندگیِ دوزخی فلکزدهترین و بیفرهنگترین فردش ساخته است؛ وی در محیطی چرکین، که بهترین افراد در آن نفرینزده میشوند، زیست میکند و زیر ضربان سرنوشتی بیرحم، به بیوجدانی کامل پناه برده است. به گناه دزدیدن نان برای برادرزادههای خود، که از چند روز باز لقمهای به آنان نرسیده بود، روانۀ زندان اعمال شاقه میشود؛ بر اثر چند بار اقدام به فرار، رهایی او از زندان به تأخیر میافتد و تنها در پایان بیست سال، تندخود و کاهیده و تباه و فاسد از مجاورت جانورانی زشت و نفرتانگیز، از آن خارج میشود. جامعه از موجودی ضعیف جانوری خشن ساخته و بر آن است که با وی رفتاری در خور همین جانور داشته باشد.
کوزت:
این بخش با دیدار نویسنده از میدان جنگ واترلو آغاز میشود. اشاره به واقعهای بیرون از متن ماجرای داستان، که پس از نبرد واترلو روی داده، یعنی نجات یکی از سرهنگان امپراتوری به نام بارون پونمرسی به دست سربازی به نام تناردیه، بهانهای به دست هوگو میدهد تا درصدد بازآرایی صحنۀ زندهای از آن روز کذایی برآید. در دفتر دوم، محکوم به اعمال شاقه، ژان والژان، را باز مییابیم که از نو گرفتار و به زندان اعمال شاقه بازگردانده شده است. وی باز خود را به دریا میافکند و فرار میکند: مقامات رسمی از آن پس چنین تلقی میکنند که وی در آب غرق شده و مرده است. ژان والژان بخشی از اندوختۀ خود را در جنگل مونفرمی در نزدیکی مسافرخانۀ تناردیهها، به خاک سپرده بود. وی در سفری به آن پنهانگاه با کوزت کوچولو برخورد میکند و او را از جهنمی که در آن به سر میبرده نجات میدهد و بر آن میشود که پرورش او را برعهده گیرد. این مرد و آن دخترک چند زمانی را، در آلونک تاریکی از بدنامترین و پرتافتادهترین محلات پاریس میگذرانند.
ماریوس:
در این بخش هوگو ما را به جهان درونی سه چهرۀ داستانی تازه درمیآورد که اندکی بعد در این اثر جایگاهی مهم مییابند؛ اولی گاوروش مردمیترین چهرۀ رمان است که به کوتهزمانی نامش بر سر زبانها میافتد. گاوروش تجسد بچۀ ولگرد شهر پاریس است. ولی هم کودکی است نزار و نحیف و هم مردی است بر اثر پختگی ناشی از فقر و ضرورت سرپای خود ایستادن خودساخته، مهربان و ایثارگر و خمیرمایۀ انقلاب، ناجنس، گستاخ، شوخطبح و «برروی هم، بهترین فرزندی که مادر دهر زاده است». گاوروش همان پسر تناردیۀ مسافرخانهدار است که پدر رهایش کرده است.
بینوایان تاکنون الهامبخش تهیهکنندگان و فیلمسازان بسیاری بوده است و چندین فیلم و سریال بر اساس این کتاب ساخته شده و چندین نمایشنامه بر روی صحنه رفته است. معروفترین این اقتباسها، موزیکالی با بازی هیو جکمن، راسل کرو، آنا هاتاوی و آماندا سایفرد بود که در سال 2012 اکران شد. این فیلم در 8 رشته از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن، نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد.
• گوژپشت نتردام شاهکار دیگری از ویکتور هوگو نویسندۀ فرانسوی است. این کتاب یکی از برجستهترین آثار رمانتیک ادبیات جهانی محسوب میشود که کلیسای نتردام را بهعنوان نماد فرهنگی و سیاسی فرانسه در تاریخ جاودانه کرد. کتاب داستان مردی گوژپشت به نام کازیمودو را روایت میکند که مسئول نواختن زنگ کلیسای نتردام است.
• آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد اثر دیگری از ویکتور هوگو نویسندۀ فرانسوی است. ویکتور هوگو که در آثارش نگاه عمیقی به جامعه و کژیها و کاستیهایش دارد و رنج انسانها را میبیند که کمتر به آنها توجه میشود و کمتر کسی با آنها همدلی میکند. او در این دو داستان به وضعیت دو زندانی پرداخته و شرایط روحی و جسمی آنان را با جزئیات فراوان توصیف کرده است.
ویکتور ماری هوگو در سال 1802 به دنیا آمد و در سال 1885 از دنیا رفت. او نویسنده و سیاستمدار فرانسوی بود. او بیش از شصت سال بیوقفه نوشت، او طی این شصت سال داستانهایی در ژانرهای مختلف نوشت. او را یکی از بزرگترین نویسندگان فرانسوی در تمام دوران میدانند. معروفترین آثار او گوژپشت نتردام و بینوایان است. البته در فرانسه هوگو را برای اشعارش نیز میشناسند. هوگو با نمایشنامۀ کرامول و هرنانی در خط مقدم جنبش ادبی رمانتیک قرار داشت. بسیاری از آثار او چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگش الهامبخش موسیقیدانان بسیاری بوده است. او در طول زندگیاش بیش از 4000 تابلو کشید و برای اهداف اجتماعی مانند لغو مجازات اعدام مبارزه کرد. گرچه او در جوانی یک سلطنت طلب متعهد بود اما با گذشت دههها دیدگاه او تغییر کرد و به حامی پرشور جمهوریخواه تبدیل شد و در نهایت به عنوان معاون و سناتور در سیاست خدمت کرد. او در آثارش بیشتر به مسائل سیاسی و اجتماعی و روندهای هنری زمان خود میپردازد. مخالفت او با مطلقگرایی و جایگاه ادبیاش او را تبدیل به قهرمان ملی کرد. هوگو در 22 مه 1885 و در سن 85 سالگی درگذشت. تشییع جنازهاش در پانتئون پاریس برگزار شد که بیش از 2 میلیون نفر در آن شرکت کردند و بزرگترین مراسم تشییع جنازه در تاریخ فرانسه بود.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
بعضی اشخاص قواعد شرف را همانطور مینگرند که کسی ستارگان را بنگرد، یعنی از راهی بسیار دور
از بازگشتن یک فکر به مغز، به آن اندازه میتوان جلوگیری کرد که از بازگشتن آب دریا به ساحل بتوان جلو گرفت. برای ملاح، این، جزرومد نامیده میشود؛ برای گناهکار، پشیمانی نام دارد. خدا، جان را مانند اقیانوس میشوراند.
هرگز نه از دزدان بترسیم، نه از آدمکشان. اینها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی، پیشداوریهای ما هستند؛ آدمکشان واقعی نادرستیهای ما هستند. مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیت دارد آنچه سرهای ما را، یا کیسه پولمان را تهدید میکند نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید میکند
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
دوئل ژالوالژان و ژاور
من در دفاع از بینوایان گفتم و نوشتم و اثبات کردم که کلمهای فقط به گدا و فقیر و بدبخت از لحاظ مادی و مالی اطلاق نمیشود، بلکه به افراد فاقد اخلاق و تقوا و دیگر فضایل انسانی هم میزرابل میگویند؛ و در زبان فارسی کلمهای بهتر از بینوایان برای آن نمیتوان یافت، زیرا که این کلمه درست مثل میزرابل به کسانی که برگ و نوای اخلاقی و روحی ندارد نیز اطلاق میشود.
بهترین رمان تاریخ.حقیقتا شاهکار نیست.بلکه یک معجزه هست.