هر روز روز تازه ای است.بهتر آن است که بخت یاری کند ولی تو کارت را میزان کن. آن وقت اگر بخت یاری کرد آماده ای.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات خوارزمی منتشر کرد:
پیرمرد و دریا را شاهکار همینگوی میدانند. یک رمان کوتاه. کمی بلندتر از داستان کوتاه.
داستان ماهیگیر پیری که چند وقت است هیچ صیدی نکرده است. والدین پسرکی که کمکدستش است پسرک را از همراهی او نهی میکنند و پیرمرد یکتنه به دریا میزند. پس از چند روز سرگردانی ناگاه یک نیزه ماهی بزرگ، خیلی هم بزرگ قلاب را میگیرد…
نکتهی جالب پیرمرد و دریا این است که با آن که داستان سادهای دارد سالهاست محمل مناقشه منتقدان بوده است و هرکدام تفسیر خود از این داستان را دارند.
خود همینگوی دربارهی این کتاب میگوید:
«شما هیچ کتاب خوبی پیدا نمیکنید که نویسندهاش پیشاپیش و با تصمیم قبلی نماد یا نمادهایی در آن وارد کرده باشد… من کوشش کردم در داستانم یک پیرمرد واقعی، یک پسربچهی واقعی، یک دریای واقعی، یک ماهی واقعی و یک کوسهماهی واقعی خلق نمایم؛ و تمام اینها آن قدر خوب و حقیقی از کار درآمدند که حالا هریک میتوانند به معنی چیزهای مختلفی باشند.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
پیر مرد و دریا نوشتۀ ارنست همینگوی نویسندۀ برجستۀ آمریکایی است. پیر مرد و دریا رمانی کوتاه و از بهترین کتابهای این نویسنده است. ارنست همینگوی این رمان کوتاه را در سال 1951 و در کایوبلانکو (کوبا) نوشت و یک سال بعد این رمان در آمریکا منتشر شد و نوعی انقلاب در زمینۀ داستاننویسی به وجود آورد. این آخرین اثر اصلی داستانی همینگوی بود که در زمان حیاتش منتشر شد. این رمان کوتاه در واقع یکی از مشهورترین آثار همینگوی است و داستانش دربارۀ ماهیگیر کوبایی سالخوردهای است که با یک ماهی غولپیکر در گلف استریم و دور از سواحل کوبا درگیر میشود تا قدرت، انعطافپذیری، تخصص و پشتکاری فراتر از تواناییهای طبیعیاش را به بوتۀ آزمایش بگذارد. در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با اثر مشهور ارنست همینگوی، پیر مرد و دریا آشنا شوید.
رمان پیر مرد و دریا اثر ارنست همینگوی با ترجمۀ نجف دریابندی یکی از مشهورترین رمانهای کوتاه است. از همان پاراگراف اول، سانتیاگو، قهرمان داستان، به عنوان کسی نشان داده میشود که در مبارزه شکست خورده است. او هشتاد و چهار روز است که صیدی نداشته است اما در هر قدمش سعی میکند با شکست مبارزه کند. تصمیم میگیرد فراتر از ماهیگیران دیگر در دریا به پیش برود جایی که بزرگترین ماهی احتمالاً آنجا هستند. بالاخره یک ماهی غولپیکر به دامش میافتد و بعد از سه روز مبارزۀ وحشیانه رکورد هشتاد و چند روزهاش را میشکند و با اینکه میداند نبرد بیفایده است سعی میکند جلوی کوسهها را بگیرد تا طعمهاش را ندزدند. از آنجایی که مبارزۀ سانتیاگو در برابر موجودات دریاست برخی خوانندگان این داستان را به عنوان وقایع نبرد انسان با جهان طبیعی میبینند. اما پیر مرد و دریا به طور دقیقتر داستان جایگاه واقعی انسان در طبیعت است.
سانتیاگو ویژگیهایی مثل غرور، افتخار و شجاعت را نشان میدهد و تابع یک قانون ابدیست: یا باید بکشد یا کشته شود. جهان پُر از شکارچیان است و هیچ موجود زندهای نمیتواند از مبارزۀ اجتنابناپذیری که منجر به مرگش میشود فرار کند. سانتیاگو طبق مشاهدات خودش زندگی میکند: «انسان برای شکست آفریده نشده است... شاید بشود یک انسان را نابود کرد اما نمیتوان شکستش داد.» همینگوی جهان را اینگونه به تصویر میکشد که مرگ اجتنابناپذیر است اما بهترین انسانها (و حیوانات) با این وجود حاضر نیستند تسلیم قدرت جهان شوند. بر همین اساس است که انسان و ماهی در پیر مرد و دریا تا سرحد مرگ مبارزه میکنند.
روزگاری پیرمردی بود تنها در قایقش، که میان گلف استریم ماهیگیری میکرد. حرکاتی به کهنسالی جهان، ثبت شده در زبانی که میخواهد زبان همۀ زمانهای گذشته و آینده باشد؛ «قصه» هرگز این لحن را کنار نخواهد گذاشت. نام پیرمرد سانتیاگو است. هفتههاست که حتی یک ماهی نیامده است که به طعمۀ قلابهای او دهن بزند ولی او ناامید نمیشود و برای بار هشتاد و پنجم راه دریا را در پیش میگیرد. وقت سحر به میان آب میرسد؛ وقت ظهر، ماهی بزرگی به قلاب میاندازد. نزاع شدیدی در میگیرد زیرا ماهی در اعماق حرکت میکند و قایق را به دنبال خود میکشد. ساعتها میگذرد و شب میآید ولی هیچچیز این حرکت را که در طی آن دو حریف نهایت توانایی خود را منصۀ ظهور میرسانند متوقف نمیکند.
آنها دشمن یکدیگر نیستند اما کشتن و کشتهشدن جزو نظم طبیعیِ جهانِ دریاست. ماهیگیر پیر زمزمه میکند: «ای ماهی، من دوستت دارم و احترامت میگذارم، خیلی احترامت میگذارم ولی تو را خواهم کشت». نصف روز دیگر سپری میشود بیآنکه نتیجۀ قاطعی گرفته شود و سانتیاگو نسبت به این ماهی که همچنان ناپیداست و دستهای او را خونآلود کرده و مجبورش ساخته است که ارادهاش را همواره بیدار نگه دارد احساس ستایش میکند. صبح روز سوم، ماهی سیمین فام سرانجام خطهای ارغوانی پوست خود را بر سطح دریا نشان میدهد و پیرمرد میداند که شایستۀ این توفیق خواهد شد، توفیق صید جانوری افسانهای مانند شیران که گاهی در خوابهای او پدیدار میشوند. در اینجا همه چیز حقا میبایست با آواز پیروزی پایان گیرد اما پیروزی برای انسان آغاز مبارزۀ دیگری است. کوسهها به بوی خون ماهی جلب میشوند، نزدیک قایق میآیند و شروع به بلعیدن گوشت ماهیِ مغلوب میکنند. سانتیاگو میداند که صیدش را نخواهد توانست نجات دهد ولی با این همه سرتاسر شب از آن دفاع میکند تا بر اثر خستگی از حال میرود. از این ماهی شاهوار چیزی باقی نمیماند جز یک «استخوان دراز سفید که در دست امواج بالا میرفت و پایین میآمد و تکان میخورد». با این وصف آنچه پیرمرد به ساحل میآورد تصویر شکستش نیست. و چون زیر بار شکست نرفته، جامعه را برای همیشه غنی کرده است و پیر و جوان که منتظر آمدن او بودند اکنون میدانند که چرا او را تحسین خواهند کرد؛ او را که در تنهایی توانسته است رنجها و امیدهای آنها را به صورت نمونه و سرمشق در آورد. در این کتاب سمبلها آشکارتر از آن است که ضعف شمرده نشود؛ توفیق این کتاب در زیبایی ادبی سبک آن است و همین است تنها امیدِ ماندگار شدنش.
در سال 1914 که جنگ جهانی اول در گرفت ارنست همینگوی که میخواست نویسنده شود تنها پانزده سال داشت. ایالات متحده در 1917 وارد جنگ شد. همینگوی هم فوراً داوطلب شد که به جهبه برود چون میدانست با دست خالی نمیتواند نویسنده شود و میخواست در جنگ «تجربه» بیاموزد. اما به خاطر آسیب چشمش در معاینۀ پزشکی رد شد. شش ماه بعد در صلیب سرخ رانندۀ آمبولانس شد و به جبهۀ ایتالیا رفت اما خیلی زود زخمی شد. همینگوی آنجا شاهد مرگ هم رزمانش بود و خودش را چند ساعت بعد نیمهجان به بیمارستان میرسانند. چند ماه در بیمارستان میلان بستری میشود و وقتی مرخص میشود جنگ تمام شده است، جوانی که میخواست نویسنده شود با چنتهای پر از «تجربه» و پای لنگ به خانۀ پدریاش برگشت اما به زودی فهمید خانۀ پدرش جای او نیست. پدر همینگوی پزشکی سرشناس و مرفه و مادرش زنی متدین و بسیار سختگیر بود. همینگوی از خانۀ پدرش رفت و در روزنامۀ استار خبرنگار شد تا بتواند بنویسد. بعد در سال 1921 با هدلی ریچاردسون آشنا شد و ازدواج کرد و به توصیۀ شروود اندرسن برای شروع زندگی به پاریس رفتند.
با توصیه و تشویق سایر نویسندگان آمریکایی مثل اسکات فیتزجرالد و گرترود استالین شروع به چاپ آثار غیر ژورنالیستیاش کرد. همینگوی نخستین نوشتههایش را در دو کتاب بسیار نازک به نامهای سه داستان و ده شعر (58 صفحه، 1923) و در زمان ما (30 صفحه، 1924) در پاریس منتشر کرد. در سال 1926 رمان «خورشید همچنان میدمد» را منتشر کرد که این رمان اولین موفقیتش بود. در بیشتر سالهای پس از جنگ همینگوی مشغول نوشتن بود و در پاریس ماندگار شد اما برای اسکی کردن، گاوبازی، ماهیگیری و شکار که در آن زمان بخش بزرگی از زندگیاش شده بود به جاهای مختلف سفر میکرد و پسزمینۀ بسیاری از نوشتههایش را همین تجربیات تشکیل داده است. همینگوی اغلب هم بهخاطر مردانگی شدید نوشتههایش و هم به خاطر زندگی پرماجرایش مورد توجه قرار گرفته است. سبک نثر فشرده و شفافش تأثیر قدرتمندی بر ادبیات داستانی آمریکایی و بریتانیایی در قرن بیستم گذاشت. همینگوی دوست نداشت در نوشتهاش هیچ حیلهای بکار ببرد، در واقع میخواست کلماتی که بار عاطفی قراردادی دارند نیامده باشد و صفت و قید به حداقل رسیده باشد. برای همین میخواست نوشتۀ باز گفتۀ خودش، مانند کوهی یخی باشد که در دریا شناور است.
در سال 1926 بود که ارنست همینگوی با پائولین آشنا شد که بسیار ثروتمند بود و همین دیدار باعث شد ازدواج اولش به جدایی بیانجامد. ارنست و پائولین در سال 1927 با هم ازدواج کردند و حاصل این ازدواج دو پسر است. در اواخر دهۀ 1930 همینگوی عاشق روزنامهنگار و نویسندهای به نام مارتا شد و در سال 1940 با هم ازدواج کردند. بعد در سال 1944 با ماری ولش آشنا شد و این بار دلباختۀ این زن شد و از مارتا جدا شد و در سال 1946 با ماری ازدواج کرد. از جمله آثار مشهور ارنست همینگوی میتوان به مردان بدون زنان، وداع با اسلحه، مرگ در بعد از ظهر، برفهای کلیمانجارو، زنگها برای که به صدا در میآیند و پیر مرد و دریا اشاره کرد. ظاهراً خاطرات جنگ بیشتر از آنچه باید بر او اثر گذاشته بود. همینگوی چهل و پنج سال بعد از این حادثه در روز اول ژوئیۀ 1916 در خانهاش در آیداهو با دو گلولۀ تفنگ شکاری مغز خودش را پریشان کرد.
نجف دریابندری مترجم و نویسندۀ معاصر ایرانی است. در سال 1332 اولین ترجمهاش را که کتاب معروف وداع با اسلحۀ ارنست همینگوی بود منتشر کرد. وداع با اسلحه که چاپ شد، در سال 1333 نجف دریابندری را در آبادان بهخاطر فعالیتهای سیاسی به زندان انداختند و بعد از یک سال او را به زندانی در تهران منتقل کردند. در زندان بود که به فلسفه علاقهمند شد و در طول حبس کتاب تاریخ فلسفۀ غرب اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعداً چاپ شد. بعد از اینکه چهار سال در زندان بود آزاد شد. در نهایت سردبیر انتشارات فرانکلین شد و آنجا شروع به کار کرد. در همین انتشارات بود که آثار ادبی نامی و مشهور آمریکایی مثل پیر مرد و دریا و هاکلبری فین اثر مارک توآین را ترجمه کرد. دریابندری به مدت 17 سال در همین انتشارات کار کرد و بعد از آن برای ترجمۀ متن فیلمهای خارجی با سازمان صدا و سیمای ملی قرارداد بست.
بعد از انقلاب بود که کاملاً از تمام فعالیتهایش کنارهگیری کرد و فقط به ترجمه و تألیف پرداخت. نگارش روان و خوشخوان و سبک منحصر به فرد دریابندری به ویژه در کار ترجمه، باعث شد که او یکی از محبوبترین مترجمان ایرانی بشود. نجف دریابندری آثار معروفی همچون یک گل سرخ برای امیلی و گور به گور نوشتۀ ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت اثر دکتروف، دیوانه نوشتۀ جبران خلیل جبران و بازماندۀ روز اثر کازو ایشی گورو را ترجمه کرد. همسر اول آقای دریابندری ژانت لازاریان از روزنامهنگاران ارمنیتبار بود. همسر دوم نجف دریابندری فهمیه راستکار است. فهمیه راستکار از هنرپیشههای سینما و از دوبلورهای سرشناس بود. نجف دریابندری در 15 اردیبهشت سال 1399 پس از تحمل یک دورۀ طولانی مدت بیماری در سن 90 سالگی و در تهران درگذشت.
استقامت
استقامت و پشتکار موضوع اصلی رمان است. با وجود کهولت سن سانتیاگو برای مبارزه با ماهی غولپیکر آماده میشود و در نهایت موفق به گرفتن ماهی میشود. مهمتر از همه، او که امکان موفقیت کمی جلوی کوسهها دارد باز هم استقامت نشان میدهد و سعی میکند ماهیاش را از دست آنان رها کند و دست از مبارزه برنمیدارد.
رنج
داستان پیر مرد و دریا همچنین رنجهایی را نشان میدهد که یک مرد میتواند تحمل کند. سانتیاگو توانست سه روز و سه شب خودش را بیدار نگه دارد و به مبارزه با ماهی غولپیکر ادامه دهد. او ثابت کرد که برای آن جایزۀ بزرگ حاضر است بدون پشیمانی رنج بکشد. رنجهای سانتیاگو قدرت استقامت و سرسختیاش را نشان میدهد برای همین این هم یکی از مضامین اصلی رمان است.
کتاب پیر مرد و دریا از سایت گودریدز و با رأی 956،566 نفر، امتیاز 3.8 از 5 دریافت کرده است. همچنین پیر مرد و دریا از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را به دست آورده است.
در سال 1953، رمان پیر مرد و دریا برندۀ جایزۀ پولیتزر ادبیات داستانی شد و در سال 1954 جایزۀ نوبل را برای همینگوی به ارمغان آورد.
خوانایی کتاب و روان بودن
پیر مرد و دریا اصلاً کتاب سختی نیست. متن کتاب بسیار روان است و داستان آنقدر طولانی نیست. ارنست همینگوی در پیر مرد و دریا به شما شجاعت، استقامت، تجربه و جنگ با طبیعت را میآموزد.
مدت زمانی که طول میکشد بخوانی
برای خوانندهای با سرعت متوسط (250 کلمه در دقیقه) حدوداً دو ساعت طول میکشد تا کتاب پیر مرد و دریا را بخواند.
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نقد و بررسی قلعه مالویل را نیز بخوانید.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
هر روز روز تازه ای است.بهتر آن است که بخت یاری کند ولی تو کارت را میزان کن. آن وقت اگر بخت یاری کرد آماده ای.
ولی آدم را برای شکست نساخته اند. آدم ممکنه از بین بره ولی شکست نمی خوره.
با خودش گفت «تو ماهی رو بخاطر زنده موندن و فروختن گوشتش نکشتی. تو اونو بخاطر غرورت و اینکه ماهیگیر هستی کشتی. تو قبل و بعد از کشتنش عاشقش بودی. اگه عاشقش بودی کشتنش گناه نبود یا گناه بیشتری بود»
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
1-نثر همینگوی پر است از ظرافت های زبانی که فقط یک انگلیسی زبان می تواند آنها را تمام و کمال دریابد و لذت ببرد. بسیاری از این ظرافت ها در ترجمه از بین می روند. پس انتظار نداشته باشید که از این کتاب به اندازه ی شهرتش لذت ببرید. 2- این کتاب را با ترجمه ی دریابندری بخوانید.
با توجه به تعریف های زیادی که از این کتاب شنیده بودم تصمیم گرفتم بخونمش ولی در نهایت به قدر تعریف ها برام لذت بخش نبود
جای سانتیاگو من بودم انگار. پسرک هم جای خانواده و دوستان. همیشه یکی هست که بخواد بیاد و هواتو داشته باشه. ولی به یه جایی میرسی که تنهایی. فقط خودتی و ترفندایی که تو جیبت داری.