نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر دایره منتشر کرد:
توماس هریس، کارش را با خبرنگاری جنائی در امریکا و مکزیک آغاز و پس از مدتی به عنوان نماینده اسوشیتدپرس در نیویورک، مسیر ترقی را به سرعت پیمود. نخستین رمان او با نام «یکشنبه سیاه» به سال 1975 منتشر و دوسال بعد توسط مرحوم «جان فرانکن هایمر» به فیلم درآمد. داستانهای بعدی وی بترتیب «اژدهای سرخ» در سال 1981، سکوت برهها در سال 1988 و هانیبال در سال 1999 منتشر شدند. دکتر لکتر در اژدهای سرخ تنها یک شخصیت جانبی بود، اما سکوت برهها او را به نقطه عطف ماجرا بدل کرد.
سه سال بعد جاناتان دمی این داستان را به تصویر کشید و نقش دکتر لکتر را به آنتونی هاپکینز سپرد: نتیجه خارق العاده بود. تماشاگران و منتقدین به اتفاق از فیلم استقبال نموده و سازندگان، جوایز اسکار بهترین بازیگر مرد و زن نقش اول، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین تدوین سال را درو کردند: جریان از این قرار است که «کلاریس استرلینگ» از سوی اف. بی. آی، مسئول رسیدگی به پرونده یک قاتل زنجیرهای روان پریش به نام بوفالو بیل میشود که پوست قربانیانش – که همه زن هستنند– را میکند. تنها یک نفر قادر به کمک اوست، و آن کسی نیست جز یک دکتر روانشناس «آدم خوار» به نام هانیبال لکتر… موفقیت بزرگ سکوت برهها باعث ترغیب هریس به نگاشتن ادامه داستان شد. کتاب «هانیبال» اگرچه به قوت سکوت برهها نبود، ولی طرفداران پروپا قرصش را راضی نگه داشت: هانیبال در ایتالیا زندگی آرامی را آغاز کرده بود، در حالیکه، یکی از قربانیان سابق آدم خواریهای دکتر –که حالا از ریخت و قیافه افتاده و از زندگی عادی بازمانده است– برای به چنگ آوردن او دست به هر کاری میزند، و ناگفته پیداست که پای کلاریس هم به ماجرا باز شده و…، کار ساخت فیلم، بلافاصله بعد از موافقت آنتونی هاپکینز و به کارگردانی ریدلی اسکات کبیر در حالی آغاز شد که جودی فاستر دیگر جرات گذاشتن نقاب «کلارنس استرلینگ» به چهره را در خود نمیدید، این بود که جولین مور جانشین وی شده و سیرنزولی فیلم آغاز گردید. «هانیبال» اگرچه در مقابل اثر قبلی گامی به جلو بحساب نمیامد لیکن ثابت کرد همچنان میشود از این محصول پول درآورد! و همین برای دوباره سازی نه چندان ضروری «شکارچی انسان –1986 مایکل مان–»، اینبار به نام «اژدهای سرخ» کافی بود. بنظر میرسید پرونده لکتر آدمخوار پس از «اژدهای سرخ» بسته شده باشد. اما انگار زمان استخراج طلا از معدن آقای دکتر هنوز به پایان نرسیده بود! ، توماس هریس خواست بسیاری از علاقمندان مجموعه را لبیک گفته و «خیزش هانیبال» را نگاشت. بسیارانی کنجکاو بودند تا از خواستگاه هیولای آدم خوار سر در بیاورند و این کتاب قرار بود پاسخ آنها باشد… دینو دولارنتیس، تهیه کننده معظم و تنومند آثار بزرگانی چون فلینی… بلافاصله پس از اعلام خبر انتشار قریب الوقوع کتاب، حقوق سینمائیش را خرید. هریس هم که زمینه را مساعد میدید قبول کرد شخصا زحمت اقتباس از داستان و نگارش فیلمنامه را برعهده بگیرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب سکوت برهها از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب سکوت برهها از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
سکوت برهها رمانی ترسناک و روانشناختی اثر نویسندۀ آمریکایی توماس هریس است که در سال 1988 منتشر شد. این کتاب دنبالۀ رمان اژدهای سرخ است که در سال 1981 منتشر شد و اولین کتابی بود که شخصیت هانیبال لکتر در آن معرفی شد. هر دو رمان داستان یک روانپزشک به نام هانیبال لکتر است که تبدیل به یک قاتل سریالی و آدمخوار میشود. گرچه هانیبال لکتر در کتاب سکوت برهها دیگر به زندان افتاده است اما گاهی از او خواسته میشود تا به اف.بی.آی کمک کند پروندههای چالشبرانگیز را حل کند. این بار لکتر در مقابل مأمور ویژۀ اف.بی.آی کلاریس استارلینگ قرار میگیرد. این کتاب تا حدی بر اساس داستانی واقعی از یک قاتل زنجیرهای در آمریکا نوشته شده است که شش نفر را ربود و دو نفر از آنها را به قتل رساند.
• کتاب سکوت برهها پس از انتشار در آمریکا و سایر کشورها با استقبال و تحسین منتقدان، روزنامهها و مجلات روبهرو شد.
«یک کتاب سرگرمکننده، که بسیار زیبا و درخشان نوشته شده است. امکان ندارد کسی بتواند تریلری بهتر از این بنویسید.» -کلایو بارکر نویسنده و کارگردان انگلیسی
«یک کتاب پرهیجان با هنر تعلیق و یک شاهکار که با شتاب محض و یکپارچه به سمت اوج حرکت میکند... هریس بهترین رماننویس تعلیقی این دوران است.» - واشنگتن پست
«سکوت برهها یک تریلر روانشناختی است که داستان آن چنان ماهرانه به هم بافتهشده که خواننده سریع جذب داستان میشود و دوست دارید به سرعت جملهها را بخوانید تا به جملۀ بعدی برسید.» - اسوسیئیتد پرس
هریس کتابی نوشته است که شما تا انتها نمیتوانید آن را زمین بگذارید. وقایع زیاد رمان و تمرکز روی شخصیتهای متعدد داستان سکوت برهها را تبدیل به داستانی جذاب و خواندنی کرده است. کلاریس قهرمان بزرگی برای این داستان است و توماس نشان میدهد یک زن چقدر میتواند قوی و قابل اتکا باشد. قاتلان زنجیرهای هیولا هستند اما هریس دنیایی را ترسیم میکند که در آن افراد زیادی هستند که فرق چندانی با قاتلهای پشت میلهها ندارند. بنابراین اگر دوست دارید یک تریلر جذاب و متفاوت بخوانید، کتاب سکوت برهها را انتخاب کنید. با اینکه سکوت برهها جلد دوم سری داستانهای هانیبال است اما نیازی نیست که حتماً پیش از خواندن این رمان، رمان اژدهای سرخ را خوانده باشید اما به شما پیشنهاد میکنیم اگر وقت دارید ابتدا جلد اول این رمان را بخوانید.
«بخش «علوم رفتاری» سازمان اف.بیآی که به جنایتهای پیدرپی رسیدگی میکند، در طبقۀ زیرین ساختمان آکادمی «کوانتیسو» به گونهای قرار گرفته، که تقریباً از نظرها پنهان است. «کلاریس استارلینگ»، در حالی که بر اثر دویدن سریع از بلوار هوگان، واقع در میدان تمرین تیراندازی برافروخته شده بود، به آن بخش رسید. علفی در میان موهایش بود و روی بادگیری که با نشان اف.بیای بر تن داشت نیز، لکهای از رنگ چمن دیده میشد، که بر اثر تمرین برای دستگیری مجرم و در غلتیدن بر روی زمین به وجود آمده بود. در دفتر بیرونی کسی نبود، بنابراین وی در انعکاس تصویرش بر روی در شیشهای خود را کمی مرتب کرد، هر چند میدانست که بدون آن کار هم مرتب به نظر میآید. دستش بوی باروت گرفته بود، اما چون عجله داشت نمیتوانست آن را بشوید، زیرا آقای «جک کرافورد» رییس بخش، همان لحظه او را احضار کرده بود. او کرافورد را در گوشۀ به هم ریختۀ دفتر دید، در حالی که کنار میز تحریر یکی از همکارانش ایستاده، مشغول حرف زدن با تلفن بود. کلاریس فرصت یافت پس از یک سال او را ببیند و ورانداز کند. چیزی که دید پریشانش کرد. کرافورد که مهندسی میانسال به نظر میآمد، زمانی از بازیکنان قدرتمند بیسبال و توپگیرهای ماهر بود، که با کمک همین مهارت دورۀ دانشکدهاش را گذرانده بود.»
«کرافورد دو عدد قرص ویتامین ث را با قرص جوشان معده در آب حل کرد و سر کشید، سپس گفت: «میدانید، خیلی مسخره است. دکتر لکتر برای مجلات روانشناسی مطالب بسیار جالبتوجهی مینویسد، اما هیچیک با کارهای غیرمعمول خودش ارتباطی ندارد. او یک بار اعلام کرد که برای انجام دادن چند آزمایش قصد همکاری با رییس بیمارستان را دارد. در یک جلسۀ آزمایش، همانطور که دستگاه فشارخون به آلت تناسلی او وصل بود، به عکسهای خراب شده نگاه میکرد. پس از آن، اولین چیزی که همه جا منتشر کرد، این بود که دکتر شیلتون یک احمق به تمام معناست. او به مکاتبات جدی دانشجویان روانشناسی پاسخ میدهد، بدون اینکه هیچ اشارهای به بیماری خود بکند. اگر او اصلاً حاضر نشد گفتگو کند از شما میخواهم که گزارش دقیقی دربارۀ اینکه حالت عمومی او چگونه است؛ وضع سلولش چطور است؛ رنگ و رویش چطور است و چگونه حرف میزند، تهیه کنید. مراقب باشید که چه نوع کتاب و مجلهای به داخل سلولش میرود و بیرون میآید. آنان دکتر لکتر را از پرنس اندرو، شاهزادۀ انگلیس، بیشتر دوست دارند.»
«وقتی که ویل به لکتر نزدیک شد و قصد داشت او را بگیرد، لکتر با چاقویی پلاستیکی دل و رودۀ او را بیرون آورد و جای تعجب است که ویل زنده ماند. اژدهای سرخ را به یاد بیاور؟ لکتر، «فرانسیس دلارهاید» را بر ضد ویل و خانوادهاش تحریک کرد. حالا بر اثر آن کار لکتر، صورت ویل شبیه نقاشیهای لعنتی پیکاسو است. او یک پرستار را هم در تیمارستان از هم درید. تو به کارت ادامه بده و فراموش نکن اون چیست. - و تو میدانی او چیست؟ من میدانم که او یک هیولاست و هیچکس نمیتواند با اطمینان غیر از این چیزی بگوید. شاید تو بتوانی متوجه همه چیز بشوی؛ من تو را اتفاقی انتخاب نکردم. وقتی که من در دانشگاه ویرجینیا بودم تو، یکی دو سؤال جالب توجه از من پرسیدی. رییس مایل است که گزارش شما را با امضای خودتان ببیند، چنانچه روشن و منظم نوشته شده باشد. من هم میخواهم که آن را تا ساعت نه صبح یکشنبه بخوانم. خوب، استارلینگ به همان روشی که پیشنهاد کردم به کارت ادامه بده. کرافورد با چشمانی بیحالت و نگاه سرد به کلاریس لبخند زد.»
شخصیت اصلی رمان سکوت برهها هانیبال لکتر است که بهرغم گذراندن بیشتر وقتش در پشت میلههای زندان، محور اصلی داستان است و شخصیت شرور داستان مرد یا زنی است که دست به قتلهای سریالی میزند و پلیس تاکنون موفق نشده که او را دستگیر کند. سکوت برهها یک تریلر روانشناختی است که نویسنده در آن بیشتر بر انگیزهها و رویکرد ذهنی قاتل جدید کتاب تمرکز کرده است. از آنجایی که لکتر یک روانشناس و قاتل بوده راهنماییها، کمکها و حرفهایش قطعاً آزاردهنده است. کلاریس شخصیت دیگر داستان است، زنی جوان و جذاب اما بیتجربه که در آکادمی پلیس مشغول تحصیل است و با کارآگاه شدن فاصلۀ زیادی دارد اما همین بیتجربگی او را بسیار دوستداشتنی و البته آسیبپذیر کرده است. توماس هریس در سکوت برهها به هیچ رو قصد خلق اثری جنایی و پلیسی به روال معمول را نداشته و سعی کرده است که رویدادها را با دیدی روانشناختی و با بهرهگیری از علوم رفتاری بررسی کند و میخواهد نشان بدهد که تزلزل در روان افراد جامعه و عدم وجود نظام اخلاقی و تربیتی چه فجایعی ممکن است به بار بیاورد.
یک قاتل زنجیرهای با نام مستعار عجیبوغریب بوفالو بیل، زنان خاصی را به قتل میرساند. او هدفی دارد اما هیچکس نمیتواند حدس بزند که در سر این قاتل چه میگذرد چون اجساد در مناطق مختلف پیدا میشود. در کمال تعجب، جک کرافورد، رئیس بخش علوم رفتاری اف.بیآی، کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان آکادمی اف.بیآی را احضار میکند و به او مأموریتی میدهد. او قرار است با دکتر هانیبال لکتر، روانپزشک باهوش و قاتل وحشتناکی که اکنون در بیمارستان دولتی بالتیمور بستری است صحبت کند تا بلکه با کمک بینش و ذهنیت این فرد در مورد قاتلان، بتواند بوفالو را دستگیر کند. استارلینگ کمکم متوجه میشود که دارد جذب هوش و ادراک لکتر میشود. سرنخهای مرموزی که لکتر در اختیار کلاریس قرار میدهد او را به مسیری میکشاند که هر خوانندهای را شگفتزده خواهد کرد.
در سال 1991 فیلمی با اقتباس از کتاب سکوت برهها به کارگردانی جاناتان دمی اکران شد. این فیلم با استقبال گستردۀ منتقدان روبهرو شد و موفقیت در باکسآفیس را به همراه داشت و برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فیلم سال شد. بازیگرانی همچون جودی فاستر، آنتونی هاپکینز و اسکات گلن در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.
رمانهای تریلر و هیجانانگیز را به سختی میتوان زمین گذاشت و خواننده دوست دارد تا به انتهای داستان پیش برود تا بتواند بفهمد بالاخره داستان به کجا میکشد. احساس ترسی که این داستان برای خواننده ایجاد میکند نیز برای برخی افراد جذابیت خاصی دارد. بنابراین اگر از خواندن کتاب سکوت برهها لذت بردید و به خواندن داستانهای جنایی و تعلیق علاقه دارید به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
• هانیبال (ادامۀ سکوت برهها) و سومین کتاب توماس هریس از سری داستانهای هانیبال لکتر و دومین رمانی است که کلاریس استارلینگ مأمور ویژۀ اف.بی.آی در آن حضور دارد. داستان این رمان هفت سال پس از سکوت برهها به وقوع میپیوند و داستان انتقام یکی از قربانیان لکتر است.
• ظهور هانیبال اثر دیگری از توماس هریس با شخصیت هانیبال لکتر است. هریس این بار نقبی به ژرفای داستان لکتر پیش از حتی اژدهای سرخ زده است. توماس هریس در این رمان به شما نشان میدهد چطور هانیبال لکتر تبدیل به مخوفترین قاتل زنجیرهای دنیا شد و در گذشتۀ هولناک این مرد چه خبر بوده است.
• کری مورا جدیدترین اثر توماس هریس نویسندۀ آمریکایی است که در سال 2019 منتشر شد. در این کتاب خبری از شخصیت هانیبال لکتر نیست و این بار نویسنده شخصیت جدیدی به نام کری مورا را خلق کرده است. دختر جوانی که سرپرستی عمارتی را برعهده دارد که زمانی متعلق به پابلو اسکوبار بوده و در زیر آن شمشهای طلا نهفته است و همین توجه هانس پیتر شنیدر، یک قاچاقچی انسان و روانپریش را به خود جلب میکند.
ویلیام توماس هریس در سال 1940 به دنیا آمد. او نویسندۀ آمریکایی است که بیشتر برای خلق شخصیت هانیبال لکتر و نوشتن مجموعه رمانهای تعلیق دربارۀ این شخصیت به شهرت رسید. هریس در دانشگاه بیلور در واکوی تگزاس و در رشتۀ زبان انگلیسی تحصیل کرد و در سال 1964 از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. زمانی که در کالج بود بهعنوان خبرنگار برای روزنامۀ محلی کار میکرد. در سال 1968 به شهر نیویورک نقلمکان کرد تا برای انجمن مطبوعات شراکتی کار کند و در سال 1974 شروع به کار بر روی اولین رمانش با نام «یکشنبۀ سیاه» کرد. رمان بعدی او «اژدهای سرخ» بود که در سال 1981 منتشر شد و به دنبال آن رمان «سکوت برهها» در سال 1988 و «هانیبال» در سال 1999 و «ظهور هانبیال» در سال 2006 منتشر شدند. با اقتباس از آثار توماس هریس، بهویژه سکوت برهها، تا امروز فیلم و سریالهای زیادی ساخته شده است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
خوب بود.
به نظرم جزو معدود کتب هایی هست که هم کتاب و هم فیلم اقتباسی آن شاهکار هستند. کیفیت کتاب های نشر دایره هم بسیار عالیست