نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چشمه منتشر کرد: تنهایی.اگرچه این مدت آرزوی این را داشتم که مدتی تنها باشم، اما این تنهایی فقط وقتی برایم شیرین بود که با طاووس قهر بودم. توی انباری ساعتها در تنهایی مینشستم و سیگار میکشیدم، اما صدای شیر آب میآمد. صدای ظرف شستن طاووس یا ماشین لباسشویی که هور میکشید یا نعرهی جاروبرقی...آن شب که طاووس خانه نبود، فهمیدم از تنهایی میترسم. -از متن کتاب- فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
شخصیت اصلی داستان، مردی است که دبیر تاریخ است. جایی مینویسد «اما مهندسی اموات و کشیدن جدوآباء آدمهای مزخرف از توی قبر، حالم را بههم میزد.» او با خواندن نامههایی که از زندهرود میگیرد، فضای داستان را جذابتر میکند.